✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌺دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
💖 ﷽ 💖
🌷اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِينَ وَ اشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِينَ بِأَمَانِكَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ.
🌷 خدايا در در اين ماه طاعت فروتنان را نصيبم كن، و سينه ام را براى انابه همانند بازگشت خاضعان باز كن به امان دادنت اى امان ده هراسندگان.
@negaheqods
🍃
🌺🍃
🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ماه مبارک رمضان
روز پانزدهم ماه میهمانی خدا
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم♥️
سلام بهار زیبای من ،
زمستان رفت. بهار آمد.
بر بازوی خشک درختان ،
هزار الماس شکوفه رویید .
اما در کنجِ خاموش قلب من ،
جای خورشید حضورت
هنوز خالی است ...
بهار، شکوهِ معطرِ لبخند شماست
بیایید تا زنده ام
بهار را بر جانم بنشانید ...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد: نان اسرارآمیز اولین روزهای سال ۱۸۵۷ میلادی خبرهایی از شهرهای شم
برگی از داستان استعمار
قسمت صد و یکم: قیام نیلوفر
افسران انگلیسی که در پادگان شهر«میروت» مستقر بودند با تعجب به رفتار سربازانشان خیره بودند. گل نیلوفر درشتی بین سربازها دست به دست میشد. هر سربازی که ساقه نیلوفر را در دست میگرفت لحظه ای به آن خیره می شد و آن را به دست نفر بعدی میداد.
انگلیسیها زمانی معنای این کار را فهمیدند که دیر شده به دنبال کادیبه بود.
مدتی بود که تفنگ های جدیدی به پادگانها رسیده بود.
فشنگ این تفنگها برای آنکه به خوبی وارد لوله تفنگ شوند چرب شده بودند. به سربازان خبر رسیده بود روغنی که به فشنگها زده شده از چربی گاو و خوک تهیه شده است.
هندوها گاو را مقدس و کشتن آن را گناه می دانستند ؛ مسلمانها هم معتقداند خوک و چربی آن نجس است.
در ۲۶ فوریه ۱۸۵۷، هشتاد و پنج نفر از سربازان هندی اعلام کردند حاضر نیستند از آنها استفاده کنند و زمانی دست از مخالفت برخواهند داشت که مطمئن شوند در پادگان های دیگر هم از این فشنگها استفاده نمی شود.
فرمانده انگلیسی پادگان به سرعت دادگاه نظامی تشکیل داد و هر کدام از این سربازان را به ده سال زندان محکوم کرد. روز بعد، بقیه سربازان هندی به سوی زندان پادگان به راه افتادند و هموطنان خود را از زندان رها کردند.
سربازان، سپس به طرف خوابگاه افسران انگلیسی رفتند و همه آنها را به گلوله بستند. پس از این پادگان را به آتش کشیدند و به سوی دهلی، پایتخت هند، به راه افتادند. دهلی در شصت و پنج کیلومتری میروت قرار داشت.
در همین زمان پادگان شهر «بهرام ور» نیز که صد و پنجاه کیلومتر از میروت فاصله داشت به دست سربازان شورشی افتاد.
هنگامی که سربازان انقلابی به دهلی رسیدند، ارتشیان هندی هم که در این شهر زیرفرمان انگلیسیها بودند به آنها پیوستند و شهر به سرعت به دست هندیها افتادند.
بزرگ ترین انبار اسلحه هند در دهلی قرار داشت. افسران انگلیسی پیش از فرار این انبار را منفجر کردند تا سلاحها به دست انقلابیها نیفتد.
سربازان هندی به سوی کاخ امپراتور به راه افتادند. بهادرشاه دوم، آخرین پادشاه گورکانی، درحالی که بیش از هفتاد سال از عمرش می گذشت هنوز هم به عنوان امپراتور هند در این کاخ حضور داشت. او سالها بود که حکومتی تشریفاتی داشت، در این قصر به نام پادشاه زندگی میکرد، اما هیچ قدرتی نداشت و حکومت در اختیار کمپانی هند شرقی بود.
امپراطوری گورکانی از نخستین سالهای قرن شانزدهم میلادی بربسیاری از سرزمینهای شمال و مرکز هند حکومت میکرد. انگلیسیها که در طول دویست سال به تدریج وارد هند شدند و جای پای خود را محکم کردند قدرت پادشاهان گورکانی را روز به روز کمتر و محدودتر کردند تا آنکه آخرین افراد این سلسله تنها نامی از پادشاهی برایشان مانده بود.
رئیسان کمپانی، بهادرشاه دوم را هم مانند پدرانش به عنوان امپراتور در قصر نگه داشته بودند تا به حضورشان در هند شکلی قانونی بدهند، آنها هنوز هم مدعی بودند که در حال تجارت هستند و حاکم کشور، بهادرشاه است. بهادرشاه رهبری سربازان انقلابی را به عهده گرفت و از آنها خواست شهرهای دیگر را نیز آزاد کنند. مدتی بعد شهرهای آگرا و کانپور هم به دست هندیها افتاد.
شهر لکنهو هم در ژوئیه ۱۸۵۷ به دست ارتش انقلابی افتاد.
فرماندار انگلیسی کل هندوستان، سرهنری لارنس، در این شهر به دست سربازان هندی افتاد و اعدام شد.
انقلاب به ایالت های شرقی هند همچون بنگال کشیده شد. تمام هندیها، مسلمان و هندو در این قیام شرکت داشتند. اکنون تنها سربازان نبودند که با انگلیسیها میجنگیدند، همه مردم سر به شورش برداشته بودند.
رانی جانسی، دختر بیست ساله ای بود که در شهر گوالیور زندگی میکرد.
هنگامی که خبر انقلاب به این شهر رسید، رانی لباس مردانه پوشید و مردم را تشویق کرد تا جنگ را علیه انگلیسیها آغاز کنند. رانی رهبری انقلابی های شهر را به عهده گرفت و پس از نبردی سخت قلعه مستحکم گوالیور را از چنگ انگلیسیها بیرون کشید. ژنرالی که در این جنگ فرمانده انگلیسیها بود، «سِر هیو رُز» نام داشت.
رز از شهر گریخت تا در زمانی مناسب بازگردد و شکستی را که از یک دختر جوان هندی خورده بود، جبران کند. در مناطق دورافتاده هند هم که تعداد هندیها برای آغاز شورش کم بود یا بیرون راندن انگلیسیها امکان نداشت مردم به هر شکلی که می توانستند با آنها مخالفت میکردند.
یکی از ژنرالهای انگلیسی در دفترخاطراتش نوشت : «پیرمردی هندی در آشپرخانه ام خدمت میکند. امروز جلوی چشمهای من ظرف های چینی و بلور را به زمین میکوبید و خرد میکرد. پرسیدم: چه کار میکنی؟ جواب داد: تا امروز شما فرمان میدادید و حالا نوبت ماست.»
@negaheqods
✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌺دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
💖 ﷽ 💖
🌸اللَّهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ وَ آوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ إِلَى [فِي ] دَارِ الْقَرَارِ بِإِلَهِيَّتِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
🌸خـدايا مـرا در اين مـاه به همراهۍ و همسويے با نيكان توفيق ده، و از همنشينے با بدان دور بدار و به حق رحمتت بہ خانہ آرامـش جايم ده، و بہ پرستيدگے ات اى پرستيده جهانيان
@negaheqods
🍃
🌺🍃
🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ماه مبارک رمضان
روز شانزدهم ماه میهمانی خدا
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
♦️سلام امام زمانم
🔹️صبحی نو سر زد و زندگیبه برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد
و این نهایت امیدواری استکه در هوای یادتان، نفس می کشیمو در عطر نرگس بارانِ نامتان،دم می زنیم ...
شکر خدا که در پناه شماییم
🔹السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِیا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و یکم: قیام نیلوفر افسران انگلیسی که در پادگان شهر«میروت» مستقر بود
برگی از داستان استعمار
قسمت صد و دو :
هر سادو به اندازه یک لشکر ارزش دارد(قسمت اول)
انگلیسیها سیاه ترین روزهای خود را از آغاز ورود به هندوستان می گذراندند؛ بسیاری از سربازان، افسران و حتی کارمندان آنها کشته شده بودند، در هیچ نقطه ای امنیت نداشتند و بخش بزرگی از هند به دست سربازان انقلابی افتاده بود ؛ اما هنوز ناامید نشده بودند.
انگلستان برای اداره هند از یک اصل مهم که آن را درتمام قوانینی که برای هند تصویب می شد، رعایت می کرد بهره می برد.
آنها به شکل رسمی در کمپانی هند شرقی همچنین دولت انگلستان این اصل را اعلام کرده و بسیار از قوانین را به علت مخالفت با این اصل، مردود اعلام کرده کنار می گذاشتند.
این اصل در یک جمله کوتاه خلاصه ش بود:
divide et impera.
یعنی : بین مردم جدایی بینداز و بر آنها حکومت کن.
آنها از اتحاد سربازان مسلمان و هندو در هنگام شورش به سختی زیان دیده بودند؛ درحالی که پیش از آن برای تشکیل ارتشی از هندی ها به این اصل توجه کرده بودند.
در هنگام سازماندهی این ارتش ، ژنرال «اِدِن» به رئیسان کمپانی نوشت: هدف اصلی ما ساختن ارتشی با بهره بردن از اصل صحیح «جدایی بینداز و حکومت کن» بوده است.
تلاش آنها برای جدایی انداختن بین مردم هند در بیرون از ارتش نیز ادامه داشت.
اختلاف های مذهبی در هند، بهترین فرصت برای انگلیسیها بود.
هندوها و مسلمانان دو گروه مذهبی بزرگ در هند بودند ، اما دین های دیگری هم در هند وجود داشت.
«سیک» ها دسته ای از مردم هند بودند که هم با مسلمانان و هم با هندوها اختلاف داشتند، بیشتر سیک ها در ایالت پنجاب زندگی میکردند.
انگلیسیها برای اختلاف انداختن بین پیروان این دینها ، مأموران مخفی خود را به شکل « سادو » بین آنها می فرستادند.
سادوها افرادی بودند که مانند درویش ها یا روحانیهای دین های مختلف لباس می پوشیدند و به میان مردم می رفتند.
آنها را علیه کسانی که به مذهب دیگری اعتقاد داشتند تحریک میکردند و دو طرف را به جان هم می انداختند.انگلیسیها برای اشغال هند بارها از سادوها یا درویش های دروغین استفاده کردند؛به اندازه ای که هر سادو برای آنها بیش از یک لشکر نظامی ارزش داشت.
هنگامی که انقلاب هند به اوج رسیده بود و انگلیسیها در بیشتر شهرها شکست خورده ، در حال فرار بودند، ژنرال سِر هیو رُز که پس از اعدام سِرهنری لارنس فرماندهی انگلیسیها را به عهده گرفته بود به فکر استفاده از اصل « جدایی بینداز و حکومت کن» افتاد.
ژنرال پیامی را برای سیک های پنجاب ارسال کرد و به آنها هشدار داد که هندوها در حال قوی شدن هستند و اگر دست انگلیسیها از هند کوتاه شود، هندوها به سیک ها رحم نخواهند کرد.
سرزمین پنجاب آخرین منطقه از هند بود که در سال ۱۸۴۹ میلادی به دست انگلیسیها افتاده بود و اکنون هشت سال بود که کمپانی هندشرقی بر آنها حکومت میکرد.
سیکهای پنجاب می توانستند از انقلابی که هندوها و مسلمانان به راه انداخته بودند ، استفاده کنند و آنها نیز در پنجاب استقلال خود را به دست آورند ؛ اما کینه ای که از هندوها داشتند باعث شد با انگلیسیها متحد شوند.
ژنرال رز ، سیک ها را در کنار سربازان انگلیسی به طرف دهلی به حرکت درآورد و در سیزدهم سپتامبر ۱۸۵۷ این شهر را در محاصره گرفت.
ادامه دارد....
@negaheqods
✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🌺دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
💖 ﷽ 💖
🌹 اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.
🌹 خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان.
@negaheqods
🍃
🌺🍃
🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ماه مبارک رمضان
روز هفدهم ماه میهمانی خدا
@negaheqods