🍀 #خاطرات_همسرداری
🍀 هر چی از پشتِ درِ آشپزخونه خواهش کردم فایده نداشت.
در رو بسته بود و میگفت: «چیزی نیست الآن تموم می شه».
🍀 وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخونه رو مرتب کرده، کفِ آشپزخونه رو شسته، ظرف ها رو چیده سرِ جاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل.
🍀 گفتم: «با این کارها منو خجالت زده می کنی». می گفت: «فقط خواستم کمکی کرده باشم».
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
📚 کتاب خدا می خواست زنده بمانی، صفحه 7
www.tahzib-howzeh.com