eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
234 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. 🔹️ارتش جمهوری اسلامی ایران یکی از نهادهای مهم کشور است که از قسمت های مختلفی تشکیل شده و در کنار وظایف مهمی که در دفاع از کشور دارد و بسیار از نیروهای آن بر اساس صلاحیت واقعی تعیین وظیفه شده اند، چندین نهاد اطلاعاتی هم دارد که ارتش در این زمینه سکوت اختیار کرده و هیچ اطلاعاتی از آن مخابره نمی‌کند. 🔹️تنها جایی که صرفا به وجود ساختار اطلاعاتی در ارتش اشاره کرده، ماده ۲ قانون تشکیل وزارت اطلاعات است که می‌گوید: 🔹️به منظور انجام مشورتهای لازم جهت هماهنگی امور اجرایی اطلاعات، در حدود قانونی هر ارگان شورایی مرکب از اعضاء زیر تشکیل‌می‌گردد: 1 - وزیر اطلاعات. 2 - دادستان کل کشور. 3 - وزیر کشور یا نماینده تام‌الاختیار او. 4 - مسئول حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران. 5 - مسئول واحد اطلاعات سپاه پاسداران. 6 - مسئول حفاظت اطلاعات ارتش. 7 - مسئول واحد اطلاعات ارتش. 8 - وزیر امور خارجه یا نماینده تام‌الاختیار او. 9 - مسئول حفاظت اطلاعات نیروهای انتظامی. 🔹️ارتش به علت حفاظت اطلاعات سختگیرانه ای که دارد و یکی از ستون های مهم امنیت کشور است بسیار بسته و چراغ خاموش عمل می‌کند، در حالی که نقش مهم و عمیقی در تامین امنیت کشور دارد به خصوص در مسائل اطلاعاتی پیش قدم است و قعر کارهای آنان به حدی زیاد است که کمتر کسی می‌تواند آن را تصور کند. 🔹بنابراین تصمیم گرفتیم شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش داشته باشیم که در عالم رسانه چیزی از آن مجاهدین گفته نمی‌شود و بتوانیم دین خود را نسبت به این عزیزان ادا کنیم، در کنار معرفی آن ها به برخی از عملیات ها و دکترین نهادهای اطلاعاتی ارتش تا جایی که بشود اشاره خواهیم کرد. ادامه دارد.... @negaheqods
هر_صبح_یک_سلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
﷽❣ ❣﷽ 🌼طلایی ترین روزها 🍃ارزانی نگاه مهربانٺ 🌼و هزاران گل نرگس 🍃پیشڪش قلب با صفایٺ 🌼ڪاش این هفته بیایی @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و ششم کمیل در را باز کرد و به سمانه اشاره کرد که وارد خانه شود،سمانه و
پلاک پنهان 🔻 قسمت صد وهفتم ــ من میتونستم بدون اینکه باتو ازدواج کنم مراقبت باشم مثل روزای قبل،اما خودم نمیخواستم و دلم میخواست این موضوعو مطرح کنم،پس نه امنیت تو نه حرف های دایی منو مجبور به اینکار کردن،من خیلی وقت بود که میخواستم بیام و باتو حرف بزنم اما شرایطم مانعی شده بوند،اما با اون اتفاق همه چیز فرق کرد،تو دیگه از همه چیز با خبری،از زندگیم،کارم،سختیام ازهمه چیز من باخبری. عصبانیتی دیگر در صدای کمیل احساس نمی شد،اما صدایش ناراحتی خاصی داشت. ـــ فکر میکنی برای من سخت نبود اینکه تو همسر من نباشی،فکر میکنی برام سخت نبود میخواستی با اون مرتیکه ازدواج کنی،برام خیلی سخت بود اما به خاطر اینکه اذیت نشی و کار من ،زندگی تورو بهم نریزه پا پیش نزاشتم ،من مردم باید قوی باشم اما این مرد بعضی وقت ها کم میاره نیاز داره به کسی که آرومش کنه،باش حرف بزنه،درکش کنه و اون شخصبرای من تویی سمانه فقط تو از سمانه فاصله گرفت و زیر لبـ زمزمه کرد: ــ تو درمونی ،درد نشو سمانه با ناراحتی از بی منطق بودنش ،به کمیل که بر روی مبل نشسته بود و سرش را میان دستانش گرفته بود،نگاهی انداخت ،حدس می زد آن سردرد های شدید دوباره به سراغ کمیل آمدند. به کمیل نزدیک شد و کیف و چادرش که کنار کمیل بودند را برداشت،کمیل که فکر میکرد سمانه می خواهد برود،چشمانش را محکم برهم فشرد،اما با احساس حضورسمانه کنارش و دستی که بر شانه اش نشست ،از سمانه فاصله گرفت و سرش را بر روی پاهایش گذاشت. سمانه دستی درون موهایش کشید و با دو دست شقیقه های کمیل را ماساژ داد،همزمان آرام زمزمه کرد: ــ ببخشید،میدونم تند رفتم،بی منطق صحبت کردم،اما باور کن خیلی ترسیدم،کمیل الان تو تموم زندگیم شدی،من روی همه ی حرفات و کارات حساسم،حتی بعضی وقت ها حس میکنم که قراره تورو از دست بدم. قطره اشکی از چشمان سمانه بر روی گونه کمیل نشست،کمیل چشمانش را باز کرد،چشمانش از درد سرش سرخ شده بودند،با دست اشک های سمانه را پاک کرد. ــ گریه نکن خانومی ــ کمیل قول بده تنهام نزاری کمیل بوسه ای بر دستش نشاند و زمزمه کرد: ــ جز خدا هیچ کس نمیتونه منو از تشو دور کنه،مطمئن باش سمانه سمانه لبخندی بر لبانش نشست،و مشغول ماساژ سر کمیل شد. به کمیل که به خواب عمیقی بر روی پاهایش رفته بود،خیره شده بود،با یادآوری یک ساعت پیش و دعوایشان و آرامش الان ،آرام خندید از چهره ی کمیل خستگی میبارید،سمانه هم در این یک ساعت از جایش تکانی نخورد تا کمیل از خواب نپرد،چهره کمیل در خواب بسیار معصوم بود و سمانه در دل اعتراف کرد که کمیل با این قلب پاکش ماندنی نیست.... ــ سمانه این پاکتای رشته رو بیار برام سمانه سریع پاکت های رشته را برداشت و کنار دیگ بزرگ آش گذاشت. امروز عزیز همه را برای شام دعوت کرده بود،همه به جز کمیل و محمد آمده بودند،عزیز و سمانه مشغول پخت آش بودند،بقیه خانم ها در آشپزخانه مشغول بودند. ـــ سمانه کمیل کی میاد؟ سمانه در حالی که رشته ها را می ریخت گفت: ــ نمیدونم عزیز حتما الان پیداش میشه ــ بهش یه زنگ بزن،به زهره هم بگو به شوهرش زنگ بزنه زود بیان سمانه دیگ را هم زد و چشمی گفت. گوشی اش را برداشت و شماره کمیل را گرفت،بعد از چند بوق آزاد صدای مردانه ی کمیل در گوشش پیچید. ــ جانم ــ سلام کمیل،خداقوت،کجایی ــ ممنون خانومی،سرکارم ــ کی میای؟ سرو صدای زینب و طاها بالا گرفت و سمانه درست نمی توانست صدای کمیل را بشنود،روبه بچه ها تشر زد: ــ آروم بگیرید ببینم کمیل چی میگه ــ هستی خانومی؟ ــ جانم،اره هستم بچه ها شلوغ بازی میکردن صداتو نمیشنیدم،نگفتی کی میای ــ کارم تموم شد میام ــ کی مثلا؟ ــ یه ساعت دیگه ــ دایی محمد پیشته؟ ــ نه ــ خب باشه پس منتظرتیم ،زود بیا ــ چشم خانومی ،کاری نداری ــ نه عزیزم،خداحافظ ــ خداحافظ سمانه چشم غره ای به زینب و طاها رفت و به طرف عزیز رفت،آرش با دیگ های کوچک به سمت سمانه امد ــ آجی،اینارو عمه سمیه داد بدم بهت سمانه به کمکش رفت و دیگ ها رو از او گرفت و روی تخت گذاشت. ــ چی هستن؟ ــ این پیاز اونا هم کشک و نعناع ــ ممنون با صدای عزیز هردو از جایشان بلند شدند ادامہ دارد... @negaheqods
نگاه قدس
🔻امنیت اطلاعات یا داده‌ها (قسمت سوم) 🔻اهداف امنیت اطلاعات اهداف اصلی امنیت داده‌ها عبارتند از
🔻امنیت اطلاعات یا داده‌ها (قسمت چهارم) 🔻اصول کلیدی امنیت داده‌ها اصول کلیدی امنیت داده‌ها که به عنوان CIA نیز شناخته می‌شوند، عبارتند از: 1. محرمانگی (Confidentiality): فقط افراد مجاز باید به داده‌ها دسترسی داشته باشند. این امر برای محافظت از اطلاعات حساس مانند اطلاعات فنی، مالی، پزشکی و اطلاعات شخصی ضروری است. 2. صحت (Integrity): داده‌ها باید دقیق و قابل اعتماد باشند. این امر برای اطمینان از اینکه تصمیمات بر اساس اطلاعات صحیح گرفته می‌شود، ضروری است. 3. در دسترس بودن (Availability): داده‌ها باید در زمان نیاز برای کاربران مجاز قابل دسترس باشند. این امر برای اطمینان از اینکه عملیات تجاری بدون وقفه ادامه یابد، ضروری است. علاوه بر CIA، اصول دیگری نیز در امنیت داده‌ها وجود دارد، از جمله: - حفظ حریم خصوصی: اطلاعات شخصی افراد باید در برابر سوء‌استفاده محافظت شود. - پاسخگویی: باید مشخص باشد که چه کسی مسئول امنیت داده‌ها است. - امنیت فیزیکی: تجهیزات و داده‌های فیزیکی باید در برابر دسترسی غیرمجاز، سرقت یا تخریب محافظت شوند. - مدیریت ریسک: باید ریسک‌های مربوط به امنیت داده‌ها شناسایی و ارزیابی شده و به حداقل برسد تا مدیریت ریسک امنیت اطلاعات به‌خوبی انجام شود. امنیت داده‌ها یک فرآیند مداوم است که باید به طور منظم به‌روز شود و بهبود یابد. با اتخاذ رویکردی جامع به امنیت داده‌ها، می‌توان از داده‌ها در برابر تهدیدات مختلف محافظت کرد و به اصول فوق دست یافت. @negaheqods
نگاه قدس
🔻اتحاد پنج چشم، اتحادی برای جاسوسی (قسمت دوم) شرکای پنج چشم چگونه جاسوسی می کنند؟ واحدهای سری شبک
🔻اتحاد پنج چشم، اتحادی برای جاسوسی (قسمت سوم) پروژه‌ی تمپورا، نظارت دائمی بر اینترنت جهانی تمپورا پروژه‌ای بود که در سال ۲۰۰۸ در قالب اتحاد پنج چشم به‌صورت آزمایشی اجرا و در سال ۲۰۱۱ به‌صورت جدی عملیاتی شد. هدف پروژه‌ی جاسوسی تمپورا، نظارت، تراکنش، ذخیره و تحلیل داده‌های حاصل از رصد بیست‌وچهار ساعته ی مکالمات تلفنی و موبایلی مردم عادی، فعالیت‌های ارتباطی از طریق اینترنت و هرگونه فعالیت در حوزه‌ی سایبری بود. دولت انگلیس روزانه نزدیک به ششصد میلیون مکالمه را از طریق این سامانه فوق‌سرّی شنود می‌کند و داده‌های آن را پس از فیلترینگ و تحلیل اولیه در اختیار آژانس امنیت ملی آمریکا قرار می‌دهد تا آن‌ها با هم‌افزایی این داده‌ها و داده‌های خود، تحلیلی دقیق‌تر از داده‌ها صورت دهند. همین‌طور آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) نیز داده‌های اولیه خود را که از طریق پروژه‌ی پریسم به‌دست آمده است را به انگلیس می‌دهد تا آن‌ها همین روند را پیش گیرند. ادوارد اسنودن، عضو سابق آژانس امنیت ملی آمریکا و افشاگر سازمان ان.اس.ای در مقاله‌ای از کشورهایی به‌عنوان کشورهای ثالث یا (Third Party) یاد کرده است که جزو حلقه‌ی اصلی سازمان پنج چشم نیستند، اما با سازمان امنیت ملی آمریکا روابطی به‌شدت نزدیک دارند. کشورهای دوست یا ثالث در واقع وظیفه این را دارند تا با ارائه‌ی فضا و زیرساخت به سازمان امنیت ملی آمریکا برای دسترسی به داده‌های تبادلی در اینترنت، خطوط رادیویی و… در راستای تحلیل تمامی داده‌ها در این همکاری نقش داشته باشند. اسامی این ۳۳ کشور، به‌طور رسمی وجود ندارد، اما دانمارک و آلمان از شاخص‌ترین آن‌ها هستند. این، بدین معنی است که چون اکثر میزان ترافیک داده اینترنت از خاک آمریکا چه به‌صورت فیزیکی و چه به‌صورت سروری عبور نمی‌کند، لذا آمریکا و انگلیس برای دسترسی به تمام داده‌ها نیاز به این‌گونه همکاری‌ها دارند. نحوه‌ی کار این کشورها بدین‌صورت است که کشور x بر روی کابل‌ها در نزدیک‌ترین نقطه‌ی دسترسی، شنود می‌گذارد، سپس اطلاعات را به سرورهای ان.اس.ای می‌فرستد. @negaheqods
نگاه قدس
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. 🔹️ارتش جمهوری اسلامی ایران یکی از نهادهای م
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. 🔹اطلاعات ارتش بعد انقلاب خود را بازسازی کرد، هرچند بسیاری ای نیروهای آن بعد تشکیل وزارت اطلاعات به آنجا منتقل شدند، اما همچنان وظایف خود را در اطلاعات نظامی و نفوذ در دشمن انجام می‌داد، جا دارد اشاره کنیم که نهادهای اطلاعاتی بنابر ۳ محور کار می‌کنند که آنها شامل اطلاعات آبجکتیویته، سابجکتیویته، و اکتیویته می‌شوند که اطلاعات ارتش اکتیویته و پویا است،یعنی ارتش معمولا به ضد جاسوسی نمی‌پردازد مگر در موارد خاص و بیشتر فعالیت های ارتش حول محور تهاجم اطلاعاتی اعم از نفوذ و پشتیبانی اطلاعات رزمی از گروه های مقاومت و نفوذ جاسوسی در نهادهای اطلاعات رزمی و نظامی دشمن و... است. 🔹یعنی موضوع کار ارتش، ارتش های دشمنان و منطقه هستند که معاونت اطلاعات ارتش نه تنها بر ساختار و دکترین آنها ، بلکه بر اطلاعات های بن مایه و ساختارهایشان اعم از اطلاعات اقتصادی و محرمانه ی آنان کار می‌کنند، فلذا دشمنان درجه۱ اطلاعات ارتش ، ارتش آمریکا و واحدهای اطلاعاتی ارتش آمریکا، سازمان اطلاعاتی ارتش اسرائیل ملقب به آمان، و ارتش ترکیه و واحد های اطلاعاتی آنان است که حداقل در روز مبادا که جنگی در گرفت، اشراف اطلاعاتی از این محور توسط اطلاعات ارتش انجام شده باشد که بتوانیم بر دشمن در زمان مناسب غلبه کنیم، که این همان پتانسیل مهم اطلاعاتی ، مخوف و وحشتناک است که تاکنون به مقادیر کمی از آن استفاده کردیم. @negaheqods
هر_صبح_یک_سلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
❣️❣️ سلام اے همه هَستیَم، تمام دلم💕 سلام اے ڪه به نامت،سرشته آب و گلم💕 سلام حضرت دلبر، بیا و رحمے ڪن💕 به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر ڪجا هستید 💕 با هزاران عشق و ارادت سلام✋ السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ اللهم عجل لولیک الفرج @negaheqods
نگاه قدس
پلاک پنهان 🔻 قسمت صد وهفتم ــ من میتونستم بدون اینکه باتو ازدواج کنم مراقبت باشم مثل روزای قبل،اما
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و هشتم ــ بچه ها بیاید هم بزنید،ان شاء الله حاجت روا بشید آرش شروع کرد به هم زدن و آرام زیر لب زمزمه می کرد،عزیز با شوخی گفت: ــ چیه مادر زن میخوای اینجور خالصانه داری با خدا حرف میزنی سمانه خندید و گفت: ــ عزیز کی بهش زن میده،تازه ترم اول دانشگاشه ها آرش کنار کشید و با خنده گفت: ــ اگه کسی هم بخواد به من زن بده تو نمیزاری که ــ چیه خبریه ارش؟بگو خودم به زندایی میگم آرش صدایش را زنانه کرد و روی صورتش زد و گفت: ــ واه خاک به سرم لو رفتم صدای خنده هر سه در حیاط پیچید،زهره خانم سینی به دست به حیاط امد و مهربانانه گفت: ــ ان شاء الله خیر باشه،صدای خنده هاتون تا آشپزخونه میومد تا سمانه میخواست لب باز کند،آرش به او چشم غره ای رفت و گفت: ــ حرف زدی میگم کمیل طلاقت بده ذهن سمانه به آن روز سفر کرد که وقتی این حرف را به کمیل زده بود،ناخوداگاه لبخندی زد و گفت: ــ تو جرات داری اینو به کمیل بگو ،اگه زنده موندی در خدمتیم یک ساعت گذشته بود،محمد آمد و اما کمیل پیدایش نشده بود،سمانه گوشی را کلافه کنار گذاشت و مشغول تزئین کاسه های آش شد. ــ جواب نداد؟ ــ نه عزیز جواب نداد ــ الان میاد مادر سمانه لبخندی زد و با نگرانی به کارش ادامه داد،آنقدر غرق کشک و نعناع بود که از اطرافش غافل بود ،با صدای فریاد آرش به خودش آمد،با دیدن کمیل که گوش آرش را پیچانده بود ،نفس راحتی کشید. ـــ ای کمیل ول کن گوشمو کندیش کمیل لبخند زد و گفت: ــ برا چی از زن من عکس میگرفتی،با چه اجازه ای؟ ــ بابا دختر عمه امه ،ول کن ،سمانه یه چیز بهش بگو سمانه کاسه تزئین شده را در سینی گذاشت و از جایش بلند شد: ــ کمیل ولش کن ،گوششو کندی کمیل به چشمان سمانه نگاهی انداخت و لبخندی زد: ــ چشم خانومی دستش را برداشت ،آرش گوشش را مالید و گفت: ــ ای ای کمیل از کی زن ذلیل شدی؟ ــ نگا کنید خودش داره شروع میکنه تا کمیل میخواست به طرفش خیز بردار ،آرش تسلیم گفت: ــ باشه بابا،شوخی بود ــ بیاید بچه ها آش سرد شد کمیل و سمانه کنار هم روی سفره نشستند،کمیل کاسه آش را بو کشید و گفت: ــ کی پخته؟ آرش با دهان پر گفت: ــ عزیز و آجی سمانه ــ نه مادر من کاری نکردم،همه کارها رو سمانه انجام داد کمیل چشمکی به سمانه زد و گفت: ــ پس آشش خوردن داره همه دور هم جمع شده بودند و در هوا خنک چایی می نوشیدند،کمیل مشغول صحبت با محمد و محسن بود،سمانه با بچه ها کنار حوض نشسته بود،و به حرف هایشان گوش می داد،کمیل که نگاه خیره آرش را بر روی سمانه دید،رد نگاهش را گرفت با دیدن سمانه که با لبخند مشغول بچه ها بود،لبخند بر لبانش رنگ گرفت،اما صدای بلند تیراندازی لبخند را از لبان همه پاڪ کرد. صدای جیغ طاها و زینب و همهمه بلند شد،سمانه ناخوداگاه نگاهش به دنبال کمیل بود، صدای محمود آقا بلند شد: ــ همتون برید تو ،صدا نزدیکه حتما سرکوچه تیراندازی شده عزیز زیر لب ذکر میگفت وهمراه بقیه به طرف ساختمان می رفت،محسن و یاسین بعد از اینکه بچه ها را داخل بردند همراه محمدو آقا محمود به خیابان رفتند،کمیل کفش هایش را پوشید و سریع به طرف در حیاط رفت که سمانه سریع دستانش را گرفت،کمیل از سردی دستان سمانه شوکه شد. برگشت و دستانش سمانه را محکم در دست گرفت. ــ کمیل کجا داری میری ? ــ آروم باش سمانه،میرم ببینم چی شده برمیگردم سمانه به بازویش چنگ زد و گفت: ــ نه توروخدا،کمیل نرو جان من نرو با صدای دوباره ی تیراندازی،کمیل سریع مادرش را صدا کرد و روبه سمانه گفت: ــ سمانه صدا تیراندازی نزدیکه ،زود برو داخل،تا برنگشتم از اونجابیرون نمیای فهمیدی؟ سمیه خانم سریع به سمتشان آمد و نگران به هردو نگاه کرد: ــ جانم مادر ــ مامان سمانه رو ببر داخل سمیه خانم بازوی سمانه را گرفت و گفت: ــ بیا بریم عزیزم،رنگ صورتت پریده بیا بریم تو ــ نه خاله نمیام،کمیل نرو بخدا دلم شور میزنه حس میکنم یه اتفاق بدی قرار بیفته توروخدا نرو کمیل بوسه ای بر سرش نشاند و گفت: ــ صلوات بفرست،چیزی نیست خانمی و بدون اینکه فرصت اعتراضی به سمانه بدهد سریع به طرف در حیاط رفت. سمیه خانم با چشمان اشکی ونگران عروسش را در بغل گرفت و زمزمه کرد : ــ آروم بگیر عزیزم،برمیگرده چیزی نیست یه چندتا تیر هوایی بوده حتما ،الان همشون برمیگردن. همه ی خانم ها در پذیرایی نشسته بودند،نگران بودند اما لبخند میزدند و با هم حرف میزدند تا نگرانیشان را فراموش کنند، اما مگر می شد؟ صدای زنگ خانه پشت سرهم به صدا درآمد،همه وحشت زده نگاهشان به سمت در چرخید. ادامہ دارد... @negaheqods