eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
225 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‌️‌سلام امام زمانم 🔹‌‌میدانیم کـه خود، 🔹‌‌حجاب لقای مولاییم 🔹‌‌و دل از غیر برنتابیده 🔹‌‌و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛ 🔹‌‌ولی قسم بـه حقیقت انتظار 🔹‌‌کـه درکنار خُم عشقت 🔹‌‌بـه صبوری ایستاده ایم. @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و دوم جوان بسیجی با صمیمیت و دلسوزی می گوید : آخه برادر من اگه ت
محافظ عاشق من قسمت صد بیست و سوم از این حجم از وقاحت و نامردی حالم بهم میخورد چطور می توانند این قدر پست باشند ... آخرین بار که با فاطمه و آقای قادری در مورد اعتراضات صحبت می کردیم من بر خلاف آن دو معتقد بودم این مردم حق دارند نارضایتی شان را اعلام کنند سخت بوده ، بی چارگی کشیده اند ... آقای قادری می گفت قضیه اینقدر ساده نیست و فتنه ۸۸ را یادآوری می کرد . اما ..... حالا می فهمیدم چرا ؟!! از کوچه فرار کردم با تمام جسارت و سبک سری که داشتم جنس آن جماعت را می شناختم ، با آنها زندگی کرده و قربانی آن جماعت بودم ... یاد آوری آن اتفاقات و درگیری های آن سال بیشترین رنج را به من تحمیل کرده بود .. به چهار راهی که به شرکت منتهی می شد رسیدم ، همین که بسمت خیابان راه افتادم صدای موتوری پشت سرم توجهم را جلب کرد .. خواستم برگردم که دستی مرا بسمت خودش کشید موتور با دو سرنشین که صورتشان را پوشانده بودند و چوب بدست میخواستند به من آسیب بزنند از کنارمان رد شدند . صدای ناجی مرا متوجه اطرافم کرد ، با دیدنش برق از سرم پرید . ـ هانا حالت خوبه ؟ طوریت نشد ؟ من همچنان گنگ به غریبه آشنا زل زده بودم که فکر کرد به خاطر حادثه است برای همین جلو آمد با شناخت ۸ سال پیش دستی روی شانه ام گذاشت و تکانم داد و با بغض و نگرانی گفت : ـ هانا هیچی نشده ، من مراقبتم نگران نباش بلند شو عزی.. ـ بسه ... دستش را پس زدم و از روی زمین بلند شدم و بسمت شرکت رفتم مقابل شرکت تا شعاع ۱۰۰ متری را اغتشاشگران احاطه کرده بودند ... همچنان که میدوید کنارم ایستاد و با خواهش گفت : هانا خطرناکه بیا بریم اصلا تو اینجا چیکار میکنی !!! خطر... بی توجه به اصرارش بسمت شرکت میروم که کیفم را از پشت می کشد و این بار با فریاد می گوید : بهت گفتم اینجا خطر داره ... ـ خطر ؟‌ بودن تو نزدیک من از هر چیزی بیشتر برای من خطر داره . بعد از هفت ، هشت سال اومدی چی بگی ؟ قبلا بهت گفتم هیچ وقت نمیخوام ببینمت ـ هانا من کارن سابق نیستم بهت ثابت میکنم ، خیلی چیزا هست که تو ازش خبر نداری ! ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
0⃣1⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و یکم : اباعبدالله علیه السلام: اَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیکمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیکمْ فَلَاتَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحُوزُوا نِقَما. نیازهای مردم به شما از نعمت های خداوند بر شماست پس از نعمت ها ملول نگردید تا به گرفتاری دچار نشوید. 📚بحارالأنوار، ج 71، ص318، ح80 ✅من آمدم برای شما نوکری کنم من را خدا برای همین آفریده است یا حسین.. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
♥️ صبحی دیگر رسید و من در انتظار دیدار شما چشم می‌گشایم و پنجره دل می‌گشایم به سوی امید و نور... و دلم لبریز است از شوق صبح موعود، لحظه دیدار، و به پایان رسیدن لحظه های انتظار... @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد بیست و سوم از این حجم از وقاحت و نامردی حالم بهم میخورد چطور می توانند این
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و چهارم ـ برو مثل همون هشت سال پیش که منو فروختی تنهام گذاشتی برو دیگه من ... من ... هیچ حسی بهت ندارم ، برو ک... آقا کارن ... کارن از شنیدن حرف های هانا بسیار دلگیر شده بود بعد از چند سال زندان این برخورد روحیه اش را بهم ریخت ... ـ تو از هیچی خبر نداری هانا ! مهدا خانم باهات صحبت کرده مگه نه ؟ ـ نمیخوام چیزی بشنوم ـ چرا ؟ مگه حرف زدن اشکالی داره ؟ بیا بریم اینجا خطر داره نگرانم هانا ـ ما هیچ حرفی نداریم ، نگرانی ؟‌ اون موقع که منو انداختی تو دام یه مشت پست فطرت نگرانم نبودی ؟ اون موقع خطر نداشت ؟ ـ هانا من اشتباه کردم ... بخدا جبران میکنم ، تو رو خدا بیا بریم ـ خدا ؟ کدوم خدا ؟ مگه خدایی هم وجود داره ؟ ـ هانا من فکرم ، عملم ... همه اشتباه بود ولی خدا به آدم فرصت توبه داده .... خدا هم آدمو می بخشه ... تو که این همه تغییر کردی ... تو هم بهم فرصت بده ـ من تغییر کردم ولی هنوز اون قدر بزرگ نشدم که از اشتباهاتت بگذرم ... من کار دارم باید برم ـ هیربد اونجا نیست .. اومده بودم ببینمش ولی.... ـ ولی چی ؟ چه اتفاقی برا هیربد افتاده ؟ + خانم جاوید ... خانم جاوید ؟ با شنیدن صدای آقای قادری که با ترس و بهت مرا صدا می کرد بسمتش برگشتم . + سلام ، خانم جاوید شما اینجا چیکار می کنین ؟ بخاطر دفتر اومدین ؟ ـ سلام ، من نه ... اومدم دنبال برادرم ... داشتیم با هم حرف میزدیم یهو تلفن قطع شد ... + باشه ، مشکلی نیس ... بیاید برسونمتون خونه الان اینجا نباشید بهتره ـ چی میگین آقای قادری ؟ من میخوام بدونم هیربد کجاست ! + من میدونم هیربد کجاست ولی الان نمیتونم بگم ... شما هم الان باید برید خونه ... اصلا دلیلی نداره ساعت ۱۱ شب با این وضع مملکت اینجا باشید ـ اما ... کارن : شما ؟ + اما و اگر نداره ... بریم ... شما باید یه کمکی به من بکنید ... من تمام اخباری که از اینجا بدست میاد رو براتون می فرستم شما هم کپی کنید و مطالب مربوط بهش رو بنویسین رو به کارن ادامه داد ؛ اتفاقا من هم میخواستم این سوالو از شما بپرسم ، من همکار خانم جاوید هستم بی توجه به دوئل میان آن دو رو به آقای قادری ولی به هدف اثبات حرفم به کارن می گویم : من نگرانم آقا سعید ، اگه ... + من بهتون اطمینان میدم که خطری هیربدو تهدید نمیکنه ، به من اعتماد دارین ؟ سری تکان میدهم که با لبخند می گوید : پس بیاین بریم ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
9⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و دوم : سیدالشهدا علیه السلام: مَنْ عَبَدَ اللّهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ. هركس حق معبوديت خدا را به‏جا آورد، خداوند بيش از حدّ انتظار و كفايتش به او عطا مى‏ كند. 📚بحار الانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴ ✅یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
بزرگترین داشته ها را هم ڪه داشته باشم، همیشه یڪ ڪنج خالے در دلم پیدا میشود انگار قطعه اے از وجودم گم شده ... بیا اے گم شده وجودم ... @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و چهارم ـ برو مثل همون هشت سال پیش که منو فروختی تنهام گذاشتی برو د
محافظ‌عاشق‌من قسمت‌صد و بیست و پنجم نمیدونستم به سوالات متعدد مامان چه جوابی بدهم ، از محدثه میگفتم یا از هیربد ؟ از حضور کارن یا حالت تدافعی آقای قادری که سر لجبازی با کارن برایم آقا سعید شده بود .... مامان با صدای بلندی گفت : هانا چرا مثل آدم حرف نمی زنی ؟ کجا بودی تا حالا ؟ اگه فکر میکنی من اون مامان سابقم که تا ۴ صبح خونه نیای اهمیتی ندم فراموشش کن ... دیگه تموم شد ـ مامان عزیزم الان خستم ـ مگه گفتم چیکار کنی ؟ یه کلمه بگو کجا بودی ؟‌ هیربد کجاست ؟ نمیخوای بگی تا الان گلزار شهدا بودی که ؟ ـ مامااااان ! حال محدثه بد شده بود بردمش بیمارستان ـ وای خدا مرگم بده ، چش شده بود ؟ ـ چمیدونم من که دکتر نیستم قربونت بشم ـ میخواستی بگی منتقلش کنن بیمارستان هیراد ـ گفتم ، حاج مصطفی گفت کارای انتقالشو انجام میده ـ مگه مرصاد نیست ؟‌ ـ نه ـ وای خدا دوباره این پسر رفت دنبال این کارا هانااااا ‌؟ نکنه هیربد هم باهاش رفته ؟!!! ـ من از چیزی خبر ندارم ـ خدایا من از دست اینا چیکار کنم ؟! این از هیوا که خودشو جوون مرگ کرد اینم از این یکی بسمتش میروم و کمی صحبت میکنم و دلداریش میدهم ، دلم نمیخواهد از من دلگیر باشد . روی تختم دراز می کشم و به سقف خیره می شوم که به یاد قادری می افتم ... بسمت لپ تاپم خیز برمیدارم و دنبال فبلتم میگردم ... چند فیلم و عکس برایم فرستاده و زیری یکی نوشته اینو داخل توییتر منتشر کنید .... توضیحاتی در مورد هر کدام داده ، طبق خواسته اش عمل میکنم . مشکلات متعددی پیش می آید که آرزو میکنم کاش هیربد هم بود و کمکم می کرد متخصص رایانه و فضای مجازی ... برای منتشر کردن فیلم های خودم شک دارم برای همین به فاطمه زنگ میزنم تا با او مشورت کنم . ـ الو فاطمه جان ؟ ـ سلام هانا چیزی شده ؟ ـ سلام عزیزم ، نه ... ینی زنگ زدم یه مشورتی بکنم ـ جانم بگو ـ فیلمایی که واست فرستادم دیدی ؟ ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
8⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و سوم سیدالشهدا علیه السلام: إِنّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ مِنْ كُلّ غِشّ وَغَلّ وَدَغَلٍ. شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاک است. 📚بحار الانوار، ج ۶۵ ص ۱۵۶ ح۱۰ ✅کرم کن بیا دست من را بگیر امیری حسین و نعم الامیر...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
بزرگترین داشته ها را هم ڪه داشته باشم، همیشه یڪ ڪنج خالے در دلم پیدا میشود انگار قطعه اے از وجودم گم شده ... بیا اے گم شده وجودم ... @negaheqods
نگاه قدس
محافظ‌عاشق‌من قسمت‌صد و بیست و پنجم نمیدونستم به سوالات متعدد مامان چه جوابی بدهم ، از محدثه میگف
محافظ عاشق‌من قسمت صد و بیست و ششم ـ نه هانا جان من وقت نکردم تبلتمو چک کنم ـ خب ببینش بعد بهم بگو ـ باشه + فاطمه ؟ ـ هانا یه لحظه گوشی ؟ جانم ؟ + دایره المعارف مشکات کجاست ؟ ـ توی هاله عزیزم روی مبل + ممنون خانمی ـ خواهش میکنم الو هانا پشت خطی ؟ ـ آره ـ راجب چی هست ؟ ـ خودت ببینی بهتره ـ باشه ـ آقا سید خونه ست ؟ ـ آره ، به هزار بدبختی نگهش داشتم ، البته من نه ، مشکات . کلی گریه کرده ... ـ نمی دونی چه جهنمی بود بیرون ! ـ خدا بخیر بگذرونه ـ آره واقعا مزاحمت نباشم فاطمه جان ـ نه خانم مراحمی ـ مراقب خودتو وروجکات باش ، البته بیشتر مراقب شوهرت باشه که خطری تره شیرین می خندد و می گوید : تا الان که مشکات موفق بوده ـ ایشالا از این به بعدم موفق باشه سلام برسون خدانگهدارت ـ قربان تو یاعلی این چند روزه آنقدر کم خواب شده ام که چشم هایم روی هم می رود و مرا به دنیای خواب و خیال می کشد . نمیدانم دقیقا چه ساعتی بود که پلک هایم سنگین شد و خوابم برد . ــ مهدااااا ‌‌؟ مهداااا ؟‌ کی اومدی ؟‌ کجا بودی تا الان بی معرفت ! ـ من همین جام تو کجایی ؟‌ تو نیستی ! ـ من ؟ من که ... مهدا خیلی دلم برات تنگ شده بود ، امروز میخواستم بیام ببینمت ولی نشد ـ چرا تو میتونستی بیای دیدنم ولی خودت نخواستی ـ چرا با من این طوری حرف میزنی ؟ تو هستی که همیشه منو ول می کنی میری ، الانم معترضی ؟ ـ آره معترضم چون دیگه نمی شناسمت ـ مگه من چیکار کردم ؟ به پارچ آب نگاه میکنم و میخوام لیوان را از آب پر کنم که از دستم می کشد و می گوید : نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
7⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و چهارم: سیدالشهدا علیه السلام: اِنّ الْكَريِمَ إِذَا تَكَلّمَ بِكَلاَمٍ، يَنْبَغِى اَنْ يُصَدّقَهُ بِالْفِعْلِ. بزرگوار كسى است، كه عملش کلامش را تصدیق کند. 📚 مستدرك الوسائل، ج ۷ ص ۱۹۳ ح۶ ✅سلام ما به حسین و به اشک دیده ی او سلام بر گلوی از قفا بریده ی او.. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
سرزِمستےبرنگیردتابه‌صبحِ‌روزِحَشر هرڪہ‌چون‌من‌درازل‌یک‌جرعہ‌خورد‌ ازجامِ‌دوست "حافظ شیرازے" 🏝یک روزِ خوب نزدیک، خورشید ظهورتان، جهان را پر از گرمای امید می‌کند و بر خالیِ غمناک و سرد دل‌هایمان، شکوفه‌های شادی لبخند می‌زند یک روزِ خوب نزدیک، شما بازمی‌آیید و زندگی را یادمان می‌آورید و آرامش و صلح و عدالت را به انسان‌ها هدیه می‌دهید یک روزِ خوب نزدیک....🏝 @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق‌من قسمت صد و بیست و ششم ـ نه هانا جان من وقت نکردم تبلتمو چک کنم ـ خب ببینش بعد بهم
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و هفتم + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... با صدای مامان از رویایی مبهم آزاد میشوم . شتابان از جا بر می خیزم و با دیدن ساعت که ۶:۳۰ را نشان میدهد از اینکه نمازم قضا شده حرص میخورم و ذهنم بسمت خواب عجیبم پر می کشد . " نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! " آبی به دست و رویم میزنم تا چهره کسلم و خواب آلودم را تازه کند . همان طور که لباس می پوشم نگاهی در آینه به خودم می اندازم و با سرعت بیرون می روم که صدای مامان بار دیگر اما اینبار با فاصله ای دورتر در عمارت می پیچد . ـ هانا ؟ رفتی ؟ اون بنده خدا تو آلاچیق روی استخر منتظرته ـ باشه مامان خودم را به باغ می رسانم و از پشت سر بسمتش میروم خدمه در حال پذیرایی هستند و اما نگاه او معطوف بازی دلفین استخر است . ـ سلام بعد از شنیدن صدایم می ایستد و با نگاه به زمین می گوید : سلام صبحتون بخیر ببخشید بد موقع مزاحم شدم دو خدمه را مرخص می کنم و می گویم : خواهش میکنم بفرمایید بشینید . روی صندلی حصیری که جا میگیرم می نشیند و دست هایش را در هم قفل میکند انگار آنچه می خواهد بگوید مضطربش کرده برای همین تعلل میکند که می پرسم : آقای قادری مشکلی پیش اومده ؟ از هیربد خبری شده ؟ ـ نه ... مشکلی برای هیربد پیش نیومده ، الانم رفته خونه خانم فاتح ـ اونجا چرا ؟ ـ ظاهرا قراره کاری انجام بدن با سید ـ اهان ، خب پس ؟ ـ حقیقتا دیشب بعد از اینکه آخرین خبرو براتون فرستادم و جواب ندادین رئیس به من گفتن اونا رو بیخیال بشم و بر... ـ بله متوجهم و متاسفم ... دیشب خیلی خسته بودم و نتونستم کارو تموم کنم اما یه فیلم دست به نقد دارم که برای خانم فاتح هم فرست.. ـ نه قضیه این نیست ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و‌پنجم سید الشهداء علیه السلام: مَنْ سَرّهُ اَنْ يُنْسَاَ فِى اَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ. كسى كه دوست دارد اجلش به تأخير افتد و روزى ‏اش افزايش يابد، صله رحم به‏ جا آورد. 📚بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۹۱ ح۵ @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods