هدایت شده از شراب و ابریشم...
.
من اگر روضهخوان بودم، مثل امشبی به پلهی دوم منبر نرسیده، برمیگشتم روی زمین، رها میشدم... جوری که مستمعها بفهمند، پایم نداده از منبر بالا بروم... بعد همانطور که عبایم از شانههایم آویزان شده با چهرهای غمزده بسم الله میگفتم و آه میکشیدم، طوری که "بیچاره شدیم" از سر و رویم بریزد...
بعد وسطِ بهتِ مستمعها با اندوه میگفتم: هجده سال، فقط هجده سال...
فقط هجده سال داشت...
بعد سکوت میکردم و اجازه میدادم کنایه فهمها جمع را متوجه کنند، چه خبر است...
تا بعد از چند دقیقه سکوت، اولین نفری که شانههایش به گریه بلرزد پیرمردِ هشتاد سالهی مجلس باشد که با خودش حساب کرده من هشتاد سال عمر کنم و آن وقت او فقط هجده سال؟
پشتبندش پدری که پیش از مسجد دختر هجده سالهاش را جلوی آموزشگاهی پیاده کرده و حسابی قربان صدقهی چشم و ابرویش رفته شروع به هق هق کند و بعد از او جوان هجده سالهای که توی مجلس نشسته و در این فاصله یک دور تمام آرزوهایش را مرور کرده و با خودش به این رسیده که هجده سالگی تازه اولِ جوانیست، تازه اوج آرزوها و خواستهها، تازه شروعِ زندگی... یکدفعه صدایش به ناله بلند شود و همهی مجلس را به هم بریزد...
بعد من رو به آدمها بگویم، زدن داریم تا زدن!
من و شما هم یک وقتی ممکن است فرزندمان را کتک بزنیم...
خیلی وقتها ممکن است یکی، دیگری را بزند...
اما زدن داریم تا زدن!
اینکه یک نفر به قصد کشت بزند، اینکه یک نفر با کینه و نفرت بزند، اینکه یک نفر با بغض بزند... این خیلی فرق دارد...
اینجای مجلس قطعا صدای زنها بلند شده و وقتش است بگویم، خانومها همینطوریش آنقدر نازک هستند که خیلی زود بشکنند، بترسند، فروبریزند...
حالا شما حساب کن، یک مردِ بلندِ عرب، یک مردِ عصبیمزاج و بدمنظر، یک مردی که کینه و دشمنی همه وجودش را گرفته، حالا هم با قصدِ قبلی آمده، در خانه را با مشت و لگد بزند...
شما به من بگو، سَرِ یک خانومِ هجده سالهی نحیف که تازه باردار هم هست چه می آید؟!
یک مردِ عربِ بلندقدِ بدمنظرِ وحشی که با قصدِ قبلی آمده...
حالا این مرد قرار باشد بزند، چطور میزند؟
اینجای مجلس دیگر حتما خودم از همه بیتابتر شده باشم و بلندبلند گریه کنم...
بگذارم چند دقیقه مجلسم به گریههای بلند و نالههای بیتاب بگذرد، بعد همانطور بین هقهقها بگویم:
هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بود... تا دوباره گریهکنها مجلس را روی سرشان بگذارند.
بعد هم تیر خلاص را بزنم و بگویم:
اینکه کشتند یک حرفیست
اینکه به ضرب مشت و لگد کشتند یک حرف دیگر...
تا باز صدای گریهها بالا بگیرد...
بعد هم مجلس را به حال خودش رها کنم و تا مداح دمِ یا زهرا میگیرد، خودم را بین گریهها و نالههای مردم گم کنم...
من روضهخوان نیستم
ولی اگر بودم شب شهادت پیغمبر، روضهی زهرایش را میخواندم و مردم را بیشتر از هر وقت دیگر برای فاطمه میگریاندم
داغِ پیغمبر، شروعِ داغِ حضرت زهراست...
اصلِ روضهی امشب، روضهی حضرت زهراست...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
پینوشت:
روضه خواندن لازم نیست، این داغ سنگینتر از این حرفهاست، روضهخوانها فقط برای همین خوبند که صدایشان توی بلندگو بپیچد تا صدا به صدا نرسد که مردم راحت گریه کنند و بیخجالت ناله بزنند...
پینوشت:
الهی بمیرم برات یک دونهی پیغمبر، صاحب عزای امروز، زهرای نازنینِ پیامبر، تسلیت بانوی عالم...
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
سلام، امام غریب من!
آمدهام؛ با تمام دلم، با قدمهای احساسم، با حضور هر چه تمام ارادتم.
آمدهام؛ تا فانوسهای روشن اشکهایم را، بر مزار بیچراغت، بیاویزم!
آمدهام؛ تا شریک غربت بینهایتت باشم.
آمدهام ـ کبوترانه آمدهام ـ تا از دستان مهربانت، آب و دانه بدهی!
آمدهام؛ با دسته دسته یا کریمهای اخلاص و محبّت، تا شاید لحظهای در گنبد نگاه مهربانت، پناه گیرم.
ای کریم اهل بیت! حالا این من و این وسعت بیحدّ و مرزِ لطف تو.
این دلِ کوچک من و این عنایت بزرگ تو. این گدای غریب و این هم، سلطان غریب؛ بزم غریبانهمان جور است.
تو غریب، من هم غریب.
امّا ... نه! غربت من کجا و غریبی تو کجا! آخر شما، غربتت را هم از پدر به ارث بردهای و هم از مادر مولای من! چگونه میشود زینت شانههای پیامبر باشی، خون علی و فاطمه در رگهایت جاری باشد، سید جوانان اهل بهشت باشی و آن وقت، این روزگار نامرد، دل به عشقت نسپارد. امام مظلوم من! چند بار از پشت، خنجر خوردهای؟! چند بار نیش سوزناک خیانت را چشیدهای؟! چند بار ...؟ انگار قصّه غربت شما پایان ندارد! آقا! زهری که بر جگرت نشست، تنها زهر جعده نبود؛ زهر بدعتی بود که مسیر عشق را عوض کرد. وقتی که دل به این بدعت بسپرند، عجیب نیست اینکه حتی در کنار همسفر زندگیت، غریب باشی!
یا کریم اهلبیت! تو بزرگتر از آن بودی که در ذهن کوچک بشر بگنجی...
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#بیست_وهشتم_صفر
#معلی
@nedayeghalam
هدایت شده از ندای قلم|هنر در خدمت عقیده..✍
در هر دلِبیتاب، ضریحیداری...💔
السلام علیک یا کریم اهل بیت
یا حسن مجتبی (ع)
#شهادت_امام_حسن
#کریم_اهل_بیت
#روزی_برایت_حرم_میسازیم
#بقیع
#نسخ
@nedayeghalam
همیشه به آخر خط که رسیدهام باز خودم را دیدهام که گوشهی صحنِ امامِ غریبم.
هر بار خواستم دنیا را تمام شده فرض کنم و تاب نیاورم دستم را گرفته و آورده مقابل گنبد و بارگاهش، دستی به سرم کشیده، کمی هوای بهشت ریخته توی ریههایم و با حوصله نشسته پای دردهای دلم...
و اینجوری غصههایم را توی مهربانیهای خودش ذوب کرده، آرامشم داده و از حجم غربت و بیکسیام کم کرده و آخرش جوری فرستاده برگردم خانه که انگار از اول اصلا دردی نبوده که قرار باشد پی درمان بگردم!
من فکر میکنم ما عاطفیهای همیشه اشکی، یک جور دیگری با امام رضا جان حال دلمان خوب است...
سلام بر آن آقای رئوفی که حرمش امانِ همهی اضطرابهاست...
✍ نویسنده ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
✍به خط ندا شیوایی
@nedayeghalam
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
#سیدحمیدرضابرقعی
#نستعلیق
#قلم
#شهادت_امام_رضا
@nedayeghalam
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #نماهنگ | امام رضا علیهالسلام ولی نعمت ملت ایران
🏴 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
▪️سالروز شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#معلی
#یا_ضامن_آهو
#شهادت_امام_رضا
@nedayeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای مشهد تو جان پناه اهل عالم...😍🖤
@nedayeghalam
حلول ماه ربیع الاول مبارک 🌹
عزاداری هاتون هم قبول باشه🖤
ماجوووورین ان شاءالله😍🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_مهدی
جانم به فدای آن غایبی که از ما دور است ولی جدا نیست...
#جمعه_های_دلتنگی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@nedayeghalam
راه هایی برای جلوگیری از کپک زدن مرکب
1_ دواتی که استفاده میشه از جنس مس باشه.
2_ در صورت عدم دوات مسی، میشه تکه ای مس بصورت ورق در داخل دوات گذاشت و بعد لیقه ومرکب اضافه بشه. یعنی صفحه مسی دقیقا زیر مرکب قرار بگیره.
3_ مقدار یک قاشق غذا خوری الکل سفید به همراه مقداری خیلی کم پودر داروی (قطره) نیستات
بعلاوه مقداری کم نمک در نیم لیتر آب مقطر حل بشه. بعد از آماده شدن، از محلول برای رقیق کردن مرکب استفاده بشه که تاثیر فوق العاده ای داره در جهت اینکه مرکب ما کپک نزنه.
4_ از لیقه ابریشم مرغوب استفاده کنیم. لیقه به جهت داشتن قارچ، بعد از استفاده در مرکب، باعث میشه مرکب کپک بزنه. جهت جلوگیری از این مشکل میتونیم لیقه رو قبل از استفاده با پودر صابون ودر مقداری آب به مدت یک ساعت روی اجاق قرار بدیم و بجوشونیم. این کار باعث از بین رفتن قارچ لیقه میشه و کمک شایانی در جهت اینکه لیقه و مرکب مرغوبی رو داشته باشیم. بعد از اتمام کارلیقه رو پس از خشک کردن میتونیم استفاده کنیم.
5_ نحوه بیات کردن مرکب:
به معنی آماده نمودن مرکب. میتونیم داخل دوات مرکب رو بریزیم و بعد لیقه رو در ظرف دوات وداخل مرکب قرار بدیم و راه دوم اینکه لیقه رو داخل دوات گذاشته و بعد مرکب رو روش بریزیم که دو حالت محاسن و معایبی رو داره.
بعد از آماده کردن مرکب، درب دوات رو تا سه یا چهار رو باز میذاریم. بخاطر اینکه خشک نشه میتونیم مرکب رو کمی رقیق تر کنیم البته مرکب سنتی رو با آب مقطر.
بعد هر روز دو تا سه بار مرکب رو چوب میزنیم. به معنی اینکه با قلم لیقه رو لمس می کنیم چندین بار.
این کار باعث میشه مرکبی که در حال کپک زدن هست از اون حالت خارج بشه و مدت دوره خودش رو طی کنه. پس از سه یا چهار روز میتونیم درب مرکب رو ببندیم.
این کار یعنی بیات کردن مرکب از کپک زدن مرکب در زمان های آتی، جلوگیری میکنه. بعد در ادامه کار میتونیم با محلولی که درست کردیم و در متن توضیح دادم، در صورت نیاز مرکب رو رقیق کنیم.
برای جلوگیری از کپک زدن، میتونیم دوات آماده رو در یخچال قرار بدیم. برودت هوا و سرما، از کپک زدن مرکب جلوگیری میکنه.
درضمن محلول ضد کپک مرکب هم دربازار موجوده
@nedayeghalam
عرض سلام و ادب خدمت همراهان گرامی😊🌱
سپاسگزارم از همراهی و حمایتتون در مدتی که با هم بودیم🙏🙏🙏
متاسفانه به خاطر کسالت جزئی که برام پیش اومده ، ناچارم زمان کمتری رو به نوشتن اختصاص بدم...
شاید درحد هفته ای یک مشق قلم که برای استادم مینویسم و محتواهای متنی خوشنویسی رو اینجا بذارم ...
فعلا آموزش جدید و پست های خوشنویسی مناسبتی و قبول سفارشات نخواهم داشت...
دوستانی که تمایل دارن میتونن در کانال بمونن و ازمحتواهای قبلی و محتوای جدید مختصری که ارسال خواهد شد استفاده کنند...
به امید روزی که بتونم دوباره باقوت به خوشنویسی بپردازم ...
بنده رو ازدعای خیرتون بی بهره نگذارید...🤲🙏