هدایت شده از سیدهنرگس هاشمورزی
" آرمان شهر"
بر تلاطم های دریا، ساحل اینجا می شود
کشتی امت روان بر ریگ صحرا می شود
از نجف تا کربلا ذکر "هَلابیکُم" به لب...
جاده آغوشش برای زائران وا می شود
عشق او از عالم ذر ،در دلِ ما جا گرفت
موکبش از خلقت زهراست برپا می شود
هر زبان و رنگ، یکرنگ است در راه حسین،
فطرت الله است در مشّایه معنا می شود
خسته از این راه نه...از خود ولی دل خسته ایم
خادمی با چای خوش رنگش هویدا می شود
:چای ایرانی،عراقی؟! .... ای برادر ! فرق چیست؟!
تلخکامی ها به وحدت، قند و حلوا می شود
_می شود اینجا نفس زد...یاد تو امّا نکرد؟!
حاج قاسم! هرقدم داغ تو احیا می شود
شعله ات در سینه وعکست به روی کوله ام
انتقامت هم فقط امروز و فردا می شود_
از فراتِ چشم هایم عکس گنبد می چکد
ذوالجناحِ دل به دیدارش مهیّا می شود
می رسم آنجا که می گویند "بین الجَنَتّین"
ایلِ مجنون بی قرار ِداغ ِلیلا می شود...
"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"
اربعین بر خاطر زینب تسلی می شود
شعر ما را هرکسی رفته است، باور می کند
هرچه سختی در نظر "اِلّاجَمیلا" می شود
اربعین در کربلا هر سال حَشری نو به پاست
آرمان شهری که گم کردیم، پیدا می شود.
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#اربعین_حسینی
#طریق_الحسین_طریق_الظهور