تا صبح می خوابند و من تا صبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل , من درد هم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما به جایش درد بفروشی خریدارم
دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم
من داستانم , قصه ی در حال تکرارم
این کوچه گردی ام برای کوچه گردی نیست
دارم نهال عشق را در کوچه می کارم
کارم سه شنبه تا سه شنبه التماس توست
نفرین به من گر دست از این کار بردارم
اشک مرا هر وقت می بینی تفضل کن
هر وقت گریه می کنم یعنی گرفتارم
من عرضه کردم خویش را , بی مشتری ماندم
مانند جنس دور ریز بین بازارم
جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من
جایى ندارم من ولی این کنج را دارم
هرطور باشی زندگی ما همانطور است
ابرو گره کردی ، گره افتاد در کارم
من فقر را مانند فرزندم بغل کردم
نفرین به من گر دست از این کار بردارم
امروز که پشت درم خب دستگیری کن
فردا که اعلامیه ی ترحیم دیوارم
#مناجات_با_امام_زمان
#علی_اکبر_لطیفیان
@negahebeheshti