eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
247 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1⃣2⃣تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث دهم: اباعبدالله علیه السلام: لَا تَتَکلَّمَنَّ فِیمَا یعْنِیک حَتَّی تَرَی لِلْکلَامِ مَوْضِعاً فَرُبَّ مُتَکلِّمٍ قَدْ تَکلَّمَ بِالْحَقِّ فَعِیب. در باره چیزی که به تو مربوط است هم صحبت مکن مگر بدانی آنجا جای صحبت کردن است چه بسا گویندگانی که به حق سخن گفتند ولی سرزنش شدند. 📚بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 ✅ما کیستیم تا که بگرییم در عزات صاحب عزات اشرف اولاد آدم است یا حسین... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
♥ سلام بر تو ای خورشیدترین شمس آسمان خدا! سلام بر تو و بر روزی که آفتاب وجودت، هستی را غرق نور خواهد کرد. 🌤الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّڪَـــ‌الْفَـــرَج🌤 @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و دوازدهم مهدا : سرگرد ، ادامه بدم یا برم سراغ خونه ؟ ـ ثمین احتمالا برمیگر
محافظ عاشق من قسمت صد و سیزدهم خسته به هتل رسید ، محمدحسین و سجاد در حال شام خوردن بودند . چند لحظه به صحنه مقابلش زل زد و خاطراتش با آن دو در ذهنش جان گرفت . روزی را به یاد آورد که همراه مرصاد برای بردن غذا به مناطق فقیرنشین رفته بودند و تلفن همراهشان را از دسترس خارج کرده بودند . نگرانی محمدحسین و شماتت سجاد . آخرین ملاقاتش با سجاد بیش از هر چیزی او را می آزرد ، هیچ وقت فکر نمی کرد پسر عمویی که همیشه نامزدش تلقی می شد با سوء ظن به او و عملکردش نگاه کند . در افکارش غوطه ور بود که محمدحسین سنگینی نگاهی را حس کرد و سرش را بالا آورد و مهدا را دید . مهدا لحظه ای بی حرکت به او نگاه میکرد که با صدای تماس امیر به خودش آورد . ظاهر و چهره اش به قدری متفاوت شده بود که کسی نتواند او را بشناسد . بسمت آسانسور رفت و تماس را وصل کرد . ـ الو ؟ + سلام مینا ، کجایی ؟ مهدا متوجه شد که هم اتاقی های امیر رسیده اند و او میخواهد رابطه شان را عادی جلوه دهد ، حس کرد تلفن روی اسپیکر است برای همین با امیر همکاری کرد و ادامه داد . ـ سلام عزیزم . هتل ‌، الان رسیدم . + بنظر خسته میای ، شام خوردی ؟ ـ نه ، خستم الان میل ندارم + ینی چی مینا نمیشه که بخاطر یه پروژه کم خواب و کم غذا بشی ، غذاتو میگیرم میارم اتاقت ـ مهرداد نمیشه صبحان... + نخیر نمیشه ، برو اتاقت الان میام ، فکر کنم هم اتاقی هات هم اومده باشن ـ اوکی ، تنکس + خواهش خانم ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
0⃣2⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث یازدهم: اباعبدالله علیه السلام: مَنْ قَبِلَ عَطَاءَک فَقَدْ أَعَانَک عَلَی الْکَرَم. هر کس احسان و بخشش تو را بپذیرد در سخاوت به تو کمک کرده است. 📚بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح9 ✅تا بحر کشد نعره و تا آب زند موج از تشنه لبان بر لب خشکِ تو، سلام است @negaheqods
خداحافظ مُحَرَّم ... نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم ديد يا نه؟!... اما اگر وزيدى و از سَرِ كوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... بگو هميشه برايَت مشكى به تَن مى كرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجين شود!... بگو گرچه جوانى مى كرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم كه شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى كرد و سَرَش درد مى كرد براى نوكرى... مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى "صَفر"ى كه دارد از "سَفَر" مى رسد... مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت ...! @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
سلام امام زمانم❣ سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ... سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ... سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ... سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ... از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ... از من که دستانم خالی است، چشمانم بارانی است ... از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ... 🌼 سلامی از من به تو مولاجان ... 🌼 السلام علیک یا بقیه الله 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚 @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و سیزدهم خسته به هتل رسید ، محمدحسین و سجاد در حال شام خوردن بودند . چند ل
محافظ عاشق من قسمت صد و چهاردهم کلید را چرخاند و در را باز کرد ، دختر قد بلندی با مو های خرمایی سرکی کشید و با دیدن مهدا گفت : سلام ، مینا رضوانی تویی ؟ ـ سلام ، بله . و شما ؟ ـ هانا جاویدم ، دانشجوی ارشد نویسندگی تئاتر مهدا انتظار نداشت هانا خواهر مقتول هیوا جاوید را در اتاقش ببیند . لبخندی زد ، دستش را بسمت هانا دراز کرد و گفت : خوشبختم هانا ـ منم همین طور ، داروسازی خوندی ؟ ـ آره ، شما تنهایی ؟ ـ نه با یکی از دوستام اینجام حمامه ـ آهان ، درست م.. صدای در صحبتش را قطع کرد ، در را باز کرد . با دیدن امیر از اتاق خارج شد و در را روی هم گذاشت . ـ سلام ، خوبی ؟ ـ سلام ، ممنون . آرام ادامه داد ؛ هم اتاقیم هاناست امیر متعجب رو به مهدا گفت : هانا ؟ مطمئنی ؟ ـ آره ، شما هم برید تا ندیدتون ، باید فکر کنم ... با یاس هماهنگ باشید شاید خواستیم یه حرکت بزنیم بهایی ها سوپرایز بشن ـ باشه ، اینم شام شما . خواهشا یکم به خودتون اهمیت بدین ـ چشم ، ممنون . ـ خواهش میکنم شب بخیر . مهدا در اتاق را باز کرد و گفت : شب تو هم بخیر مهرداد جان هانا : دوست پسرت بود ؟ مهدا : یه چیزی تو همین مایه ها ... با هم روی پروڗه ی تحقیقاتی برای مسابقه کار کردیم ـ موفق باشین ـ تنکس ، تو هم همین طور مهدا لباسش را عوض کرد و روی تخت دراز کشید تا به چشم های خسته اش استراحت دهد . هانا : شامتو بخور ـ میل ندارم ـ خب پاشو بریز تو سطل خیلی سیرم حالم بهم خورد از بوش ـ حیف میشه ، میدونی چند نفر به همین غذا محتاجن ـ به من چه ؟! به سمت غذا خیز برداشت و کمی از آن را خورد که به یاد مادرش و سفارش هایش افتاد . از صبح تلفنش را خاموش و با مادرش صحبت نکرده بود مطمئن بود الان نگرانش شده ، تلفن همراهش را روشن کرد و سیل تماس های بی پاسخ و پیام ها روانه شد ۲۰ تماس از مادرش ۱۷ تماس پدرش و . . خانه را گرفت و به بالکن رفت . صدای مادرش در گوشش پیچید که با لحن پر از نگرانی او را شماتت میکرد . ـ مهدا ؟ دختره بی فکر ، کجایی از صبح تا حالا ؟ ینی یه درصد به این فک...... ـ سلام مامان جونم ـ سلامو ، لا الا... اخه بچه من که مردمو زنده شدم ـ من فدای شما بشم ، ببخشید درگیر بودم ۱۰ دقیقه با مادرش صحبت کرد و به بهانه خستگی از مادر همیشه نگرانش خداحافظی کرد تا بتواند روز گذشته اش را تحلیل کند . ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
9⃣1⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث دوازدهم: قال الامام الحسین علیه السلام: اعْمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ یعْلَمُ أَنَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ مَجْزِی بِالْإِحْسَان. همانند آن مردى كار كن كه مى داند در برابر گناه مؤاخذه مى شود و در برابر كار نيك پاداش مى گيرد. 📚بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10 ✅موسی آن دم که عصا بر دل دریا میزد یکی از سوختگان لب عطشان تو بود یا حسین... @negaheqods