1.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روی خوش به دانشجوی عصبی
برشی از زندگی علامه #محمدتقی_جعفری(ره)
🌺🍀💐🌷🍀🌺
📲 رسانه ندای لالجین
╭┅─────────┅╮
🌺 https://eitaa.com/nedayelalejin
╭┅─────────┅╮
🌺 https://t.me/nedayelalejin
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 خاطره علامه #محمدتقی_جعفری(ره)
از قانون مداری یک سرباز...
🔻در حاشیه برخورد بی ادبانه یک به اصطلاح نماینده مجلس با یک سرباز بسیار شنیدنی است
🌺🍀💐🌷🍀🌺
📲 رسانه ندای لالجین
╭┅─────────┅╮
🌺 https://eitaa.com/nedayelalejin
╭┅─────────┅╮
🌺 https://t.me/nedayelalejin
3.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمثیل زیبای علامه #محمدتقی_جعفری(ره)
⬅️کفاش های دو دل
🌺🍀💐🌷🍀🌺
📲 رسانه ندای لالجین
╭┅─────────┅╮
🌺 https://eitaa.com/nedayelalejin
╭┅─────────┅╮
🌺 https://t.me/nedayelalejin
🔸 حکایت شنیدنی علامه #محمدتقی_جعفری از جشن غدیر
🔹 مرحوم علامه فرمود:
🔸روزی یکی از نوههای مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقهمندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور میکنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
🔹 محل برگزاری جشن، منزلی بزرگ و تقریباً جنگل مانند بود و بخشهایی از آن، بهصورت آبنماهای بسیار بزرگ بود و بههرحال، باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوهها و شیرینیها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است.
در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند. برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
🔸 من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدا بود که صاحبمجلس و تعدادی دیگر ناراحت شدهاند.
🔹عموم حضار به سید نگاهی تحقیرآمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید، جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
🔸بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
🔹 وقتی بیت اول را خواند هرچند بد نبود، ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمیکرد. وقتی بیت سوم را خواند، سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب، این را اول میپرسیدی. الآن برایت توضیح میدهم.
🔸 سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را بهصورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
🔹 در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولاً خوش آمدید، هرچند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم اینکه آیا خودتان هم شعر میگویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: میشود یکی از سرودههای خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الآن شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چراکه ممکن است بگویید این اشعار را قبلاً گفتهای. شما بگویید که چه بسرایم؟
🔸 اینها باحالت اعجابآمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و مضمون بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند، گلستان میشود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیتکاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهرهمند میشوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
🔹 سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. سید فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را اینگونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو از خواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
🔸 معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
🔹 پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) ازاین جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که موردعنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
🔸این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهتزده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
📚کتاب ابنسینای زمان، ص 9 ـ 12
🌺🍀💐🌷🍀🌺
📲 رسانه ندای لالجین
╭┅─────────┅╮
🌺 @nedayelalejin