eitaa logo
نگاه قدس
1.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
227 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
💐۱۱روز تا 💐 تقویم تاریخ انقلاب ۱۱ بهمن ۱۳۵۷؛ ایران در انتظار امام چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۷؛ در آستانه سفر تاریخی امام خمینی به ایران پس از ۱۵ سال تبعید، انتظار و شور و شوق مردمی که برای استقبال از رهبر انقلاب اسلامی خود را به تهران رسانده‌اند، مهم‌ترین خبر امروز است. به گزارش ایسنا، با انتشار خبر بازگشت امام خمینی که قرار است فردا بعد از ۱۵ سال به ایران بازگردند، هزاران نفر از مردم از نقاط مختلف کشور خود را به تهران رسانده‌اند تا از رهبر انقلاب اسلامی استقبال کنند. از طرف کمیته برگزاری مراسم استقبال از امام هم اطلاعیه‌ای انتشار یافت که در این اطلاعیه مشروح مقررات و ضوابط استقبال تشریح شده بود. در حالی که صدها هزار نفر از مردم در خیابان‌ها حضور دارند فرماندار نظامی تهران اعلام کرد که اجتماعات مردم به مدت سه روز به مناسبت بازگشت آیت‌الله خمینی آزاد است. امام خمینی در نوفل‌لوشاتو با تاکید بر اینکه چون این سفر خطرناک است پس بانوان نباید در آن حضور داشته باشند به نزدیکان خود فرمودند: من بیعت خود را از شما برمی‌دارم. ما به طرف کار بزرگی می‌رویم اما شما جانتان را به خطر نیاندازید. همچنین دولت اعلام کرد: فردا به مناسبت فرود آمدن هواپیمای آیت‌الله خمینی، فرودگاه مهرآباد از اول صبح تا ساعت ۱۱ صبح به روی سایر هواپیماها بسته است. از سوی دیگر دولت برای ترساندن مردم و ایجاد وحشت با انجام رژه نظامیان در تهران و ترویج شایعه کودتا توسط ارتش دست به حیله دیگری برای انحراف مبارزات مردم ایران زده است. شهر تهران حالت صد در صد جنگی به خود گرفته است. با به راه افتادن تانک‌ها و خودروهای نظامی در خیابان‌ها و پرواز هلیکوپترها بر فراز شهر، نمایش قدرت برای ارعاب مردم انجام می‌شود. امروز در تظاهرات خیابانی چندین نفر زخمی و عده‌ای شهید شدند. در همین زمینه رادیو کلن خبر داد: یگان‌های نیرومند نظامی به تهران منتقل شدند. تانک‌ها و زره‌پوش‌ها در حالی که عبارت "زنده‌باد شاه" بر روی آنها نقش بسته بود در خیابان‌های مهم تهران به راه افتادند. شاپور بختیار در گفت‌وگو با رادیو بی. بی. سی هشدار داد که با هرگونه کوشش درجهت ایجاد دولتی دیگر شدیداً مقابله خواهد کرد. نخست‌وزیر همچنین گفت: دولت نمی‌تواند تحمل کند که صدها هزار جوان بیکار و سرگردان همه روزه آشوب و اغتشاش در مدارس و دانشگاه‌ها به تحریک بیگانگان به راه بیاندازند. ارتشبد قره‌باغی رئیس ستاد ارتش هم اعلام کرد: ارتش می‌خواهد به قانون احترام گذاشته شود. اگر می‌خواهید چیزی را عوض کنید ابتدا باید قانون را تغییر دهید وگرنه ارتش دخالت می‌کند. از طرفی دولت بختیار اعلام کرد: کلیه روزنامه‌ها و مجلاتی که قبل از دهم مرداد سال ۱۳۳۴ منتشر شده است و سپس انتشار آن دچار وقفه شده، می‌توانند طبق شرایط قانون مطبوعات تقاضای تجدید انتشار کنند. از سوی دیگر جبهه ملی در خبرنامه خود شاپور بختیار را مورد حمله قرار داد و نوشت: بختیار با تقدیم لوایح انحلال ساواک و تعقیب و مجازات خطاکاران سعی می‌کند که بر روی جنایات صورت گرفته پرده بگذارد و مردم را سرگرم و اغفال کند. @entekhabatqods
💐۲۵روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات 🌸حضرت باقر علیه السلام: «...ٌ ثُمَّ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي الْمُسَمَّى بِاسْمِي وَ الْمُكَنَّى بِكُنْيَتِي السَّابِعُ مِنْ بَعْدِي بِأَبِي مَنْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا...» «...پـدرم و مادرم فـداي او - که همنام و هم کنیه من است و هفتمین امام، بعـد از من می باشـد! پـدرم، فـداي کسـی که زمین را پر از عـدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شـده است!...» 📚الغیبه للنعمانی، ص86، ح17 @entekhabatqods
💐۳۰روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۰- رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعده های نشدنی وظیفه نماینده این نیست که وعده ی عمرانی و فلان ،پروژه فلان کار را در منطقه ی انتخابی خود به مردم بدهد؛ اینها کار اجرائی ،است کار دولت است. @entekhabatqods
نگاه قدس
هشتمین دوره انتخابات مجلس رقابت های هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در حالی آغاز شد که پروند
احزاب اصلی و فعال انتخابات مجلس هشتم و نتایج آن (با تمرکز انتخابات تهران) اوایل سال ۱۳۸۶، نشستی به پیشنهاد حبیب‌الله عسگراولادی و دعوت محمود احمدی‌نژاد با حضور برخی سران اصول گرایان( غلامعلی حداد عادل، علی لاریجانی، احمد توکلی، علی‌اکبر ولایتی، حسین فدایی، علیرضا زاکانی، محمدرضا باهنر، صادق محصولی، حیدر مصلحی، علی کردان، مهدی چمران، محمدرضا رحیمی و محسن کوهکن) در ساختمان نهاد ریاست جمهوری شکل گرفت. زمینه های تدوین منشور اصولگرایی در این نشست فراهم شد و و کارگروه ۹ نفره ای مسئول تدوین آن شدند. همچنین در این نشست تصمیم بر ایجاد “جبهه متحد اصولگرایان” گرفته شد که مرکب از سه ضلع پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگرایان انقلاب اسلامی و ائتلاف رایحه خوش خدمت بود. سران این جبهه که ۶+۵ نامیده شد، شامل ۵ نفر از زعمای اصولگرایان که مرضی طرفین بودند و ” شورای حکمیت اصولگرایان” نام داشتند و ۶ نفر از نمایندگان ۳ ضلع جبهه متحد اصولگرایان بود. با وجود حدس و گمان های رسانه ای هرگز اسامی ۵ نفر عضو شورای حکمیت اصولگرایان اعلام نشد، اما ۶ نفر دیگر، شهاب الدین صدر و اسدالله بادامچیان به نمایندگی از ۱۴ تشکل عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری، صادق محصولی و حیدر مصلحی به نمایندگی رایحه خوش خدمت و حسین فدایی و علیرضا زاکانی به نمایندگی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بودند. اگرچه هدف اصلی تشکیل این جبهه ایجاد اتحاد در بین اصولگرایان و ارائه لیستی متحد از جانب آنها بود، در واقعیت افق روشنی برای اتحاد فراگیر بین اصولگرایان وجود نداشت. به ویژه آنکه در اردیبهشت ۱۳۸۶، انشعاب جدیدی از بین فراکسیون اکثریت مجلس یا فراکسیون اصولگرایان شکل گرفت. این گروه جدید که فراکسیون ” اصولگرایان مستقل و نقاد” نامیده می شد، متشکل از نمایندگانی چون عماد افروغ، حسن سبحانی، محمد خوش‌چهره، سعید ابوطالب، محمود مدنی و محمد ربانی به ریاست محمود محمدی بود که نسبت به دولت محمود احمدی‌نژاد و رابطه یک سویه دولت و مجلس انتقاد داشتند و به دنبال پویایی در جریان اصولگرایی، نقد درون گفتمانی و برقراری رابطه دو سویه بین دولت و مجلس بودند. انشعاب مهم دیگر شکل گرفته در فراکسیون اصول گرایان، فراکسیون “وفاق و کارآمدی” بود که در امتداد “جبهه وفاق و کارآمدی”( شکل گرفته در سال های پایانی دهه هفتاد به ابتکار محسن رضایی) در مجلس هفتم ایجاد شد و شامل چهره هایی چون امیدوار رضایی، رضا طلایی‌نیک، علی دانش‌منفرد، محمد میرمحمدی و عادل آذر بود و از نامزدی رضایی در انتخابات ریاست جمهوری نهم حمایت می کرد. این فراکسیون به دبیرکلی میرمحمدی، پس از انصراف رضایی از کاندیداتوری آیت الله هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. همچنین فراکسیون مذبور بعدها باعث ایجاد حزب توسعه و عدالت به دبیرکلی طلایی‌نیک شد. فراکسیون “حزب الله” سومین انشعاب از فراکسیون اکثریت بود که چهار ماه پس از شکل گیری فراکسیون اصولگرایان مستقل و نقاد تشکیل شد. هدف از این انشعاب و ایجاد فراکسیون جدید، تلاش برای برون رفت از اقتصاد دولتی و رانتی، جلوگیری از اجرای سلیقه ای قانون اساسی با نیم نگاهی به انتخابات مجلس هشتم اعلام شد. نماینده مشهد با بیان اینکه فراکسیون حزب الله، فراکسیون خدمت است نه فراکسیون قدرت، کنایه ای به فراکسیون اکثریت مجلس زد که با لابی گری محمدرضا باهنر باعث ورود برخی از وزرای دولت نهم به کابینه شده بود. ویژگی همه گروه های منشعب شده در جناح اصول گرایان انتقاد به فراکسیون اکثریت مجلس و به ویژه رابطه آن با دولت احمدی‌نژاد بود. به دلیل آنکه جبهه متحد اصولگرایان به جز جریان نوظهور رایحه خوش خدمت که از حامیان دولت نهم بودند، از هیچ گروه تازه شکل گرفته ای چندان حمایت نمی کرد؛ زمزمه هایی برای تشکیل مثلث اصولگرایان از طرف رضایی، قالیباف و لاریجانی شکل گرفت. این سه نفر که از رقبای محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم بودند، نگران عدم حضور نامزدهای مورد حمایتشان در لیست جبهه متحد بودند. اختلاف لاریجانی و احمدی‌نژاد به خصوص پس از انصراف لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی اوج گرفت و در نتیجه این اختلافات ” ائتلاف فراگیر مردمی اصولگرایان” در تاریخ ۹ دی ماه ۱۳۸۶ ایجاد شد. این ائتلاف شامل همه گروه های منشعب از فراکسیون اکثریت اصولگرایان و احزابی که تحت حمایت جبهه متحد نبودند از جمله فراکسیون حزب الله و اصول گرایان مستقل، جبهه اتحاد ملی، آبادگران جهادی، حامیان اصولگرایانِ اصلاح طلب و دیگر گروه ها بود. با وجود آنکه جبهه متحد اصولگرایان با افزودن افرادی مانند غفوری‌فرد، کاتوزیان و مرندی به لیست خود جلب رضایت ائتلاف فراگیر اصول گرایان را دنبال می کرد، این موضوع چندان مورد رضایت ائتلاف فراگیر قرار نگرفت. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار 📝قسمت چهل و دوم 💎این داستان صیاد در دام همه کشیشانی که به تبلیغ مسیحیت در
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و سوم: غرب وحشی مقدمه: غریبه‌ها از جایی که کشتی لنگرانداخته بود با قایق‌های کوچکی به طرف ساحل به راه افتادند؛ درحالی که هریک شمشیری را در دست داشتند، سرخ پوست‌ها به سرعت به طرف کلبه‌هایشان دویدند و با دستانی پر بازگشتند ؛ آنها بسیار مهربان بودند و برای غریبه‌ها آب و غذا آورده بودند. آن روز سوم اکتبر ۱۴۹۲ میلادی بود. فرمانده غریبه‌ها «کریستف کلمب» نام داشت که برای نخستین بار به قاره ی آمریکا قدم گذاشته بود. كريستف کلمب ايـن سرخ پوست‌ها را که از قبیله ای به نام «آراواک» بودند، این گونه توصیف می‌کند : « آن‌ها برای ما طوطی، توپ‌های پنبه ای و میوه‌های جنگلی آوردند و با میل و رغبت، هرچه را که داشتند با ما مبادله می‌کردند. بدن‌هایشان ورزیده و چهره‌هایشان دلنشین بود. هیچ سلاحی حمل نمی‌کردند. اصلا هیچ سلاحی را نمی‌شناختند ؛ مثلا وقتی شمشیرم را به آن‌ها نشان دادم، از روی نادانی به تیغه ی آن دست کشیدند و خود را مجروح کردند. آن‌ها مناسب خدمتکاری هستند ؛ تنها با پنجاه سرباز می‌توانیم آن‌ها را به زانو درآوریم و به هر کاری که مایلیم وادار کنیم.» کریستف کلمب در گزارشی به دربار اسپانیا نوشت : « این سرزمین، شگفت انگیز است. کوه و دشت،سبز و حاصل خیز است و رودخانه‌های بزرگ و پهن آن پر از طلا هستند.» او سپس صاحبان این سرزمین را این گونه توصیف میکند: «به قدری خام و ساده اند و درباره‌ی دارایی خود آن قدر سخاوتمندند که اگر کسی ندیده باشد باور نمی‌کند. اگر چیزی از آن‌ها بخواهید هیچگاه « نه » نخواهند گفت. حتی برعکس، مایلند هر چیزی را که دارند با دیگران تقسیم کنند. » کریستف کلمب در سفر دومش به آمریکا، در سال ۱۴۹۵ میلادی، دوباره به آراواک‌های مهربان رسید و به شکار برده پرداخت. هزاروپانصد سرخ پوست آراواک، مـرد و زن و کودک، اسیرو در قفس‌های بزرگی زندانی شدند. سپس پانصد نفر از آن‌ها انتخاب و به کشتی منتقل شدند. از این پانصد نفر، دویست نفر در سفر دریایی جان خود را از دست دادند. بقیه سالم به اسپانیا رسیدند و در قفس‌های بزرگی به فروش گذاشته شدند. اکنون آراواک‌ها ایـن غریبه‌های شمشیر به دست را بهتر می‌شناختند. کلمب که به پادشاه اسپانیا قـول داده بود محموله‌های بزرگی از طلا را برای او ارسال کند سرخ پوست‌ها را وادار به جست وجوی طلا در کف جویبارها و رودخانه‌ها میکرد. تنبیه کوچکی برای سرخ پوست‌هایی که زیر بار نمی‌رفتند در نظر گرفته شده بود ؛ یک دستشان را قطع میکردند و آن‌ها را به حال خودشان رها میکردند تا پس از خونریزی فراوان بمیرند. آراواک‌ها تلاش کردند یک نیروی نظامی‌برای دفاع از خودشان ایجاد کنند ؛ اما حریف اسپانیایی‌ها که توپ، تفنگ و اسب داشتند نشدند. سرخ پوست‌های اسیر جلوی سگ‌های گرسنه انداخته شده یا زنده در آتش سوختند. کار برای یافتن طلا وظیفه ی مردان بود، اما زن‌ها هم وظیفه داشتند که در کشتزارها کار کنند. غذایی که به آن‌ها داده می‌شد بسیار اندک بود. پس از مدتی زن‌ها خشک و لاغر شده و بیشتر کودکان مرده بودند. هنگامی‌که معلوم شد دیگر طلایی پیدا نمی‌شود، همه ی مردان و زنان را در مزارع به کارگرفتند. سرخ پوست‌ها باید محصولات مزرعه را که در بارهایی به وزن ۴۰ تا ۵۰ کیلوگرم بسته بندی شده بود روی شانه می‌گذاشتند و به نقاط دورتری که از کشتزارها ۲۵ تا ۵۰ کیلومتر فاصله داشت میبردند. اسپانیایی‌ها که در این مسیر طولانی مراقب سرخ پوست‌ها بودند، بر تخت روان‌هایی می‌نشستند که روی شانه ی چهار سرخ پوست حمل می‌شد. هزاران نفر از آراواک‌ها در شرایط سخت معادن و کشتزارها یا بر اثر تنبیه اسپانیایی‌ها از بین رفتند ؛ به طوری که در سال ۱۵۵۰ میلادی یعنی پنجاه و هشت سال پس از ورود کلمب به سرزمینشان تنها پانصد نفر از آن‌ها زنده بودند. این جمعیت هنگام ورود اسپانیایی‌ها به سرزمین آن‌ها پنجاه هزار نفر بود. « لاس کاداس » کشیشی بود که همراه اسپانیایی‌ها به آمریکا رفته بود. او درباره ی رفتار هم وطنانش با سرخ پوست‌ها می‌نویسد :« وقتی اسپانیایی‌ها سرخ پوستان را با چاقو مجروح میکردند و یا تکه‌هایی از بدن آن‌ها را می‌بریدند تا تیزی شمشیرهایشان را امتحان کنند، هیچ فکر بدی در سرنداشتند....»
نگاه قدس
قسمت بیست و سوم همزمان محتویات داخل گوشیش و چک کردم! چیز خاصی نبود که بخواد برام خطر داشته باشه! فو
قسمت بیست و چهارم دقایقی از صبحونه خوردن‌مون گذشته بود که عاصف طبق معمول همیشگی مشغول شوخی با من بود. منم با لبخندهای نسبتا تلخی به مزاح سیدعاصف جواب میدادم. تا اینکه از صبحونه دست کشیدم، تکیه دادم به صندلی... بهش گفتم: +این روزا کم پیدایی! معلومه کجایی و چیکار میکنی!؟ _راستش درگیرم داداش. +درگیر چی؟ نگاهی بهم کرد، گفت: _ یه صبحونه دادی بهمون! حالا داری بازجویی میکنی؟!  +فکر کن دارم بازجوییت میکنم! مشکلی داری؟ مکث کوتاهی کرد، چندثانیه ای به صبحونه روی میز و بعدش به من خیره شد؛ گفت: _پروژه ی جدیده؟ میخوای چیزی ازم بکشی بیرون؟ دستور بالاست؟ تسویه درون سازمانی راه افتاده؟ +نه! چرا چرت میگی پسر؟ اصلا از این خبرها نیست! فقط یه پرسش ساده بود. چرا هول میکنی؟ بعدشم مگه ما منافقیم، یا مثل بعضی فرقه ها و گروه های ضاله هستیم که تسویه داخلی راه بندازیم! اصلا میفهمی داری چی میگی؟ نفس عمیقی کشید، گفت: _نمیفهمم منظورت و !! احساس میکنم با قصد و منظورخاصی این حرفارو میزنی. خندیدم و به شوخی گفتم: +نترس! یه پرونده ای دستم رسید، درمورد چندتا پرستو هست. خواستم بیای باهم بشینیم و ببینم کدومش برا تو هست. دیدم داره نگام میکنه. نفس عمیقی کشید، گفت: _چیزی شده حاجی؟ گرفتی ما رو؟! پرونده پرستوها چه ربطی به من داره. باشه، اگر میخوای بررسی کنیم درخدمتم. نگاهی بهش انداختم، گفتم: +بیخیال! اما عاصف! جدای از شوخی، یه چیزی ذهنم و مشغول کرده! الان چند روزه که ازت گزارش شنود پرونده اکبری و خواستم؛ چرا بهم نمیرسونی؟ معلومه کجا میری و کجا هستی؟ معلومه سرت کجا گرمه؟ _سرم شلوغ بود. درگیر پرونده های مختلف بودم. گفتم: +عاصف تو داری من و نگران میکنی. احساس میکنم به هم ریخته ای! _باور کن اینطور نیست! از طرفی هم منظورت و نمیفهمم! داشتم قاطی میکردم... اما خیلی آروم بهش گفتم: + داری برای منم از شیوه ضدبازجویی استفاده میکنی؟ چرا اول صبح داری دهن من و باز میکنی؟ میدونی این چندماهی که گذشته تا به حالا اعصاب مصابم تعطیله بخاطر اتفاقات تلخ زندگیم! بعدش داری من و دور میزنی؟ داشت بلند میشد بره! رفتم جلوش ایستادم... گفتم: +کجا؟ _اگر بازجویی به شیوه اف بی آی «FBI» تموم شد، بزارید مرخص شم! گفتم: +چرا کارت و جدی نمیگیری؟ مگه مسائل امنیتی شوخیه؟ _من دارم مثل همیشه کارم و درست انجام میدم. +آره، دارم میبینم. سیدعاصف عبدالزهراء رفت سمت در، یک لحظه برگشت به من نگاه کرد. منم دیگه بهش چیزی نگفتم؛ اونم چیزی نگفت و انگار چیزی که توی ذهنش بود پشیمون شد به زبون بیاره. عاصف رفت. روز خوبی نداشتم. بخصوص بخاطر بحثی که بین من و عاصف پیش اومده بود. چندساعتی بعد از رفتن عاصف، یک مرحله دیگه از اون زن بازجویی کردم و بعد از اینکه تایم کارم تموم شد، از زدم بیرون. نه موتور بود، نه راننده، نه ماشین شخصی. هوا هم خیلی خوب بود. تصمیم گرفتم پیاده قدم بزنم تا یه کمی کله‌م باد بخوره؛ چون قدم زدن در اون شرایط حالم و بهتر میکرد. کوچه ای که یکی از های ما در اون بود، نزدیک یکی از خیابان های اصلی در یکی از مناطق تهران بود. توی گوشم هندزفری بود و کمی ازخانه امن فاصله گرفته بودم و داشتم ترانه از محمداصفهانی رو گوش میدادم، که چشمم افتاد به یک مرد میانسال. احساس کردم الکی خودش و به اون راه زده و داره خودش و با موبایلش سرگرم میکنه. منم بی حوصله بودم، اما حق بی حوصله بودن نداشتم. همین طور که بهش نزدیک میشدم، ریز شدم به سر تا پاش نگاه انداختم. @entekhabatqods
نگاه قدس
🗳نظر رهبر انقلاب درباره رأی لیستی/ بخش اول 🔸استفتائات انتخاباتی از امام خامنه‌ای 🔹با توجه به نزدی
🗳نظر رهبر انقلاب درباره رأی لیستی/ بخش دوم و پایانی 🔸استفتائات انتخاباتی از امام خامنه‌ای 5️⃣ شخصی توانایی انجام مسئولیت را در خود می‌بیند، آیا خود را در معرض مسئولیت قرار دادن و ثبت‌نام در انتخابات بر او واجب است؟ پاسخ: بر کسانی که حقیقتاً خود را دارای شرایط برای خدمتگزاری به نظام اسلامی می‌دانند، واجب کفایی است.­ 6️⃣ عمل به تکلیف مقدم است یا رسیدن به نتیجه؟ چگونه می‌توان هم به تکلیف عمل کرد و هم به‌دنبال نتیجه‌ی مطلوب بود؟ پاسخ: تکلیف‌گرایی منافاتی با دنبال نتیجه‌ی قانونی و شرعی بودن ندارد هر چند در انجام تکلیف، تحقق نتیجه نیز مورد توجه است. 7️⃣ در ایام انتخابات جهت شناخت کاندیدای مناسب، می‌بایست نواقص و عیوب و امتیازات آن‌ها را در گذشته و حال تفحص کرد تا فرد لایق را پیدا نمود؛ آیا صحبت کردن پشت سر کاندیداها برای انتخاب فرد اصلح، ‌جایز است؟ ملاک چیست؟ پاسخ: در امور مربوط به انتخابات در حد مشاوره، اشکال ندارد. 8️⃣ وظیفه‌ی روحانیون و خواص در قبال شناساندن فرد اصلح چیست؟ آیا از لحاظ شرعی تکلیفی بر عهده‌ی آن‌ها می‌باشد؟ پاسخ: همگان به‌ویژه خواص و علما وظیفه دارند با حداکثر دقت افراد اصلح را با حجت شرعی شناسایی کرده و به مردم معرفی کنند و مردم را در انتخاب درست یاری دهند. عدم دخالت خطرناک است؛ دخالت بدون بصیرت و حجت هم خطرناک است. 9️⃣ به نظر معظم‌له معیارهای نامزد اصلح چه مواردی است؟ پاسخ: با وجود شرایط قانونی، اهم معیارهای اصلح به شرح زیر است: - تدین - تعهد و خوش‌نامی - وفاداری به انقلاب و ایستادگی در راه آن - عزم و اراده و نفوذناپذیری در مقابل دشمن و افراد ناصالح - دارای برنامه و کفایت لازم - مرعوب نشدن در مقابل دشمنان - ساده‌زیستی و دوری خود و بستگان از اشرافی­گری - مردمی و آشنا به درد مردم، خدمتگزاری - اعتقاد واقعی به راه امام راحل (ره) - تقید به مسائل اخلاقی، نظیر: پرهیز از معامله­‌گری، رشوه و توصیه‌پذیری، توجه به منافع طبقات برخوردار جامعه - تثبیت مواضع عزت‌آفرین، صحیح، عاقلانه و حکیمانه‌ی انقلاب و نظام - پرهیز از اسراف یا هزینه از بیت‌المال یا اموال شبهه‌ناک در تبلیغات و غیر آن - پرهیز از طرح اموری که در اختیار آن‌ها نیست - شناخت اولویت‌ها و فوریت‌های نظام و مردم و پرداختن به آن‌ها 0️⃣1️⃣ اگر اصلح را نشناسیم وظیفه چیست؟ از طرفی اگر تحقیق کنیم و به شخص اصلح نرسیم می‌توانیم در انتخابات شرکت نکنیم؟ پاسخ: در تشخیص فرد اصلح می‌توانید از کسانی که به لحاظ دین تعهد و بصیرت مورد اعتمادند، کمک بگیرید و در هر صورت شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه‌ی شرعی است. 1️⃣1️⃣ حکم رأی دادن سفید و بی‌نام چیست؟ در صورت عدم شناخت و تحقیق، یا تحقیق کافی و عدم وصول به نتیجه و تحیّر در انتخاب اصلح چطور؟ پاسخ: در هر صورت اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است. 2️⃣1️⃣ خرید و فروش آراء در انتخابات چه حکمی دارد؟ پاسخ: جایز نیست. 3️⃣1️⃣ آیا استفاده از بیت‌المال جهت تبلیغات انتخابات اشکال دارد؟ پاسخ: استفاده از اموال بیت‌المال بدون مجوز شرعی و قانونی جایز نیست و موجب ضمان است. 4️⃣1️⃣ آیا پذیرش رأی مردم و التزام به آن برای نامزدهایی که در انتخابات حائز اکثریت آرا نشدند لازم است؟ آیا بر سایر نامزدها جایز است که دست به انتقاد و اعتراض در حیطه‌ی قانونی یا غیر قانونی بزنند؟ پاسخ: رعایت قانون و تمکین در برابر آن بر همگان لازم است. اصل اعتراض از راهِ قانونی و با مراعات مقررات و ضوابط ایرادی ندارد. 5️⃣1️⃣ در صورتی که به شخصی رأی داده شود و بعداً ایشان آن‌طور که باید به احکام اسلامی عمل نکند و موجب نارضایتی گردد، آیا فرد رأی‌دهنده در محضر خداوند متعال مسئول خواهد بود یا خیر؟ پاسخ: اگر بر طبق موازین شرعی عمل کرده است، مسئول نخواهد بود. 6️⃣1️⃣ حکم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات سایر کشورها چیست؟ آیا در این حکم فرقی بین کشور اسلامی و غیر اسلامی و انتخابات رسمی کشوری و انتخابات غیر رسمی کوچک وجود دارد یا خیر؟ اگر فرق دارد، حکم هر کدام چیست؟ پاسخ: به‌طور کلی شرکت در انتخاباتی که موجب جلوگیری از فساد و یا فساد بیشتر شده و یا شرکت نکردن موجب تضعیف اسلام و مسلمین شود، واجب است. 7️⃣1️⃣ آیا تخریب نامزدها جهت رأی آوردن فردی که به نظر هواداران اصلح است، جایز است؟ پاسخ: بیان ضوابط و شرایط و نقد برای روشن شدن اذهان مانعی ندارد ولی باید از هتک حرمت و تهمت و توهین اجتناب کرد. @entekhabatqods
🔻 چه کسی را انتخاب کنیم؟ شاخصه های انتخاب مسئول از نگاه امیرالمومنین علیه‌السلام @entekhabatqods
خلاصه سوالات و شبهات انتخاباتی.pdf
846.9K
چطور بهانه های عدم شرکت در انتخابات را پاسخ دهیم؟ ▫️پاسخ به برخی سوالات و شبهات انتخاباتی @entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @entekhabatqods
❤️ سرشد بہ‌شوق وصل تو فصل جوانیَم هرگز نمےشود ڪہ از این در برانیَم براے تو بیدار مےشوم اے همہ‌ے زندگانیم 💐 @entekhabatqods
💐۱۰روز تا 💐 تقویم تاریخ انقلاب ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ * حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه ، شب هنگام به خیابان نوفل لوشاتو رفته و از اهالی آنجا خداحافظی کردند.امام با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشکر از مهمان نوازی ملت فرانسه ،از زحماتی که به همسایگان و اهالی نوفل لوشاتو داده بودند،عذر خواهی کردند. * گروهی به نام «سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می دهد که اگر آیت الله خمینی قصد داشته باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. * ایرفرانس حاضربه انتقال حضرت امام وهمراهان ایشان به ایران بواسطه تهدید امنیتی،نشده بود.( ظاهراً چند ایرانی خیر، کل هواپیما را ازشرکت ایرفرانس اجاره و بیمه کردند). * ساعت 5:30 بامداد ، هواپیمای جمبوجت 747 ایر فرانس ، در حالیکه حدود پنج هزار پلیس ، ژاندارم و نیروهای ویژه،فرودگاه شارل دوگل و راه های منتهی به فرودگاه را زیر نظر داشتند به پرواز در آمد. * هواپیمای امام با نیم ساعت تاخیر ،ساعت 9:27به زمین نشست . * امام خمینی پس از سال ها دوری و تبعید به کشور بازگشت. ایران اسلامی شاهد بزرگترین و تاریخی ترین استقبال بود. حضور میلیونی مردم که صف مستقبلین را از فرودگاه تهران تا بهشت زهرا امتداد داده بود، حاکی از عشق و علاقه بی نظیر آنها به رهبر خویش بود. مردم به شوق ورود امام، خیابان ها را آب و جارو کرده بودند، مسیر حرکت امام تا کیلومتر ها با گل های رنگارنگ تزیین شده بود. * با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. گروه سرود دانش آموزی، با خواندن سرود «خمینی ای امام»، شوق ورود امام را با اشک های مشتاقان درآمیختند. * امام خمینی در فرودگاه در جمع مستقبلین از همه طبقات تشکر کردند و خروج شاه و ورود خود را گام نخست پیروزی دانستند. * علی رغم قولی که دولت بختیار داده بود، پخش مستقیم مراسم ورود امام پس از دقایقی قطع و موجب خشم شدید مردم شد. * بختیار گفت : من دستور قطع پخش برنامه تلویزیون را ندادم. * فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم ، راهپیمایی و تظاهرات را برای سه روز آزاد اعلام کرد. * انتشار خبر استعفای دکتر علی آبادی ، دومین عضو شورای سلطنت. * روحانیون متحصن در دانشگاه،پس از ورود حضرت امام به میهن، با انتشار آخرین اعلامیه خود، به تحصن پایان دادند. * آیت الله طالقانی و آیت الله بهشتی با دیدن استقبال بیش از حد انتظار، به امام پیشنهاد لغو برنامه بهشت زهرا را دادند، امام با آرامی پرسیدند:«ماشین کجاست؟ من قول داده ام که به بهشت زهرا بروم و می روم». ماشین بلیزر ازچند روزقبل آماده شده بود. بین صندلی راننده و صندلی عقب یک شیشه ضد گلوله گذاشته بودند.امام پس ازاطلاع از این امر،روی صندلی جلو ماشین نشستند. * کمیته استقبال ، به جزماشین،تعدادی موتورسوارمسلح را نیز برای حفاظت از جان امام آماده کرده بود.مسئول این گروه را بعدها «مسیح کردستان»لقب دادند، شهید محمد بروجردی فرمانده شجاع سپاه کردستان . بروجردی وبقیه گروه دربین ازدحام جمعیت جاماندند ونتوانستند با ماشین بروند. فقط محمدرضا طالقانی که روی بلیزر نشسته بود ، توانست با ماشین همراهی کند. * در مسیر خیابان رجایی (آرامگاه)،ناگهان ماشین خاموش شد . امام اصرارداشتند پیاده شده وبقیه راه تا بهشت زهرا را پیاده بروند ...بالاخره هلی کوپتر آمد. * حضرت امام ساعت 2 رسیدند قطعه 17بهشت زهرا .جایی که شهدای17شهریور دفن هستند.ابتدا در محل استقرار، قرآن تلاوت شد و پس ازآن سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا»خوانده شد.سپس طنین ندای امام بود که جان مشتاقان و شیفتگان حقیقت را سیراب می نمود ..." من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى‏کنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد..." * ساعت 15:30 ظهر سخنرانی تمام شد. هلی کوپتری که برای بردن امام (ره) آمده بود سه بار سعی می کند بنشیند ولی به جهت ازدحام نمی تواند. عبا و نعلین امام (ره) در می آید و بین جمعیت گم می شود. ایشان را به جایگاه برمی گردانند . * حاج احمدآقا وآقای ناطق نوری ،در حالی که امام را بین خودشان گرفته اند ایشان را به طرف آمبولانس شرکت نفت می برند. آمبولانس به طرف جاده قم حرکت می کند . آن هلی کوپتر هم از بالا دنبالشان می رود تا بالاخره در جایی بنشیند و امام (ره) را به آن منتقل کنند. @entekhabatqods
ادامه از قبل: * خلبان هلی کوپتر می گوید هرکجا بخواهید فرود می آیم. پیشنهاد بیمارستان هزار تختخوابی ( امام خمینی ) داده شد ، هلی کوپتردر بیمارستان فرود آمد. چون آمبولانس آماده نبود ، امام را با ماشین یکی از پزشکان بیمارستان تا انتهای بلوار کشاورز بردند؛ پیکان آقای ناطق نوری از صبح درآنجا بود و همگی سوار آن شدند. * همه همراهان تصور می کردند که امام از بهشت زهرا می روند مدرسه ی رفاه، اما این اتفاق نیفتاده بود ، همه نگران بودند. امام تصمیم گرفتند که بروند خانه ی برادرزاده شان، دختر آقای پسندیده؛ منزل برادرزاده امام حوالی جاده شمیران (شریعتی) بود. * حدود ساعت 5 بعدالظهر پس از چندبار پرس و جوی آدرس،به منزل برادر زاده شان می رسند . حضرت امام تا ساعت 10 شب در آنجا می مانند تا مسیر کمی خلوت شود. * در مدرسه رفاه همگی نگران بودند ، کسی از امام خبری نداشت .اواخر شب خبر آوردند که کسی درِ حیاتِ کوچک مدرسه را می کوبد.در که باز شد، "امام آمد".ایشان پس ازتفقد از تعداد اندکی که در مدرسه بودند به سمت پله ها حرکت کردند، در میانه پله ها به سمت جمعیت پشت سرشان برگشتند و همانجا بر روی پله ها نشسته و دقایقی با آن جمعیت ، سخن گفتند. @entekhabatqods
💐۲۴روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات 🌸حضرت باقر علیه السلام: «...ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ مَنْ أَدْرَكَهُ فَلَمْ يُسَلِّمْ لَهُ فَمَا سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع وَ قَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ- وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ....» «...اي ابـوحمزه! هر کس او را درك نمود و همـان طور که تسـلیم پیامبرصـلی االله علیه وآله و علی علیه السـلام است،تسـلیم او شـد بهشـت بر او واجـب خواهـد گشت و هر کس که فرمـانبردار او نباشـد؛ خداونـد بهشت را بر او حرام می کنـد و جایگاهش جهنم خواهد بود و چه بد جایگاهی است، جایگاه ظالمان...» 📚الغیبه للنعمانی، ص86، ح17 @entekhabatqods
💐۲۹روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۱.گفت وگوی حکیمانه و خردمندانه من قبلا به برخی از نمایندگان محترم این نکته را عرض کرده ام، حالا هم چون همه ی شما تشریف دارید به شما هم میگویم مجلس جای گفتگوی حکیمانه و خردمندانه است. شما یک حرفی میزنید استدلالی دارید، استدلالتان را ذکر می کنید؛ بعد نفر بعدی می آید میگوید به این دلیل حرف ایشان غلط است، استدلالشان غلط است؛ بالاخره مجموعه هم یا به این رأی میدهد یا به آن رأی میدهد؛ این درست. اگر چنانچه وقتی شما دارید حرف میزنید دیگری مثلا شروع کند به دست زدن یا هیاهو کردن برای اینکه صدای شما به گوش آن مستمع ، نرسد، این کار، کار حکیمانه است؟ کار خردمندانه است؟ این عادت باید در مجلس ریشه کن شود که وقتی یک نماینده ای دارد حرف میزند یا یک ،وزیری یک مسئول دولتی دارد حرف میزند، ازیک گوشه ی مجلس چهار نفر شروع کنند یک صدائی در آوردن! این خیلی چیز بدی است. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و سوم: غرب وحشی مقدمه: غریبه‌ها از جایی که کشتی لنگرانداخته بود
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و چهارم : بیماری اسپانیایی‌ها پس از کریستف کلمب، فرناندو کورتز از طرف دربار اسپانیا مأمور شد تا فتح قاره‌ی جدید را ادامه دهد. کورتز به مکزیک رسید و توانست امپراتوری بزرگی را که سرخ پوست‌ها بنا کرده بودند تسخیر کند. تمدن سرخ پوست‌های «آزتک» نتوانست در برابر اروپایی‌ها و تمدن اروپایی که با سلاح آتشین به سراغ آن‌ها آمده بود مقاومت کند. در نخستین روزهایی که گورتز به مکزیک رسیده بود. سرخ پوست‌ها فکر می‌کردند می‌توانند آن‌ها را با دادن هدیه‌هایی آرام کنند، آن‌ها وقتی شادی اسپانیایی‌ها را از دیدن اشیاء طلایی دیدند طلای بیشتری برای آن‌ها آوردند اما از هیجان اسپانیایی‌ها شگفت زده شدند. اسپانیایی‌ها معدن ایـن طلاها را می‌خواستند. یکی از سرخ پوست‌ها که از علاقه‌ی عجیب تازه واردها به این فلز زرد تعجب کرده بود. علت آن را از کورتز سوال کرد. کورتز یک دستش را روی قلبش گذاشت و گفت: «تمام مردم ما به یک بیماری مبتلا هستند، یک بیماری قلبی که فقط با طلا درمان می‌شود.» تمدن مایا در پـرو هـم نتوانست در برابـر ایـن بیماری اسپانیایی مقاومت کند. سرخ پوستان پرویی هم هنگامی‌که با این غریبه‌ها آشـنـا شـدند، تلاش کردند آن‌ها را با هدیه ای شاد کنند: یک خورشید طلایی و یک ماه نقره ای. ارسال این هدیه برای پادشاه اسپانیا کافی بود تا چند نسل از سرخ پوست‌های پرو به کار در معدن و کندن غارهایی در دل کوه‌ها وادار شوند و گروه گروه در این غارها که به دست خودشان ساخته شده بود، جانشان را از دست بدهند. زجرآورترین کار در معدن هنگامی‌پیش می‌آمد که آب به درون آن راه می‌یافت. سرخ پوست‌ها مجبور بودند در کوتاه ترین زمان و زیر شلاق اسپانیایی‌ها درحالی که فریادهای این اربابان در راهروهای تاریک معدن می‌پیچید، آب را با ظرف‌های کوچک جمع کنند و معدن را خشک کنند. هزاران سرخ پوست جان خود را از دست می‌دادند تا داروی قلب بیماری سفیدها را از دل کوه بیرون بکشند. زمان زیادی از ورود اسپانیایی‌ها به قاره جدید نگذشته بود که بقیه اروپایی‌ها هم به خاطر هم چشمی‌با آن‌ها به طرف این دنیای تازه به راه افتادند. هنگامی‌که اسپانیایی‌ها بخش‌های بزرگی از آمریکای مرکزی و جنوبی را تسخیر کرده بودند، انگلیسیها و هلندیها مجبور بودند به نقاط شمالی تر آمریکا قدم بگذارند. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت بیست و چهارم دقایقی از صبحونه خوردن‌مون گذشته بود که عاصف طبق معمول همیشگی مشغول شوخی با من بو
قسمت بیست و پنجم قد: حدود 190 / لاغر اندام / سوییشرت گشاد مشکی تنش بود و نمیشد تشخیص داد بدنش روی فرم هست یا نه! / کلاه نقاب دار زده بود/ ته ریش داشت / با لب های نازک/ سرش هم خیلی پایین بود / چشم و بینی قابل شناسایی نبود/ کتونی nike اصل پاش بود/ شلوار جین گشاد بر تن داشت/ انگشت های نسبتا کشیده/ گردن های بلند و... همینطور که قدم زنان به دو قدمیش رسیدم، به خودم گفتم «عاکف، باز تو به ملت شک کردی؟» داشتم بیخیالش میشدم که وقتی از جلوش عبور کردم، بوی عطرش نظر من و به خودش جلب کرد و شاخک ها و سنسورهای همیشه فعال من، آمپر چسبوند به وضعیت قرمز. بوی عطر گرون قیمت، با اون وضع ظاهری عجیب، شک من و بیشتر کرد. من عطر شناس خوبی هستم. چون دائم سعی میکنم عطر بزنم. بخصوص زمانی که توی ماموریت نیستم و تهرانم. عطرش clive Christian «کلایو کریستین» که بسیار شیرین و خنک هست و ترکیب گالبانوم داره بود. اینم بگم، منطقه ای که خانه امن در یکی از کوچه پس کوچه های اون بود، جنوبی ترین نقطه تهران بود. به همین دلیل کمی برام عجیب بود که یه آدم با لباس های ارزان، اما با عطر و کتونی که قیمتش سر به فلک میزد. همه چیز و چک کردم به جز مدل گوشی اون شخص و که بهش مشکوک شدم. القصه، حال خراب اون روزم، خراب‌تر شد. مشغول ثبت و ضبط مشاهدات عینی به بایگانی مغزم بودم که با صدای یک بوق ممتد و با حال به خودم اومدم. برگشتم سمت صدای بوقی که اومد، دیدم حاج باقر هست. یه لحظه چنان خنده م گرفت که انگار دنیارو با دیدنش بهم دادن. آخ من عاشق این حاج باقرم. یه موتور گازی داره، همه ش با اون میاد اداره. فورا پریدم ترکش تا شاید زودتر از اون منطقه دور بشم و از اون همه فکر و خیال و انرژی منفی بیام بیرون! بعد از اینکه حاج باقر من و تا یه جای درست و درمون رسوند، سوار یه تاکسی شدم و رفتم خونه و کمی استراحت کردم. ساعت حوالی 6 غروب بود که مجددا از خونه برگشتم اداره. باید سرم و با کار گرم میکردم تا موندن توی اون خونه بدون فاطمه من و آزار نده. همونطور که قبلا عرض کردم، مدتی بود که عاصف در کار سهل انگاری میکرد. ازش یه گزارش میخواستم سه روز طول میکشید بنویسه بیاره و بده دفترم. از طرفی گزارشاتی درمورد عاصف از حفاظت به حاج سیف رسیده بود که مارو نگران کرده بود، اما چون سند محکم و مستدلی نداشتیم، نمیتونستیم کاری کنیم. چندبار شب ها که دیروقت بود و میخواستم برم خونه میدیدم توی حیاط اداره داره با موبایل حرف میزنه. تا اینکه دیدم دیگه خیلی داره کم کاری ها و تلفن ها تکرار میشه. یه شب تصمیم گرفتم بمونم اداره و بدون اینکه ذره ای توضیح اضافه به بهزاد بدم، بهش گفتم حواسش باشه هر وقتی که عاصف رفت توی حیاط اداره بهم خبر بده. ساعت حدود 12:00 شب بود که بهزاد اومد دفترم. رفتم اثر انگشت زدم در باز شد اومد داخل... گفت: +آقا عاکف، سیدعاصف عبدالزهراء چنددقیقه ای هست رفته پایین. _ممنونم. بریم بیرون. از دفترم رفتیم بیرون و بهزاد رفت اتاقش، منم رفتم توی حیاط اداره. بدون اینکه عاصف متوجه بشه، رفتم توی تاریکی روی چمن نشستم. حدود نیم ساعت تلفنی حرف زد و برگشت رفت داخل ساختمون اداره. منم بلند شدم رفتم دفترم. حدود یک هفته همه شب اون میرفت پایین توی حیاط شروع میکرد با تلفن به حرف زدن، منم از در پشتی ساختمون اصلی میرفتم توی تاریکی می‌نشستم و زیر نظر میگرفتمش. اونم هی راه میرفت و هی صحبت میکرد. دیگه حس کنجکاویم بیشتر شده بود و مثل یه کرم توی بدنم وول_وول میخورد که این پسره داره چه میکنه. یه شب حوالی ساعت 22 بود که بعد از عملیات دستگیری دوتا از متهمین یک پرونده مهم نفتی که جاسوس بودنشون برامون احراز شده بود برگشتم اداره، فورا رفتم یکیشون و بازجویی اولیه کردم و قرار شد یکی دیگه رو فرداش بازجویی کنم. وقتی بچه های پشت اتاق بازجویی دکمه رو زدن تا در باز بشه و بیام بیرون، بهزاد اومد دنبالم و گفت یکی اومده میخواد شمارو ببینه. حالا ساعت چند بود؟ 12 و نیم شب... @entekhabatqods
چه کسی را انتخاب کنیم؟ شاخصه های انتخاب مسئول از نگاه امیرالمومنین علیه‌السلام @entekhabatqods
🇮🇷دهه مبارک فجر، ایام به ثمر رسیدن مجاهدت‌ها و جان فشانی‌های مردان و زنان آزاده ایران سرافراز و کلید گشاینده درهای فتح و پیروزی به روی ملت بزرگ ایران است که با رهبری پیامبرانه امام خمینی (ره) «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد. مبارک باشد دهه فجر! از نهضت قاطعانه روح الله شد دست ستمگران ز ایران، کوتاه با دست تهی و این همه پیروزی لا حول و لا قوة الا بالله دهه فجر انقلاب اسلامی، بر ایرانیان سربلند و افتخار آفرین، مبارک باد🌹 @entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @entekhabatqods
!♥ انگار آمدنت خیلی نزدیک است هر روز صبح پنجره‌ها را باز می‌کنم بدان امید که روزهای تلخ دلتنگی تمام شده باشد و صدای پاهایت را قطرات باران به خانه‌ام بیاورند ... بگو چه کنم با تکرار این همه انتظار؟ بگو چه کنم با مرور مداوم این همه چشم براهی؟ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 @entekhabatqods
💐۹روز تا 💐 تقویم تاریخ انقلاب ۱۳ بهمن سال ۱۳۵۷ حضرت امام خمینی (ره) مدرسه علوی تهران را برای اقامت موقت انتخاب کردند. دکتر سید حسن عارفی استاد قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی تهران و پزشک معتمد امام در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «.. حضرت امام در اتاقی که چند پله بالاتر از انتهای راهرویی بود اقامت داشتند. اتاق محقر (۵ / ۳ در ۵ / ۲ متر) مفروش بود به فرش‌های ارزان قیمت و بدون تجهیزات اضافی، در کنار آن پتویی چند لا شده و پشتی ه‏ایی که محل نشستن حضرت امام بود وجود داشت. محل سکونت و مقر فرماندهی حضرت امام به قدری ساده بود که انسان را در بدو ورود به خود جذب می‏ کرد. مردی که با دست‌های تهی از اسلحه، ولی مشت‌های گره کرده ‏اش کاخ‌های طاغوتیان را به لرزه درآورده بود در اتاقی فرمانروایی می‏ کرد که در آن حداقل امکانات زیستن وجود نداشت. ورود اطبا که به طور معمول از امکانات و ظواهر زندگی مدرن و سطح بالایی برخوردارند به این اتاق و روبرو شدن با چهره نورانی و ملکوتی و دوست داشتنی حضرت امام و مصاحبت با این مرد غیور و دلاور، باعث ایجاد همبستگی و اظهار همدردی و همفکری با ایشان بود و تحولی عمیق را در تاروپود وجودشان ایجاد می ‏کرد.» حضرت امام پس از مستقر شدن در مدرسه، دیدار‌های خود را با اقشار مختلف آغاز کردند که بر اساس نوشته روزنامه اطلاعات، در آن روز هزاران نفر از مردم تهران برای دیدن امام به مدرسه علوی رفته بوند. کمیته استقبال از حضرت امام (ره) در اطلاعیه‌ای ساعت دیدار با آیت الله خمینی (ره) را مشخص کرد؛ اطلاعیه‌ای که در آن ساعت ۹ تا ۱۲ برای دیدار آقایان و ساعت ۱۵ تا ۱۸ را برای دیدار بانوان اعلام شده بود. امام خمینی (ره) در این روز (۱۳ بهمن)، در جمع کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات به تبیین وظیفه خطیر مطبوعات اهل قلم پرداختند و گفتند: اهل قلم وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند، زیرا یک کلمه به صورت مکتوب گاه می‌تواند زیان‌بخش باشد. دیدار با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) یکی دیگر از برنامه‌های امام در دومین روز از رسیدن ایشان به ایران بود؛ به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی (ره) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت: اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آن‌ها را به کیفر اعمالشان می‌رسانیم. در ۱۳ بهمن در حالی که امام با اقشار مختلف از مردم دیدار می‌کردند، شهردار تهران نیز استعفای خود را به امام خمینی (ره) تسلیم کرد و ۲۲ نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا کردند. در این روز شاپور بختیاری در مصاحبه‌ای با رادیو ملی فرانسه گفت: موجودیت و وحدت کشور بر همه مسائل دیگر از جمله آیت‌الله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است. یاسر عرفات در این روز یعنی سیزدهم بهمن پیامی برای امام ارسال کرد و گفت: نتایج پیروزی ملت ایران در مرز‌های این کشور متوقف نخواهد شد؛ همچنین قذافی رهبر لیبی در گفتگو با تلویزیون فرانسه گفت: تاکنون از رهبران انقلابی ایران درخواست کمی از ما نشده است، اما به مجرد رسیدن چنین درخواستی بدون اندک درنگی هر آنچه در قوه داریم کمک خواهیم کرد. انور سادات رییس‌جمهور مصر نیز در اظهارنظری واکنش خشمگینانه خود را نسبت به وقوع انقلاب در ایران ابراز داشت. در همین روز بر اساس آنچه که روزنامه اطلاعات منتشر کرده، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران گفت: شاپور بختیار که معتقد به دموکراسی است باید از نخست‌وزیری استعفا دهد. سنجابی بیان می‌کند: مخالفان رهبری آیت‌الله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند. او تأکید کرد: جبهه ملی به جنبش ملی ایران به رهبری حضرت آیت‌الله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه می‌دهد. همچنین روزنامه اطلاعات نوشت: کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شده است. حزب توده ایران در بیانیه خود از بختیار به عنوان یک فرد خائن نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانور‌های مختلف دشمن حتی یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارکات و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند. @entekhabatqods
ادامه از قبل: حزب توده در بخش دیگری از بیانیه خود آورده است: امپریالیست‌ها و نوکران آن‌ها می‌کوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغ‌های دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیرو‌های دموکراتیک تفرقه اندازند. در این بیانیه اضافه شده که با اعتصاب غذا کاری از پیش نمی‌رود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحد‌های نظامی و پایگاه‌های مهم دشمن می‌توان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد. براساس اسناد موجود در همان روز یعنی ۱۳ بهمن سال ۱۳۵۷ در چند شهر کشور، از جمله سمنان و تربت جام تظاهراتی برپا شد و چند نفر به شهادت رسیدند. کشته شدن سرهنگ معتمدی یکی از اعضا بلند پایه ساواک یکی دیگر از رخداد‌های این روز بود. انقلاب اسلامی ایران متولد لحظه‌هاست و بازخوانی این لحظه‌ها می‌تواند در تحلیل چرایی و چگونگی انقلاب بسیار مؤثر باشد. @entekhabatqods
💐۲۳روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات 🌸حضرت باقر علیه السلام: هَذَا مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ هُوَ الْمَهْدِيُّ مِنْ هَذِهِ الْعِتْرَةِ تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا أَقْوَامٌ فَيَا طُوبَى لَكِ إِنْ أَدْرَكْتِيهِ وَ يَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ. اين مولودى در آخر الزّمان است، او مهدىّ اين عترت است و براى او حيرت و غيبتى خواهد بود كه اقوامى در آن گمراه شوند و اقوامى نيز هدايت يابند و خوشا بر تو اگر او را دريابى و خوشا بر كسى كه او را دريابد. 📚کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص330، ح14 @entekhabatqods
💐۲۸روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۲- حضور مفید در محیط کار مفید در محیط کار؛ این جزو علامت حَیَویت .است البته اینهائی که من عرض کنم توقعات از مجموعه ی مجلس است؛ منتها مجموعه ی مجلس، متکی به افراد است. شخص شما اگر چنانچه در وقت کار مجلس یا در صحن علنی مجلس یا در کمیسیون حضور نداشته باشید درست است که شما میگوئید من یک دویست و نودم هستم اما خود این تأثیر خواهد گذاشت؛ هم به قدر وزن شخصی شما، هم به عنوان تأثیر روی دیگران یعنی شما که حضور پیدا نکردید، حضور پیدا نکردن در مجلس به همین اندازه آسان میشود؛ دیگری هم که تا حالا مقید بود حضور پیدا کند، او هم حضور پیدا نمیکند این از جمله ی گرفتاریهای مجلس است؛ شما سعی کنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتاری را برطرف کنید. پس حضور مفید در محیط کار، جزو علامت حَیَویت است. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و چهارم : بیماری اسپانیایی‌ها پس از کریستف کلمب، فرناندو کورتز
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و پنجم: گرسنگان زمین دولت انگلستان با سرخ پوستهایی که از آبله نجـات پیدا کرده بودند، پیمانی بست تا آنها به سمت غرب آمریکا مهاجرت کنند و منطقه ای به نام « آپالاچ » محل زندگی آنها را از سیزده مهاجرنشین انگلیسی که در سواحل شرقی آمریکا می‌زیستند، جـدا کند. مهاجرنشین‌ها بـه ایـن حـكـم دولت انگلستان مانند بسیاری دیگر از فرمان‌های آنها اعتراض کردند. آنها اکنون برای انقلاب و اعلام استقلال از انگلستان آماده می‌شدند؛ و معتقد بودند کشورشان تا غرب آمریکا و سواحل اقیانوس آرام گسترده است. هنگامی‌که جنگهای استقلال درگرفت و حکومت انگلستان و مهاجرنشینهای انگلیسی به جان هم افتادند، سرخ پوستها هم به طرفداری از انگلستان برخاستند که لااقل غرب آمریکا را برای زندگی آنها در نظر گرفته بود؛ اما ایـن بـارهـم بخت و اقبال با سرخ پوستها یار نبود، یک بار دیگر هم پیمان سرخ پوست‌ها شکست خورد. مهاجرنشین‌ها پیروز شدند و ایالات متحده آمریکا را تأسیس کردند. سرخ پوست‌ها پس از دو جنگ بزرگ و از دست دادن متحـدان خـود، با یک ملت جدید روبه رو بودند؛ ملتی که «گرسنه‌ی زمین» بود. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت بیست و پنجم قد: حدود 190 / لاغر اندام / سوییشرت گشاد مشکی تنش بود و نمیشد تشخیص داد بدنش روی ف
قسمت بیست و ششم تعجب کردم از اینکه اونوقت شب کی میتونه باشه. خیلی توی فکر بودم. رفتم اتاقم و به بچه های حفاظت درب ورودی ستاد زنگ زدم و پرسیدم «کسی اومده که با من کار داره؟» گفتند: «یه خانومی اومدند و با شما کار دارن و میگن مادر شما هستند. شما تایید میکنید؟» تعجب کردم. آخه مادر من این وقت شب دم ستاد چیکار میکرد!!! اونم 1‪2 و نیم شب! گفتم: «گوشی رو بدید بهشون.» گوشی رو گرفت، با همون صدای خسته ولی پر از هیبت و عظمتش یه الو گفت و دل من و برد. قربون صدقش رفتم و گفتم گوشی رو بده به همکارم. وقتی گوشی رو گرفت گفت: «آقا عاکف شما آفیش میکنید این خانوم محترم و؟» به همکارم گفتم «تایید شدند.  فورا به صادق بگید مادرم و تا جلوی ساختمون اصلی با ماشین بیارن و مشایعت کنند ایشون و.» گوشی و قطع کردم و بلافاصله رفتم پایین جلوی در ساختمون ایستادم... بچه های حفاظت درب اصلی مادرم و با یه پژو پارس آوردن جلوی ساختمون اصلی که من منتظر بودم. رفتم در و براش باز کردم و خبردار ایستادم. دیدم با یه زنبیل داره پیاده میشه. کمکش کردم پیاده شد و خبردار ایستادن من و دید خنده ش گرفت. بغلش کردم، صورت و دستش و بوسیدم... بهش گفتم: +آخه دور سرت بگردم، تصدق اون چشمای خسته ت، این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟ نگرانم کردی. چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟ نگاهی بهم کرد، گفت: _میخوای همینجوری سر پا نگهم داری؟ +خاک پاتم عشق من. بیا بریم روی صندلی بشینیم. با هم رفتیم روی یه صندلی داخل محوطه اداره کنار فضای سبز نشستیم. بهش گفتم: +خب حاج خانوم، چه عجب از این طرفا؟ قدم رنجه فرمودید. میگفتید میومدم استقبالتون. این زنبیل چیه همراته؟ آهی کشید گفت: _دلتنگت بودم محسن جان. تهرانی، اما 5 شب میشه که خونه نیومدی. از طرفی تنها هستی دلم میگیره. همه ش نگرانتم که نکنه تشنه و گشنه بمونی. سرم و انداختم پایین و لبخند تلخی زدم گفتم: +من راضی هستم به رضای خدا. شماهم نگران من نباش. بگذریم از این حرفا. از بچه ها چه خبر؟ ازشون خبری داری؟ _بی خبر نیستم. عصر خواهرت میترا از لبنان زنگ زد باهم صحبت کردیم. امشبم برادرت صائب با زن و بچه ش و، خواهرت حسنا و شوهرش و دخترش هم خونه ما بودن. فقط جای تو خالی بود. +دورت بگردم. نگفتی توی این زنبیل چیه؟ _امشب خواهرت شامی و کتلت درست کرده بود، دیدم دوست داری، با خودم گفتم وقتی رفتن خونشون، بلند شم فورا برات بیارم اداره. +آخ من دورت بگردم که انقدر به فکر منی فرمانده. _راستی نامزدت کجاست؟ +جااان؟ خندید گفت: _منظورم عاصف هست. +آها... اونم هست... همین دور و براست. یه هویی دیدم عاصف از توی ساختمون اومد بیرون و بدون اینکه به سمت چپ و راستش نگاه کنه، مستقیم رفت نزدیک پارکینگ روبروی ساختمون، شروع کرد با موبایلش حرف زدن. صد متری با هم فاصله داشتیم. برای دلخوشی مادرم غذا خوردم و کمی حرف زدیم. میخواستم آماده بشم با مادرم برگردم خونه که دیدم حاج کاظم از درب ساختمون اصلی اومد بیرون. ساعت حدود 1 و نیم بامداد شده بود. حاجی تا مادرم و دید تعجب کرد. کلی خوش و بش کردن و بعدش به من گفت اگر نمیری خونه، من آبجیم و میرسونم. منم خیالم جمع شد. کسانی که مستند داستانی امنیتی عاکف سری اول و دوم و سوم و ملاحظه فرمودند، درجریان هستند و میدونن که درمورد حاج کاظم که بعد از شهادت پدرم عین یه کوه پشت مادرم بود و برای مادرم برادری کرد چی گفتم. خلاصه اونشب حاجی مادرم و رسوند منزل و نمیدونم بعدش چه اتفاقی پیش اومد که فورا برگشت اداره و با تیم حفاظتش رفتند سفر کاری امنیتی به یکی از استان های مرزی. اونشب صحبت‌های عاصف خیلی طول کشید. منم برگشتم داخل دفترم خوابیدم. دو ساعتی رو خوابیدم تا اینکه برای اقامه نماز صبح بیدار شدم. بعد از نماز و کمی تعقیبات دیگه خوابم نبرد و بلند شدم رفتم پشت میزم شروع کردم به کار. کمی کار کردم تا اینکه کم کم بچه ها اومدن. تصمیم گرفتم برم حفا. وقتی رفتم، نامه هایی که از قبل آماده کرده بودم و تقدیم معاونت اون واحد کردم و ازشون خواستم فورا از همون ساعت و روز، پیگیری کنند. حالا موضوع چی بود؟ شنود مکالمات سیدعاصف عبدالزهراء. دو هفته ای گذشت و گزارش و شرح و حاشیه های اون 14 روز و مکتوب برام ارسال کردند. سرم داشت دود میکرد! دیگه داشت کار به جاهای خیلی باریکی میکشید.. چون کار داشت به جاهای باریکی می‌کشید و ما وظیفه داشتیم خیلی فوری به این موضوع ورود کنیم. یه شب ساعت 12، عاصف که رفت پایین صحبت کنه منم پشت سرش رفتم و توی تاریکی نشستم و زیر نظر گرفتمش. وقتی نیم ساعت حرف زد و داشت بر میگشت داخل ساختمون، رفتم جلوش و گرفتم. همین که من و دید خشکش زد. چند ثانیه ای بهش خیره شدم و گفتم: +معلومه داری چیکار میکنی؟ مکث کرد. لبخندی زد گفت: _متوجه نمیشم. @entekhabatqods
نگاه قدس
احزاب اصلی و فعال انتخابات مجلس هشتم و نتایج آن (با تمرکز انتخابات تهران) اوایل سال ۱۳۸۶، نشستی به پ
لیست جبهه متحدبرای برای انتخابات مجلس هشتم عبارت بود از:باهنر،صدر، فاطمه رهبر، افتخاری، بادامچیان، عباسپور، غفوری‌فرد، کاتوزیان، مرندی و حجج اسلام اکرمی و مصباحی مقدم از سوی جبهه پیروان،حداد عادل،اللهیان،فدایی،زاکانی، سروری، نادران، نجابت و احمد توکلی از طرف تحول خواهان و جمعیت ایثارگران و آلیا، رسایی، زارعی، نوباوه، کوثری، سلطانخواه، مطهری، کوچک‌زاده، صفایی و حجج الاسلام حسینیان و آقاتهرانی از سوی رایحه خوش خدمت. موضوع مورد بحث دیگر در بین اصولگرایان، انتخاب نامزد سرلیست آنها در شهر تهران بود که بین انتخاب حدادعادل رییس مجلس هفتم و لاریجانی، دبیر پیشین شورای امنیت اختلاف نظر وجود داشت. در لیست جبهه متحد اصولگرایان، طیف جبهه پیروان خط امام و رهبری حامی لاریجانی و تحول خواهان و ایثارگران و رایحه خوش عدالت حامی حداد عادل برای سرلیستی بودند. در نتیجه لاریجانی به علت دعوت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای نامزدی او از شهر قم و همچنین برای اینکه در وضعیت رقابت با رییس مجلس هفتم قرار نگیرد، تصمیم گرفت از شهر قم برای انتخابات مجلس هشتم ثبت نام کند. این اقدام لاریجانی از سوی رسانه ها ” تاکتیکی هوشمندانه” خوانده شد. جامعه روحانیت مبارز در این انتخابات ۵ روحانی را برای حضور در لیست جبهه متحد اصولگرایان معرفی کرد که از میان آنها حجج اسلام ناصحی و ابوالحسن نواب از حضور در انتخابات انصراف دادند و حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات ثبت نام نکرد. علت عدم ثبت نام او از یک طرف مخالفت رایحه خوش خدمت با حضور او در لیست جبهه متحد و تهدید این گروه مبنی بر این که در صورت حضور وی، ائتلاف را ترک می کند و از طرف دیگر عدم اطمینان او از اینکه بتواند سرلیست اصلاح طلبان نیز باشد، بود. اصلاح طلبان در این دوره تصور می کردند که می توانند مانند مجلس پنجم فراکسیون اقلیتی در کنار اکثریت اصولگرایان تشکیل دهند؛ بنابراین شعار اصلی چهره های شاخص آنها به ویژه حجت الاسلام محمد خاتمی و گروه ها و تشکل های مختلف این جناح عدم تفرق و تشتت و تلاش برای ماندن در عرصه حاکمیت بود. در نهایت این جناح با سه لیست برای شرکت در انتخابات حاضر شدند. اولین لیست آنها “ائتلاف اصلاح طلبان” نام داشت که به ریاست مرتضی حاجی و با حضور ۲۹ تشکل از جمله جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، کارگزاران، خانه کارگر و …. ایجاد شد. لیست دوم لیست حزب اعتماد ملی بود که با وجود اشتراک ۸۰ درصدی با لیست ائتلاف اصلاح طلبان، از ارائه لیست متحد با آنها سر باز زد. این اقدام حزب اعتماد ملی مورد اعتراض اصلاح طلبان دیگر قرار گرفت و توسط آنها ادامه تک روی های این حزب در انتخابات ریاست جمهوری نهم( عدم کناره گیری حجت الاسلام مهدی کروبی به نفع مصطفی معین یا آیت الله هاشمی رفسنجانی) خوانده شد. در پاسخ به این اعتراضات، دبیر کل حزب اعتماد ملی اعلام کرد که حزب مشارکت و حزب اعتماد ملی با هم مشکلی ندارند ولی ساز ناکوک برخی سران حزب مشارکت باعث شکست اصلاح طلبان در انتخابات شوراها شدند و همچنین تصمیم آنها برای تحریم انتخابات مجلس هفتم درست نبود. سومین لیست ارائه شده برای انتخابات مجلس هشتم توسط اصلاح طلبان،” ائتلاف مردمی اصلاحات”نام داشت که به ریاست مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری و با حمایت احزاب کمتر شناخته شده مانند جبهه تحکیم دموکراسی،جبهه متحد فرهنگیان، جمعیت مستقل ایران اسلامی، کانون همبستگی فرهنگیان ایران، کانون ولی‌عصر (عج)، جمعیت طرفداران نظم و قانون، حزب وفاق و.. تدوین شد. از طرف حزب نهضت آزادی نیز افرادی چون محمد توسلی، غلامعباس توسلی، ابوالفضل بازرگان و بنی اسدی برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردند و همه رد صلاحیت شدند. اگرچه آنها هنگام ثبت نام رد صلاحیتشان را محتمل می دانستند؛با اعتقاد به این موضوع که دموکراسی فرآیندی طولانی است، قهر در انتخابات را رد و به شرکت در انتخابات تاکید می کردند. در این دوره از انتخابات همچنین لیست های متعدد دیگری مانند ” ائتلاف فراگیر وکلا و حقوقدانان”، ” حامیان ولایت”، ” متخصصین متعهد” و …ارائه شد. بر اساس نتایج آراء حوزه انتخاباتی تهران توسط وزارت کشور، ۱۹ نفر توانستند به مجلس راه یابند که همگی از اصول گرایان بودند. اسامی این ۱۹ نفر عبارت بود از: حداد عادل، آقاتهرانی،مطهری، توکلی، غفوری‌فرد، باهنر، نوباوه، مرندی، کاتوزیان، عباسپور، کوثری، اکرمی، مصباحی مقدم، فاطمه رهبر، آلیا، حسینیان، نجابت و بادامچیان. ۲۲ دو نفر دیگر از نامزدها به مرحله دوم انتخابات راه یافتند که اسامی آنها از این قرار بود: زارعی، نادران، افتخاری، کوچک‌زاده، زاکانی، فدایی، رسایی، سروری، سلطانخواه، انصاری، الهیان، صفایی، محجوب، جلودارزاده، دعایی، جهانگیری، حضرتی، راستگو، شهاب‌الدین صدر، خوش‌چهره، قمی و اشرفی‌اصفهانی. @entekhabatqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه اخبار جعلی در خصوص انتخابات را تشخیص دهیم؟ خبر جعلی یا Fake News به چه معناست؟ @entekhabatqods