📝 #روایت_دیدار | در حلقه لشکر فرشتگان
👈 روایت حاشیههای مراسم جشن تکلیف دختران
⭐ حسینیه وزین و موقر همیشگی، شبیه مدرسه دخترانه شده بود!
📍«از کجا اومدید بچهها؟» اولین سؤالی بود که میپرسیدم. از همهجا بودند. تهران، اراک، تبریز، کاشان، سمنان و حتی دختران مدرسه کپرنشین زهکلوت کرمان.
⭐ اگه آقا اومد دوست دارید بهش چی بگید؟ یاسمین گفت: «من از آقا یه دونه کربلا خواستهام، یه دونه هم دوچرخه صورتی نو!»
⭐ چند تا از بچههای معلول را با ویلچر آوردند و نزدیک ما جا دادند. پرستو، یک دختر نابینا را هم توی جمع نشانم داد.
⭐ از صدای جیغ و کف و بالا پایین پریدن بچهها متوجه ورود آقا شدیم.
⭐ آقا نماز مغرب را شروع کردند. ما هم در یکی از صفهای انتهایی در اتصال به «لشکر فرشتهها» به آقا اقتدا کردیم.
⭐ بچهها یک بار دیگر سرودشان را برای آقا اجرا کردند و آقا برایشان دست زدند و با تشویق از شعر و اجرایشان تعریف کردند.
⭐ نماز عشا را هم به جماعت خواندیم و یک هو انگار رستاخیز شد. خیلی صحنه قشنگی بود. آقا «در حلقه لشکر فرشتهها» نشسته بودند و عجلهای برای رفتن نداشتند.
📡 ندای زرند در *تلگرام*👇
https://t.me/p_nedayezarand
🔘 ندای زرند در *ایتا*👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9
🔘ندای زرند در *روبیکا*👇
https://rubika.ir/p_Nedayezarand401
🔉 ندای زرنددر *سروش*👇
splus.ir/p_nedayezarand
ندای زرند در *بیپ*👇
https://channels.bip.ai/join/nedayezarand
ندای زرند در استوری واتساپ👇