#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن
تا کجا از دوریات ای سبز دامان سوختن
گرمیِ این روضهها از نالهی عشاقِ توست
آه میچسبد برایت در زمستان سوختن
عاشقی کو تا بیاموزیم از او عشق چیست
روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن
از جگر آهی کشیدی آسمان آتش گرفت
سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن
گریه کردی آنقدر ، چشمان تو مجروح شد
شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن
گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم
کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن
یوسفش نزدیک بود اما نمیدیدش چرا
بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن
چشمهایش رفت وقتی ، بوی پیراهن شنید
راه را وا میکند آخر ، زِ هجران سوختن
آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو
قسمتم کِی میشود مثلِ نیستان سوختن
ما پریشان روضه میخوانیم آقاجان بیا
سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن
کاش دستی روی دیوار مدینه مینوشت
میشود نُه سال با ذکرِ علیجان سوختن
میشود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز
میتوان با سینهی مجروح پنهان سوختن
کاش میشد مادری دیگر نبیند مثل این
پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن
سختتر از آتشِ در از هجوم شهر چیست
گفت از لبخند چندین نامسلمان سوختن...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
چارهء هجران یوسف جز غم یعقوب نیست
حال دور افتادگان از یار، اصلاً خوب نیست
چوب ظلم خویش را داریم یکجا میخوریم
صبر ما که بیشتر از طاقت ایوب نیست
ما بدهکاری خود را گردنت انداختیم
ما طلبکاریم از تو... دوری ات مطلوب نیست
روز ما سر می شود در غفلت کبرای قرن
نیستی و کوچه های شهر، بی آشوب نیست
"در میان خانه، صاحبخانه را گم کرده ام"
صبح تا شب بر لب من اسمی از محبوب نیست
ساحل آلوده را دریا مطهر میکند
غرق عصیانم ولی چشمان من مرطوب نیست
من به کار تو نمی آیم، نمی دانم چرا!
باغبانم باش چونکه میوه ام مرغوب نیست
منتظر بودم بیایی باز تنبیهم کنی
باز گفتی نامه ات پاره شده مکتوب نیست
آبروی رفتهء من را بخر در کربلا
نوکرت بد هم که باشد پیش تو مغضوب نیست
جذبهء شاه نجف را دیدم از ایوان طلا
جز علی در ذات الله الصمد مجذوب نیست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
از کفم چه دلبری چه دلستانی میرود
ماه من دارد چه زود از میهمانی میرود
تازه من دارم به صاحبخانه عادت میکنم
او چرا اینقدر با این مهربانی میرود
چه گرفتاری است عاشق بودن و تنها شدن
چه خطایی سر زده از من که آنی میرود
تشنه دیدار بودم، در به رویم وانشد
زود از دستم نگار جمکرانی میرود
سفره ی اشک سحرها را رقیه چیده است
گریه زاری میکنم چه میزبانی میرود
با همین لکنت که داری توبه کن معطل نکن
یارما دنبال هر بی سر زبانی میرود
لطف کن امشب حسابم را جدا کن ای خدا
با کسی که تا به مقصد میرسانی میرود
زود میرنجد کسی که دیرتر هم آمده
اسم او را مثل خوبانت نخوانی میرود
در گدایی دل به دست هر کسی آمد نده
تابفهمد یار ما با دیگرانی میرود
ای که با هر زحمتی خود رارساندی بر حسین
از دعای مادر او جا نمانی ...میرود
سر به نیزه رفت وحالا مادرش با نیزه دار
از دل گودال باقد کمانی میرود
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
نمیدانم چه کردم که به هجرانت دچارم من
میان میکده هستم ولی بی اختیارم من
نمیدانم کجابودم، به کی گفتم دعایم کن
فقط آنقدر میدانم بجز تو کس ندارم من
خبردارم پریشانی ز دست این گناهانم
خبر داری پشیمانم خراب روزگارم من؟
نه بار و توشه آوردم، نه ظرف خالی آوردم
دو تا دست تهی دارم، ولی با اعتبارم من
گدایت نیمه شب دور و بر این خانه می آید
علی جان باز کن در را، بیا چشم انتظارم من
شنیدم بعد مرگم می بری روح مرا باخود
شنیدم دوستم داری که با تو همجوارم من
علی جان بوترابی و یداللهی که از اول
مرا از گل در آوردی ولی گرد و غبارم من
مرا از کعبه راندند و گمان کردند دلگیرم
چه بهتر به بیابان نجف سر میگذارم من
بغل کردی مرا یک شب، ضریحت را بغل کردم
از انگور تو خوردم که خرابم من خمارم من
توئی ممسوس ذات الله و ذات پنج تن حیدر
علی محتاج ذات اقدس تو بیشمارم من
میان سجدهء زهرا تجلی میکند اسمت
در انوارت نمی بینم بجز پروردگارم من
فقط سربند یازهرا به سربستی شب معراج
که مدهوش شمیم آن شهید بی مزارم من
به اذن فاطمه، دست مرا فوراً گرفت ارباب
به الطاف حسین بی سرت امیّدوارم من
شنیدم مادرش می گفت عزیزم سخت جان دادی
کسی آبت نداد اینجا بنیّ بیقرارم من
ز خیمه خواهرش می آمد و بر سر زنان می گفت
به زحمت نیزه ها را بر تن تو می شمارم من
تو افتادی به روی خاک و صد پاره شدی اینجا
تو را جمعت کنم با چه؟ ببین در انکسارم من
صدای نیزه داران و حرامی ها به گوشم خورد
میان این همه غوغا ببین در اقتدارم من
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
فدایِ زمزمهات أیُّهاَ العزیزِ حرم
دعایِ عهدِ تو شد نغمهیِ شبوُسحرم
کجاست سفرهیِ افطاریِ تو پهن که من ....
سری بیاورم و لقمهِ نانِ تو بخرم
اگر چه سادهگیِ سفرهیِ تو مثلِ علیست
در آرزویِ تو و سفرهیِ تو دربهدرم
بدان که سفره بهانه برایِ دیدار است
دلم هوایِ تو کرده اگر چه دردِسرم
گناهکار و بد و روسیاه و شرمنده
سراغت آمدهام مَرحمت کُن و ببرم
نگاه کُن به دلم تا زلال و پاک شوم
سپس خودِ تو بزن مُهرِ هجرت و سفرم
در آرزویِ شهادت در آرزویِ تواَم
بیا و غرقِهبهخون راهیاَم نَما به حرم
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#عید_فطر
#غزل
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شوم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟!
ای که امید چشم تری صاحب الزمان
عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست
ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!
حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است
بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان
ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست
آقای سامرا نظری صاحب الزمان
امشب دعا به حال دل تنگ ما نما
از کربلا که میگذری صاحب الزمان
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/nedayeeslam
#امام_زمان_عج
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#مثنوی
..هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
قبل هر چیز بگو اینکه ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟
منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه
همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
میتوانیم به این فاصلهها چیره شویم..
میرسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم
راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست
این نمازیست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟
با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است
وه که بر ظلم چه بیواهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید
نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبههایش همگی آتش زینب دارد
در همان وقت و زمانی که خدا میداند
از همان جا و مکانی که خدا میداند
میرسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی میآید»
#هادی_جانفدا
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem