⚜ دمی حال خوش با زبان و ادب فارسی
👒« کلاه» در ادبیات فارسی🧢
✍ به قلم شیوای ادیب فرهیخته ی دیار زراوند جناب آقای #کاظم_زمانی_بابگهری
🎓ایرانیان از روزگار باستان ، در مقایسه با سایر تمدن ها برای زیباییِ لباس اهمیت فراوانی قایل بوده اند . در نظام « ارباب /رعیتی» ، « کلاه» از اسباب و لوازم زندگی به شمار می آمده و اهمیت فراوانی داشته است .
🎩« کلاه» گاهی اسباب تجمل و تفاخر نیز محسوب می شده و نوع ، جنس و حتی نحوه گذاشتن « کلاه» بر سر ، نشان دهنده ی پایگاه اجتماعی و میزان اعتبار افراد بوده است .
روستاییان و کشاورزان « کلاه» نمدی برسر می گذاشتند و خوانین و ارباب بنا به موقعیت خود از « کلاه» پوستی و « کلاه» پشمی و... استفاده می کردند و گاهی به نشانه ی تفاخر ، « کلاه» خود را «کج »می گذاشتند تا از دیگران متمایز باشند :
نه هر که طَرف « کله» کج نهاد و تند نشست
« کلاه داری» و آیین سروری دانَد...
تنزل رتبه و جایگاه اجتماعی افراد ، بر نوع « کلاه» آنها هم تاثیر می گذاشت به طوری که افرادی که تشخص و اعتبار و موقعیت سابق خود را از دست می دادند ، دیگر نزد دیگران« کلاهشان پشمی نداشت.»!!!!
حافظ ، تاج ودیهیم پادشاهی را « کلاهی» دلکش می داند که داشتنش به « ترک سر» نمی ارزَد :
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
« کلاهی» دلکش است اما به تَرک سر نمی ارزَد...
« کلاه» در فرهنگ کهن پارسی علاوه بر اینکه جزو تجملات محسوب می شده است ، جایگاه و شأن خاصی داشته است :
باز اَر چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند ، آیین پادشاهی...
جستجوی ردپای « کلاه» در ادبیات فارسی چندان دشوار نیست و فقط در شعر حافظ نمونه های فراوانی از کاربرد « کلاه» به چشم می آید :
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر تو را گذری برمقام ما افتد
که به مقوله شادی و شاید از سر احترام به برداشتن « کلاه» و به آسمان انداختن آن اشاره می کند که رگه هایی از این فرهنگ هنوز هم در زبان گفتاری فارسی جریان دارد .
در شعر شاعران بیداری خاصه جریان تلفیقی هنوز کلاه جایگاه خود را دارد و خانم پروین اعتصامی در شعر "مست و هوشیار" به پوشش عهد پهلوی اول اشاره می کند و آن جا که کلاه جزء ملزومات پوشش آدم هاست و با تغییر. لباس و مدرنیزه شدن از سبک و سیاق کهن ،کلاه پهلوی رواج می یابد وبه نوعی بی کلاه در جامعه ظاهر شدن مرادف بی اعتباری فرد بوده لذا خانم پروین در بیتی بی کلاه ظاهر شدن در جامعه را عار نمی داند و دوری از رسم های معمول جامعه را گوشزد می کند و بی کلاهی را عیب نمی داند و بی عقلی را اساس می داند :
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
امروزه دیگر « کلاه» اسباب تجمل و تفاخر نیست ولی همچنان در زیر پوست فرهنگ به حیات خود ادامه می دهد ، به طوری که اگر فردی اهل تمیز حلال و حرام نباشد« کلاهبردار و کلاه گذار» خوانده می شود .
📡ندای زرند در تلگرام 👇
🆔https://t.me/p_nedayezarand
📡 واتساپ ندای زرند 👇
https://chat.whatsapp.com/B68dQwG8XPgFJ6ltpBxhIp
📡 ندای زرند در #ایتا👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9
📡 ندای زرنددر #سروش👇
splus.ir/p_nedayezarand
📡ندای زرند در #اینستاگرام👇
https://instagram.com/nedayezarand?igshid=71q2kqvqnjn5
📡 لینک جدید ندای زرند درروبیکا👇
https://rubika.ir/p_Nedayezarand402
دمی حال خوش با زبان وادب فارسی
خیام شاعر لحظه های حضور
✍ به قلم فصیح و بلیغ ادیب فاضل استاد دکتر #کاظم_زمانی_بابگهری
خیام شاعر لحظه های برق آسای حضور است . او همین یک دم و نفسی که فرو می رود و بر می آید را غنیمت می داند ، زیرا که در نظر او معلوم نیست این نفس که فرو می بریم ، بتوانیم بار دیگر برآوریم :
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم ، برآید یا نه؟
جهان خیامی خارج از مذهب و اسطوره است . در نگاه خیام سکه ی این جهان ، فقط یک رو دارد و در پشت آن هیچ خبری نیست :
پایان سخن شنو که مارا چه رسید؟
از خاک برآمدیم و برباد شدیم...
این نگاه خیام ، نگاهی فاخر به جهانی است که جز خلاء و پوچی هیچ چیز درخوری ندارد . در این نگرش و پوچ انگاری دنیا ، با حافظ هم عقیده است ، آنگاه که حافظ می سراید :
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود
وعده ی فردای زاهد را چرا باورکنم
و خیام هم بنیاد جهان را بر پوچی و بیهودگی می داند و حتی آنان که محیط فضل و آداب شدند نیز چیزی از این جهان درنیافتند :
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز
گفتند فسانه ای و در خواب شدند...
در واقع خیام هیچ امیدی به وعده ی نسیه ی زاهدان خشکه مقدس ندارد و بهشت و دوزخ را همین دنیا میداند :
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ی ماست
فردوس ، دمی ز وقت آسوده ی ماست
و معتقد است که : نه رستاخیزی در کار است ، نه قیامتی و نه معادی . و امیدی هم نیست که بعد از هزارسال از دل خاک چون سبزه برآریم :
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی
در واقع مذهب و رستاخیز واقعی خیام شادی و بهره مندی از مواهب امروز دنیاست . و او در روزگاری که فلاسفه به کفر متهم می شدند و عقل ستیزی سکه ی رایج روزگار بود ، با جسارتی کم نظیر آیین خاص خود را اعلام میکند :
مِی خوردن وشاد بودن آیین من است
فارغ بودن زکفر ودین ، دین من است
و به انسانهای همه ی ادوار توصیه میکند:
این قافله ی عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد....
📡ندای زرند در تلگرام 👇
🆔https://t.me/p_nedayezarand
📡 واتساپ ندای زرند 👇
https://chat.whatsapp.com/B68dQwG8XPgFJ6ltpBxhIp
📡 ندای زرند در #ایتا👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9
📡 ندای زرنددر #سروش👇
splus.ir/p_nedayezarand
📡ندای زرند در #اینستاگرام👇
https://instagram.com/nedayezarand?igshid=71q2kqvqnjn5
📡 لینک جدید ندای زرند درروبیکا👇
https://rubika.ir/p_Nedayezarand402