eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
225 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
💐۲۹روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۱.گفت وگوی حکیمانه و خردمندانه من قبلا به برخی از نمایندگان محترم این نکته را عرض کرده ام، حالا هم چون همه ی شما تشریف دارید به شما هم میگویم مجلس جای گفتگوی حکیمانه و خردمندانه است. شما یک حرفی میزنید استدلالی دارید، استدلالتان را ذکر می کنید؛ بعد نفر بعدی می آید میگوید به این دلیل حرف ایشان غلط است، استدلالشان غلط است؛ بالاخره مجموعه هم یا به این رأی میدهد یا به آن رأی میدهد؛ این درست. اگر چنانچه وقتی شما دارید حرف میزنید دیگری مثلا شروع کند به دست زدن یا هیاهو کردن برای اینکه صدای شما به گوش آن مستمع ، نرسد، این کار، کار حکیمانه است؟ کار خردمندانه است؟ این عادت باید در مجلس ریشه کن شود که وقتی یک نماینده ای دارد حرف میزند یا یک ،وزیری یک مسئول دولتی دارد حرف میزند، ازیک گوشه ی مجلس چهار نفر شروع کنند یک صدائی در آوردن! این خیلی چیز بدی است. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و سوم: غرب وحشی مقدمه: غریبه‌ها از جایی که کشتی لنگرانداخته بود
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و چهارم : بیماری اسپانیایی‌ها پس از کریستف کلمب، فرناندو کورتز از طرف دربار اسپانیا مأمور شد تا فتح قاره‌ی جدید را ادامه دهد. کورتز به مکزیک رسید و توانست امپراتوری بزرگی را که سرخ پوست‌ها بنا کرده بودند تسخیر کند. تمدن سرخ پوست‌های «آزتک» نتوانست در برابر اروپایی‌ها و تمدن اروپایی که با سلاح آتشین به سراغ آن‌ها آمده بود مقاومت کند. در نخستین روزهایی که گورتز به مکزیک رسیده بود. سرخ پوست‌ها فکر می‌کردند می‌توانند آن‌ها را با دادن هدیه‌هایی آرام کنند، آن‌ها وقتی شادی اسپانیایی‌ها را از دیدن اشیاء طلایی دیدند طلای بیشتری برای آن‌ها آوردند اما از هیجان اسپانیایی‌ها شگفت زده شدند. اسپانیایی‌ها معدن ایـن طلاها را می‌خواستند. یکی از سرخ پوست‌ها که از علاقه‌ی عجیب تازه واردها به این فلز زرد تعجب کرده بود. علت آن را از کورتز سوال کرد. کورتز یک دستش را روی قلبش گذاشت و گفت: «تمام مردم ما به یک بیماری مبتلا هستند، یک بیماری قلبی که فقط با طلا درمان می‌شود.» تمدن مایا در پـرو هـم نتوانست در برابـر ایـن بیماری اسپانیایی مقاومت کند. سرخ پوستان پرویی هم هنگامی‌که با این غریبه‌ها آشـنـا شـدند، تلاش کردند آن‌ها را با هدیه ای شاد کنند: یک خورشید طلایی و یک ماه نقره ای. ارسال این هدیه برای پادشاه اسپانیا کافی بود تا چند نسل از سرخ پوست‌های پرو به کار در معدن و کندن غارهایی در دل کوه‌ها وادار شوند و گروه گروه در این غارها که به دست خودشان ساخته شده بود، جانشان را از دست بدهند. زجرآورترین کار در معدن هنگامی‌پیش می‌آمد که آب به درون آن راه می‌یافت. سرخ پوست‌ها مجبور بودند در کوتاه ترین زمان و زیر شلاق اسپانیایی‌ها درحالی که فریادهای این اربابان در راهروهای تاریک معدن می‌پیچید، آب را با ظرف‌های کوچک جمع کنند و معدن را خشک کنند. هزاران سرخ پوست جان خود را از دست می‌دادند تا داروی قلب بیماری سفیدها را از دل کوه بیرون بکشند. زمان زیادی از ورود اسپانیایی‌ها به قاره جدید نگذشته بود که بقیه اروپایی‌ها هم به خاطر هم چشمی‌با آن‌ها به طرف این دنیای تازه به راه افتادند. هنگامی‌که اسپانیایی‌ها بخش‌های بزرگی از آمریکای مرکزی و جنوبی را تسخیر کرده بودند، انگلیسیها و هلندیها مجبور بودند به نقاط شمالی تر آمریکا قدم بگذارند. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت بیست و چهارم دقایقی از صبحونه خوردن‌مون گذشته بود که عاصف طبق معمول همیشگی مشغول شوخی با من بو
قسمت بیست و پنجم قد: حدود 190 / لاغر اندام / سوییشرت گشاد مشکی تنش بود و نمیشد تشخیص داد بدنش روی فرم هست یا نه! / کلاه نقاب دار زده بود/ ته ریش داشت / با لب های نازک/ سرش هم خیلی پایین بود / چشم و بینی قابل شناسایی نبود/ کتونی nike اصل پاش بود/ شلوار جین گشاد بر تن داشت/ انگشت های نسبتا کشیده/ گردن های بلند و... همینطور که قدم زنان به دو قدمیش رسیدم، به خودم گفتم «عاکف، باز تو به ملت شک کردی؟» داشتم بیخیالش میشدم که وقتی از جلوش عبور کردم، بوی عطرش نظر من و به خودش جلب کرد و شاخک ها و سنسورهای همیشه فعال من، آمپر چسبوند به وضعیت قرمز. بوی عطر گرون قیمت، با اون وضع ظاهری عجیب، شک من و بیشتر کرد. من عطر شناس خوبی هستم. چون دائم سعی میکنم عطر بزنم. بخصوص زمانی که توی ماموریت نیستم و تهرانم. عطرش clive Christian «کلایو کریستین» که بسیار شیرین و خنک هست و ترکیب گالبانوم داره بود. اینم بگم، منطقه ای که خانه امن در یکی از کوچه پس کوچه های اون بود، جنوبی ترین نقطه تهران بود. به همین دلیل کمی برام عجیب بود که یه آدم با لباس های ارزان، اما با عطر و کتونی که قیمتش سر به فلک میزد. همه چیز و چک کردم به جز مدل گوشی اون شخص و که بهش مشکوک شدم. القصه، حال خراب اون روزم، خراب‌تر شد. مشغول ثبت و ضبط مشاهدات عینی به بایگانی مغزم بودم که با صدای یک بوق ممتد و با حال به خودم اومدم. برگشتم سمت صدای بوقی که اومد، دیدم حاج باقر هست. یه لحظه چنان خنده م گرفت که انگار دنیارو با دیدنش بهم دادن. آخ من عاشق این حاج باقرم. یه موتور گازی داره، همه ش با اون میاد اداره. فورا پریدم ترکش تا شاید زودتر از اون منطقه دور بشم و از اون همه فکر و خیال و انرژی منفی بیام بیرون! بعد از اینکه حاج باقر من و تا یه جای درست و درمون رسوند، سوار یه تاکسی شدم و رفتم خونه و کمی استراحت کردم. ساعت حوالی 6 غروب بود که مجددا از خونه برگشتم اداره. باید سرم و با کار گرم میکردم تا موندن توی اون خونه بدون فاطمه من و آزار نده. همونطور که قبلا عرض کردم، مدتی بود که عاصف در کار سهل انگاری میکرد. ازش یه گزارش میخواستم سه روز طول میکشید بنویسه بیاره و بده دفترم. از طرفی گزارشاتی درمورد عاصف از حفاظت به حاج سیف رسیده بود که مارو نگران کرده بود، اما چون سند محکم و مستدلی نداشتیم، نمیتونستیم کاری کنیم. چندبار شب ها که دیروقت بود و میخواستم برم خونه میدیدم توی حیاط اداره داره با موبایل حرف میزنه. تا اینکه دیدم دیگه خیلی داره کم کاری ها و تلفن ها تکرار میشه. یه شب تصمیم گرفتم بمونم اداره و بدون اینکه ذره ای توضیح اضافه به بهزاد بدم، بهش گفتم حواسش باشه هر وقتی که عاصف رفت توی حیاط اداره بهم خبر بده. ساعت حدود 12:00 شب بود که بهزاد اومد دفترم. رفتم اثر انگشت زدم در باز شد اومد داخل... گفت: +آقا عاکف، سیدعاصف عبدالزهراء چنددقیقه ای هست رفته پایین. _ممنونم. بریم بیرون. از دفترم رفتیم بیرون و بهزاد رفت اتاقش، منم رفتم توی حیاط اداره. بدون اینکه عاصف متوجه بشه، رفتم توی تاریکی روی چمن نشستم. حدود نیم ساعت تلفنی حرف زد و برگشت رفت داخل ساختمون اداره. منم بلند شدم رفتم دفترم. حدود یک هفته همه شب اون میرفت پایین توی حیاط شروع میکرد با تلفن به حرف زدن، منم از در پشتی ساختمون اصلی میرفتم توی تاریکی می‌نشستم و زیر نظر میگرفتمش. اونم هی راه میرفت و هی صحبت میکرد. دیگه حس کنجکاویم بیشتر شده بود و مثل یه کرم توی بدنم وول_وول میخورد که این پسره داره چه میکنه. یه شب حوالی ساعت 22 بود که بعد از عملیات دستگیری دوتا از متهمین یک پرونده مهم نفتی که جاسوس بودنشون برامون احراز شده بود برگشتم اداره، فورا رفتم یکیشون و بازجویی اولیه کردم و قرار شد یکی دیگه رو فرداش بازجویی کنم. وقتی بچه های پشت اتاق بازجویی دکمه رو زدن تا در باز بشه و بیام بیرون، بهزاد اومد دنبالم و گفت یکی اومده میخواد شمارو ببینه. حالا ساعت چند بود؟ 12 و نیم شب... @entekhabatqods
چه کسی را انتخاب کنیم؟ شاخصه های انتخاب مسئول از نگاه امیرالمومنین علیه‌السلام @entekhabatqods
🇮🇷دهه مبارک فجر، ایام به ثمر رسیدن مجاهدت‌ها و جان فشانی‌های مردان و زنان آزاده ایران سرافراز و کلید گشاینده درهای فتح و پیروزی به روی ملت بزرگ ایران است که با رهبری پیامبرانه امام خمینی (ره) «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد. مبارک باشد دهه فجر! از نهضت قاطعانه روح الله شد دست ستمگران ز ایران، کوتاه با دست تهی و این همه پیروزی لا حول و لا قوة الا بالله دهه فجر انقلاب اسلامی، بر ایرانیان سربلند و افتخار آفرین، مبارک باد🌹 @entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @entekhabatqods
!♥ انگار آمدنت خیلی نزدیک است هر روز صبح پنجره‌ها را باز می‌کنم بدان امید که روزهای تلخ دلتنگی تمام شده باشد و صدای پاهایت را قطرات باران به خانه‌ام بیاورند ... بگو چه کنم با تکرار این همه انتظار؟ بگو چه کنم با مرور مداوم این همه چشم براهی؟ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 @entekhabatqods
💐۹روز تا 💐 تقویم تاریخ انقلاب ۱۳ بهمن سال ۱۳۵۷ حضرت امام خمینی (ره) مدرسه علوی تهران را برای اقامت موقت انتخاب کردند. دکتر سید حسن عارفی استاد قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی تهران و پزشک معتمد امام در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «.. حضرت امام در اتاقی که چند پله بالاتر از انتهای راهرویی بود اقامت داشتند. اتاق محقر (۵ / ۳ در ۵ / ۲ متر) مفروش بود به فرش‌های ارزان قیمت و بدون تجهیزات اضافی، در کنار آن پتویی چند لا شده و پشتی ه‏ایی که محل نشستن حضرت امام بود وجود داشت. محل سکونت و مقر فرماندهی حضرت امام به قدری ساده بود که انسان را در بدو ورود به خود جذب می‏ کرد. مردی که با دست‌های تهی از اسلحه، ولی مشت‌های گره کرده ‏اش کاخ‌های طاغوتیان را به لرزه درآورده بود در اتاقی فرمانروایی می‏ کرد که در آن حداقل امکانات زیستن وجود نداشت. ورود اطبا که به طور معمول از امکانات و ظواهر زندگی مدرن و سطح بالایی برخوردارند به این اتاق و روبرو شدن با چهره نورانی و ملکوتی و دوست داشتنی حضرت امام و مصاحبت با این مرد غیور و دلاور، باعث ایجاد همبستگی و اظهار همدردی و همفکری با ایشان بود و تحولی عمیق را در تاروپود وجودشان ایجاد می ‏کرد.» حضرت امام پس از مستقر شدن در مدرسه، دیدار‌های خود را با اقشار مختلف آغاز کردند که بر اساس نوشته روزنامه اطلاعات، در آن روز هزاران نفر از مردم تهران برای دیدن امام به مدرسه علوی رفته بوند. کمیته استقبال از حضرت امام (ره) در اطلاعیه‌ای ساعت دیدار با آیت الله خمینی (ره) را مشخص کرد؛ اطلاعیه‌ای که در آن ساعت ۹ تا ۱۲ برای دیدار آقایان و ساعت ۱۵ تا ۱۸ را برای دیدار بانوان اعلام شده بود. امام خمینی (ره) در این روز (۱۳ بهمن)، در جمع کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات به تبیین وظیفه خطیر مطبوعات اهل قلم پرداختند و گفتند: اهل قلم وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند، زیرا یک کلمه به صورت مکتوب گاه می‌تواند زیان‌بخش باشد. دیدار با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) یکی دیگر از برنامه‌های امام در دومین روز از رسیدن ایشان به ایران بود؛ به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی (ره) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت: اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آن‌ها را به کیفر اعمالشان می‌رسانیم. در ۱۳ بهمن در حالی که امام با اقشار مختلف از مردم دیدار می‌کردند، شهردار تهران نیز استعفای خود را به امام خمینی (ره) تسلیم کرد و ۲۲ نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا کردند. در این روز شاپور بختیاری در مصاحبه‌ای با رادیو ملی فرانسه گفت: موجودیت و وحدت کشور بر همه مسائل دیگر از جمله آیت‌الله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است. یاسر عرفات در این روز یعنی سیزدهم بهمن پیامی برای امام ارسال کرد و گفت: نتایج پیروزی ملت ایران در مرز‌های این کشور متوقف نخواهد شد؛ همچنین قذافی رهبر لیبی در گفتگو با تلویزیون فرانسه گفت: تاکنون از رهبران انقلابی ایران درخواست کمی از ما نشده است، اما به مجرد رسیدن چنین درخواستی بدون اندک درنگی هر آنچه در قوه داریم کمک خواهیم کرد. انور سادات رییس‌جمهور مصر نیز در اظهارنظری واکنش خشمگینانه خود را نسبت به وقوع انقلاب در ایران ابراز داشت. در همین روز بر اساس آنچه که روزنامه اطلاعات منتشر کرده، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران گفت: شاپور بختیار که معتقد به دموکراسی است باید از نخست‌وزیری استعفا دهد. سنجابی بیان می‌کند: مخالفان رهبری آیت‌الله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند. او تأکید کرد: جبهه ملی به جنبش ملی ایران به رهبری حضرت آیت‌الله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه می‌دهد. همچنین روزنامه اطلاعات نوشت: کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شده است. حزب توده ایران در بیانیه خود از بختیار به عنوان یک فرد خائن نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانور‌های مختلف دشمن حتی یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارکات و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند. @entekhabatqods
ادامه از قبل: حزب توده در بخش دیگری از بیانیه خود آورده است: امپریالیست‌ها و نوکران آن‌ها می‌کوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغ‌های دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیرو‌های دموکراتیک تفرقه اندازند. در این بیانیه اضافه شده که با اعتصاب غذا کاری از پیش نمی‌رود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحد‌های نظامی و پایگاه‌های مهم دشمن می‌توان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد. براساس اسناد موجود در همان روز یعنی ۱۳ بهمن سال ۱۳۵۷ در چند شهر کشور، از جمله سمنان و تربت جام تظاهراتی برپا شد و چند نفر به شهادت رسیدند. کشته شدن سرهنگ معتمدی یکی از اعضا بلند پایه ساواک یکی دیگر از رخداد‌های این روز بود. انقلاب اسلامی ایران متولد لحظه‌هاست و بازخوانی این لحظه‌ها می‌تواند در تحلیل چرایی و چگونگی انقلاب بسیار مؤثر باشد. @entekhabatqods
💐۲۳روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات 🌸حضرت باقر علیه السلام: هَذَا مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ هُوَ الْمَهْدِيُّ مِنْ هَذِهِ الْعِتْرَةِ تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا أَقْوَامٌ فَيَا طُوبَى لَكِ إِنْ أَدْرَكْتِيهِ وَ يَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ. اين مولودى در آخر الزّمان است، او مهدىّ اين عترت است و براى او حيرت و غيبتى خواهد بود كه اقوامى در آن گمراه شوند و اقوامى نيز هدايت يابند و خوشا بر تو اگر او را دريابى و خوشا بر كسى كه او را دريابد. 📚کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص330، ح14 @entekhabatqods
💐۲۸روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۲- حضور مفید در محیط کار مفید در محیط کار؛ این جزو علامت حَیَویت .است البته اینهائی که من عرض کنم توقعات از مجموعه ی مجلس است؛ منتها مجموعه ی مجلس، متکی به افراد است. شخص شما اگر چنانچه در وقت کار مجلس یا در صحن علنی مجلس یا در کمیسیون حضور نداشته باشید درست است که شما میگوئید من یک دویست و نودم هستم اما خود این تأثیر خواهد گذاشت؛ هم به قدر وزن شخصی شما، هم به عنوان تأثیر روی دیگران یعنی شما که حضور پیدا نکردید، حضور پیدا نکردن در مجلس به همین اندازه آسان میشود؛ دیگری هم که تا حالا مقید بود حضور پیدا کند، او هم حضور پیدا نمیکند این از جمله ی گرفتاریهای مجلس است؛ شما سعی کنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتاری را برطرف کنید. پس حضور مفید در محیط کار، جزو علامت حَیَویت است. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و چهارم : بیماری اسپانیایی‌ها پس از کریستف کلمب، فرناندو کورتز
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و پنجم: گرسنگان زمین دولت انگلستان با سرخ پوستهایی که از آبله نجـات پیدا کرده بودند، پیمانی بست تا آنها به سمت غرب آمریکا مهاجرت کنند و منطقه ای به نام « آپالاچ » محل زندگی آنها را از سیزده مهاجرنشین انگلیسی که در سواحل شرقی آمریکا می‌زیستند، جـدا کند. مهاجرنشین‌ها بـه ایـن حـكـم دولت انگلستان مانند بسیاری دیگر از فرمان‌های آنها اعتراض کردند. آنها اکنون برای انقلاب و اعلام استقلال از انگلستان آماده می‌شدند؛ و معتقد بودند کشورشان تا غرب آمریکا و سواحل اقیانوس آرام گسترده است. هنگامی‌که جنگهای استقلال درگرفت و حکومت انگلستان و مهاجرنشینهای انگلیسی به جان هم افتادند، سرخ پوستها هم به طرفداری از انگلستان برخاستند که لااقل غرب آمریکا را برای زندگی آنها در نظر گرفته بود؛ اما ایـن بـارهـم بخت و اقبال با سرخ پوستها یار نبود، یک بار دیگر هم پیمان سرخ پوست‌ها شکست خورد. مهاجرنشین‌ها پیروز شدند و ایالات متحده آمریکا را تأسیس کردند. سرخ پوست‌ها پس از دو جنگ بزرگ و از دست دادن متحـدان خـود، با یک ملت جدید روبه رو بودند؛ ملتی که «گرسنه‌ی زمین» بود. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت بیست و پنجم قد: حدود 190 / لاغر اندام / سوییشرت گشاد مشکی تنش بود و نمیشد تشخیص داد بدنش روی ف
قسمت بیست و ششم تعجب کردم از اینکه اونوقت شب کی میتونه باشه. خیلی توی فکر بودم. رفتم اتاقم و به بچه های حفاظت درب ورودی ستاد زنگ زدم و پرسیدم «کسی اومده که با من کار داره؟» گفتند: «یه خانومی اومدند و با شما کار دارن و میگن مادر شما هستند. شما تایید میکنید؟» تعجب کردم. آخه مادر من این وقت شب دم ستاد چیکار میکرد!!! اونم 1‪2 و نیم شب! گفتم: «گوشی رو بدید بهشون.» گوشی رو گرفت، با همون صدای خسته ولی پر از هیبت و عظمتش یه الو گفت و دل من و برد. قربون صدقش رفتم و گفتم گوشی رو بده به همکارم. وقتی گوشی رو گرفت گفت: «آقا عاکف شما آفیش میکنید این خانوم محترم و؟» به همکارم گفتم «تایید شدند.  فورا به صادق بگید مادرم و تا جلوی ساختمون اصلی با ماشین بیارن و مشایعت کنند ایشون و.» گوشی و قطع کردم و بلافاصله رفتم پایین جلوی در ساختمون ایستادم... بچه های حفاظت درب اصلی مادرم و با یه پژو پارس آوردن جلوی ساختمون اصلی که من منتظر بودم. رفتم در و براش باز کردم و خبردار ایستادم. دیدم با یه زنبیل داره پیاده میشه. کمکش کردم پیاده شد و خبردار ایستادن من و دید خنده ش گرفت. بغلش کردم، صورت و دستش و بوسیدم... بهش گفتم: +آخه دور سرت بگردم، تصدق اون چشمای خسته ت، این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟ نگرانم کردی. چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟ نگاهی بهم کرد، گفت: _میخوای همینجوری سر پا نگهم داری؟ +خاک پاتم عشق من. بیا بریم روی صندلی بشینیم. با هم رفتیم روی یه صندلی داخل محوطه اداره کنار فضای سبز نشستیم. بهش گفتم: +خب حاج خانوم، چه عجب از این طرفا؟ قدم رنجه فرمودید. میگفتید میومدم استقبالتون. این زنبیل چیه همراته؟ آهی کشید گفت: _دلتنگت بودم محسن جان. تهرانی، اما 5 شب میشه که خونه نیومدی. از طرفی تنها هستی دلم میگیره. همه ش نگرانتم که نکنه تشنه و گشنه بمونی. سرم و انداختم پایین و لبخند تلخی زدم گفتم: +من راضی هستم به رضای خدا. شماهم نگران من نباش. بگذریم از این حرفا. از بچه ها چه خبر؟ ازشون خبری داری؟ _بی خبر نیستم. عصر خواهرت میترا از لبنان زنگ زد باهم صحبت کردیم. امشبم برادرت صائب با زن و بچه ش و، خواهرت حسنا و شوهرش و دخترش هم خونه ما بودن. فقط جای تو خالی بود. +دورت بگردم. نگفتی توی این زنبیل چیه؟ _امشب خواهرت شامی و کتلت درست کرده بود، دیدم دوست داری، با خودم گفتم وقتی رفتن خونشون، بلند شم فورا برات بیارم اداره. +آخ من دورت بگردم که انقدر به فکر منی فرمانده. _راستی نامزدت کجاست؟ +جااان؟ خندید گفت: _منظورم عاصف هست. +آها... اونم هست... همین دور و براست. یه هویی دیدم عاصف از توی ساختمون اومد بیرون و بدون اینکه به سمت چپ و راستش نگاه کنه، مستقیم رفت نزدیک پارکینگ روبروی ساختمون، شروع کرد با موبایلش حرف زدن. صد متری با هم فاصله داشتیم. برای دلخوشی مادرم غذا خوردم و کمی حرف زدیم. میخواستم آماده بشم با مادرم برگردم خونه که دیدم حاج کاظم از درب ساختمون اصلی اومد بیرون. ساعت حدود 1 و نیم بامداد شده بود. حاجی تا مادرم و دید تعجب کرد. کلی خوش و بش کردن و بعدش به من گفت اگر نمیری خونه، من آبجیم و میرسونم. منم خیالم جمع شد. کسانی که مستند داستانی امنیتی عاکف سری اول و دوم و سوم و ملاحظه فرمودند، درجریان هستند و میدونن که درمورد حاج کاظم که بعد از شهادت پدرم عین یه کوه پشت مادرم بود و برای مادرم برادری کرد چی گفتم. خلاصه اونشب حاجی مادرم و رسوند منزل و نمیدونم بعدش چه اتفاقی پیش اومد که فورا برگشت اداره و با تیم حفاظتش رفتند سفر کاری امنیتی به یکی از استان های مرزی. اونشب صحبت‌های عاصف خیلی طول کشید. منم برگشتم داخل دفترم خوابیدم. دو ساعتی رو خوابیدم تا اینکه برای اقامه نماز صبح بیدار شدم. بعد از نماز و کمی تعقیبات دیگه خوابم نبرد و بلند شدم رفتم پشت میزم شروع کردم به کار. کمی کار کردم تا اینکه کم کم بچه ها اومدن. تصمیم گرفتم برم حفا. وقتی رفتم، نامه هایی که از قبل آماده کرده بودم و تقدیم معاونت اون واحد کردم و ازشون خواستم فورا از همون ساعت و روز، پیگیری کنند. حالا موضوع چی بود؟ شنود مکالمات سیدعاصف عبدالزهراء. دو هفته ای گذشت و گزارش و شرح و حاشیه های اون 14 روز و مکتوب برام ارسال کردند. سرم داشت دود میکرد! دیگه داشت کار به جاهای خیلی باریکی میکشید.. چون کار داشت به جاهای باریکی می‌کشید و ما وظیفه داشتیم خیلی فوری به این موضوع ورود کنیم. یه شب ساعت 12، عاصف که رفت پایین صحبت کنه منم پشت سرش رفتم و توی تاریکی نشستم و زیر نظر گرفتمش. وقتی نیم ساعت حرف زد و داشت بر میگشت داخل ساختمون، رفتم جلوش و گرفتم. همین که من و دید خشکش زد. چند ثانیه ای بهش خیره شدم و گفتم: +معلومه داری چیکار میکنی؟ مکث کرد. لبخندی زد گفت: _متوجه نمیشم. @entekhabatqods
نگاه قدس
احزاب اصلی و فعال انتخابات مجلس هشتم و نتایج آن (با تمرکز انتخابات تهران) اوایل سال ۱۳۸۶، نشستی به پ
لیست جبهه متحدبرای برای انتخابات مجلس هشتم عبارت بود از:باهنر،صدر، فاطمه رهبر، افتخاری، بادامچیان، عباسپور، غفوری‌فرد، کاتوزیان، مرندی و حجج اسلام اکرمی و مصباحی مقدم از سوی جبهه پیروان،حداد عادل،اللهیان،فدایی،زاکانی، سروری، نادران، نجابت و احمد توکلی از طرف تحول خواهان و جمعیت ایثارگران و آلیا، رسایی، زارعی، نوباوه، کوثری، سلطانخواه، مطهری، کوچک‌زاده، صفایی و حجج الاسلام حسینیان و آقاتهرانی از سوی رایحه خوش خدمت. موضوع مورد بحث دیگر در بین اصولگرایان، انتخاب نامزد سرلیست آنها در شهر تهران بود که بین انتخاب حدادعادل رییس مجلس هفتم و لاریجانی، دبیر پیشین شورای امنیت اختلاف نظر وجود داشت. در لیست جبهه متحد اصولگرایان، طیف جبهه پیروان خط امام و رهبری حامی لاریجانی و تحول خواهان و ایثارگران و رایحه خوش عدالت حامی حداد عادل برای سرلیستی بودند. در نتیجه لاریجانی به علت دعوت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای نامزدی او از شهر قم و همچنین برای اینکه در وضعیت رقابت با رییس مجلس هفتم قرار نگیرد، تصمیم گرفت از شهر قم برای انتخابات مجلس هشتم ثبت نام کند. این اقدام لاریجانی از سوی رسانه ها ” تاکتیکی هوشمندانه” خوانده شد. جامعه روحانیت مبارز در این انتخابات ۵ روحانی را برای حضور در لیست جبهه متحد اصولگرایان معرفی کرد که از میان آنها حجج اسلام ناصحی و ابوالحسن نواب از حضور در انتخابات انصراف دادند و حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات ثبت نام نکرد. علت عدم ثبت نام او از یک طرف مخالفت رایحه خوش خدمت با حضور او در لیست جبهه متحد و تهدید این گروه مبنی بر این که در صورت حضور وی، ائتلاف را ترک می کند و از طرف دیگر عدم اطمینان او از اینکه بتواند سرلیست اصلاح طلبان نیز باشد، بود. اصلاح طلبان در این دوره تصور می کردند که می توانند مانند مجلس پنجم فراکسیون اقلیتی در کنار اکثریت اصولگرایان تشکیل دهند؛ بنابراین شعار اصلی چهره های شاخص آنها به ویژه حجت الاسلام محمد خاتمی و گروه ها و تشکل های مختلف این جناح عدم تفرق و تشتت و تلاش برای ماندن در عرصه حاکمیت بود. در نهایت این جناح با سه لیست برای شرکت در انتخابات حاضر شدند. اولین لیست آنها “ائتلاف اصلاح طلبان” نام داشت که به ریاست مرتضی حاجی و با حضور ۲۹ تشکل از جمله جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، کارگزاران، خانه کارگر و …. ایجاد شد. لیست دوم لیست حزب اعتماد ملی بود که با وجود اشتراک ۸۰ درصدی با لیست ائتلاف اصلاح طلبان، از ارائه لیست متحد با آنها سر باز زد. این اقدام حزب اعتماد ملی مورد اعتراض اصلاح طلبان دیگر قرار گرفت و توسط آنها ادامه تک روی های این حزب در انتخابات ریاست جمهوری نهم( عدم کناره گیری حجت الاسلام مهدی کروبی به نفع مصطفی معین یا آیت الله هاشمی رفسنجانی) خوانده شد. در پاسخ به این اعتراضات، دبیر کل حزب اعتماد ملی اعلام کرد که حزب مشارکت و حزب اعتماد ملی با هم مشکلی ندارند ولی ساز ناکوک برخی سران حزب مشارکت باعث شکست اصلاح طلبان در انتخابات شوراها شدند و همچنین تصمیم آنها برای تحریم انتخابات مجلس هفتم درست نبود. سومین لیست ارائه شده برای انتخابات مجلس هشتم توسط اصلاح طلبان،” ائتلاف مردمی اصلاحات”نام داشت که به ریاست مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری و با حمایت احزاب کمتر شناخته شده مانند جبهه تحکیم دموکراسی،جبهه متحد فرهنگیان، جمعیت مستقل ایران اسلامی، کانون همبستگی فرهنگیان ایران، کانون ولی‌عصر (عج)، جمعیت طرفداران نظم و قانون، حزب وفاق و.. تدوین شد. از طرف حزب نهضت آزادی نیز افرادی چون محمد توسلی، غلامعباس توسلی، ابوالفضل بازرگان و بنی اسدی برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردند و همه رد صلاحیت شدند. اگرچه آنها هنگام ثبت نام رد صلاحیتشان را محتمل می دانستند؛با اعتقاد به این موضوع که دموکراسی فرآیندی طولانی است، قهر در انتخابات را رد و به شرکت در انتخابات تاکید می کردند. در این دوره از انتخابات همچنین لیست های متعدد دیگری مانند ” ائتلاف فراگیر وکلا و حقوقدانان”، ” حامیان ولایت”، ” متخصصین متعهد” و …ارائه شد. بر اساس نتایج آراء حوزه انتخاباتی تهران توسط وزارت کشور، ۱۹ نفر توانستند به مجلس راه یابند که همگی از اصول گرایان بودند. اسامی این ۱۹ نفر عبارت بود از: حداد عادل، آقاتهرانی،مطهری، توکلی، غفوری‌فرد، باهنر، نوباوه، مرندی، کاتوزیان، عباسپور، کوثری، اکرمی، مصباحی مقدم، فاطمه رهبر، آلیا، حسینیان، نجابت و بادامچیان. ۲۲ دو نفر دیگر از نامزدها به مرحله دوم انتخابات راه یافتند که اسامی آنها از این قرار بود: زارعی، نادران، افتخاری، کوچک‌زاده، زاکانی، فدایی، رسایی، سروری، سلطانخواه، انصاری، الهیان، صفایی، محجوب، جلودارزاده، دعایی، جهانگیری، حضرتی، راستگو، شهاب‌الدین صدر، خوش‌چهره، قمی و اشرفی‌اصفهانی. @entekhabatqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه اخبار جعلی در خصوص انتخابات را تشخیص دهیم؟ خبر جعلی یا Fake News به چه معناست؟ @entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @entekhabatqods
♥️ طلوع هر صبح، آغاز فرصتی تازه است، برخیزیم و این فرصت تازه را دریابیم، رو به قبله بایستیم... دست بر سینه بگذاریم... و به امام زمان مهربانمان‌(عج) سلام کنیم! 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج🌤 @entekhabatqods
💐۸روز تا 💐 تقویم تاریخ انقلاب روز چهاردهم بهمن سیل مشتاقان زیارت حضرت امام از ابتدای صبح،کوچه ها و خیابانهای اطراف مدرسه علوی را پرکرده بودند.حضرت امام نیز با حضور در سرسرای مدرسه ، به ابراز احساسات آنان پاسخ می دادند. * حضرت امام طی یک مصاحبه مطبوعاتی در مدرسه علوی ، به وظیفه خطیر مطبوعات و اهل قلم‏ در عرصه جدید انقلاب اسلامی ایران اشاره نمودند. * حضرت امام درسخنرانی پرشور بهشت زهرا صراحتاً دولت بختیار را غیر قانونی خوانده بودند و اعلام کردند که دولتی اسلامی متکی به حکم خدا وآرای ملت تشکیل خواهند داد.این مهم بر عهده ی شورای انقلاب بود.صبح روز چهاردهم جلسه شورای انقلاب ، برای تعیین نخست وزیر دولت موقت ،تشکیل شد.دراین جلسه پس از بحث و بررسی ، مهندس مهدی بازرگان برای نخست وزیری دولت موقت انتخاب شد. * امام خمینی در جمع روحانیون درباره تز استعماری جدایی دین از سیاست و کنار زدن روحانیت از سیاست و پیامدهای آن صحبت کردند. * امام خمینی در جمع اعضای کمیته استقبال شعار "ملیت" را نیرنگ آمریکا خواندند. * بختیار در مصاحبه با لوماتن گفت: بعضی اوقات صبر بهترین تاکتیک است و اگر آیت الله خمینی بخواهد در شهر مقدس قم دولت پیشنهادی خود را به وجود آورد، به او اجازه خواهم داد تا دولتی شبیه به واتیکان تأسیس کند. * اولین کتاب درباره بحران ایران تحت عنوان " ایران بر ضد شاه " در پاریس منتشر شد . نویسنده کتاب، احمد ناروقی ، از نویسندگان روزنامه لوموند و از طرفی نوه احمد شاه قاجار می باشد. * تااین روز سی وپنج هزار آمریکایی ایران را ترک کرده بودند. به گزارش رسانه های گروهی دولت آمریکا تماس خودرا با شاه قطع کرده است. * روسای سازمان انرژی اتمی تحت تعقیب دیوان کیفر قرار گرفتند. * بختیار اعلام کرد نقش آیت الله خمینی را در حل و فصل مسائل اجتماعی و مذهبی می پذیرد. * مردم در تمام کشور به اعتصاب عمومی دست زده اند. کارکنان ادارات و وزارتخانه های مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمی دهند. * اعلام آمادگی 40 تن از نمایندگان مجلس برای استعفا. * اعلام همبستگی کارکنان نخست وزیری با شورای انقلاب. * همافران در شهرستان بهبهان تظاهرات کردند و علیه رژیم پهلوی ودر حمایت از امام خمینی شعار دادند. * خانواده های گروهی از همافران دستگیر شده مجدداً در کاخ دادگستری تحصن کردند. * جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به دیدار امام رفته و استعفانامه اش را به ایشان تسلیم می کند .حضرت امام مجدداً ایشان را به سمت شهردار تهران منصوب فرمودند. بختیار پس از انتشار این خبر و احتمال تکرار آن از سوی سایرمسئولین ، طی یک مصاحبه سایر کارمندان و مسئولان دولت را تهدید می کند. * یاسر عرفات طی پیامی برای امام اظهار داشت: نتایج پیروزی ملت ایران در مرزهای آن کشور متوقف نخواهد شد. * پیشنهاد نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان درجلسه شب چهاردهم به اطلاع امام رسانیده شد . جلسه این شورا با حضور حضرت امام و اعضای شورای انقلاب برگذار گردید.پس از بحث و بررسی مجدد، به پیشنهاد اعضای شورای انقلاب و موافقت امام، مهندس مهدی بازرگان برای نخست وزیری دولت موقت انتخاب شد @entekhabatqods
💐۲۲روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات ⚡️حضرت باقر علیه السلام فرمودند: «قَالَ لِي يَا أَبَا الْجَارُودِ إِذَا دَارَتِ الْفَلَكُ وَ قَالَ النَّاسُ مَاتَ الْقَائِمُ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ قَالَ الطَّالِبُ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ قَدْ بُلِيَتْ عِظَامُهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ فَارْجُوهُ فَإِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْج‏» «اي ابوجارود! اگر روزگـاري این گونه شـد که مردم بگوینـد «قـائم علیه السـلام مرده یا کشـته شده یا در کدام سـرزمین است، یا انسان جوینده گفت «چگونه چنین کسی بیاید در حالیکه استخوان‌هایش هم پوسیده است»، در این هنگام امیـد داشـته بـاش که او ظهـور کنـد و هرگـاه خـبر ظهور او را شـنیدي به سویش برو، حـتی اگر بر روي برف، سـینه خیز بروي» 📚کمال الدین، ج1، ص326، ح5 @entekhabatqods
💐۲۷روز تا 💐 ۳۳- اتصال به مراکز قدرت و ثروت و نه گفتن به ثروتهای شخصی و به طریق اولی به ثروتهای عمومی اگر چنانچه نامزدها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب میشود؛ همچنان که امروز در به اصطلاح دموکراسیهای دنیا در آمریکا و غیر آمریکا این هست؛ کمپانیها و پولدارها به نامزد انتخابات در ریاست جمهوری یا در انتخابات کنگره پول میدهند ولی او در مقابل آنها متعهد است آن رئیس جمهوری که با پول دستگاههای گوناگون و مراکز ثروت سر کار بیاید در مقابل آنها متعهد است. آن نماینده مجلسی که با پول فلان شرکت و فلان کمپانی و فلان ارباب و فلان پولدار توی مجلس بیاید مجبور است آنجائی که آنها لازم میدانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمیخورد. نه باید به مراکز ثروتهای شخصی متصل بود و نه به طریق اولی به ثروتهای عمومی. کسی بیاید از پول بیت المال مصرف ،کند برای اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد اینها را باید مردم مراقب باشند. البته هر کسی را هم نمی شود متهم کرد بگوئیم آقا این وابسته به فلان جا است، این وابسته ی به فلان ی کس است، این فلان پول را خرج کرده؛ باید اینها هم روشن شود، باید ثابت شود. @entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و پنجم: گرسنگان زمین دولت انگلستان با سرخ پوستهایی که از آبله نجـ
📜برگی از داستان استعمار قسمت چهل و ششم: راهپیمایی اشک‌ها قانونی که انـدرو جکسون به تصویب رسانده بود، باید به تدریج بـه اجـرا درمی‌آمـد و قبیله‌های مختلف سرخ پوسـت بـا امضای قرارداد و یا به زور بـه آن سـوی می‌سی سی پی کوچ می‌کردند. اما دولت درباره ی انتقال یک قبیله عجله داشت: چیروکی‌ها. ایـن سرخ پوست‌ها ساکن جنوب آمریکا بودند و در سرزمین‌های آن‌ها طلا کشف شده بود. پس خیلی زود باید به راه می‌افتادند. رئیس جمهور فوراٌ بـه ژنرال وينفيلد اسکات دستور داد به منطقه ی چیروکی‌ها برود و آن‌ها را وادار کند که چادرهایشان را جمع کنند و به سمت غرب به راه بیفتند. اسکات با پنج هنگ سرباز و چهارهزار سفیدپوست داوطلب بـه سراغ چیروکی‌ها رفت. زمستان بود و هوا کاملاٌ سرد؛ اما اسکات باید دستور رئیس جمهور را اجرا می‌کرد سرخ پوست‌ها اجازه نداشتند منتظر بهار بمانند. اسکات سرخ پوست‌ها را جمع کرد تا؛ دستور رئیس جمهور را به آن‌ها اطلاع دهد: «رئیس جمهور ایالات متحـده مـرا بـا یک ارتـش قـوی اعزام کرد تا شما را مجـبـور کـنـنـد بـرای زندگی در رفاه کامـل بـه آن سـوی رود می‌سی سی پی بروید. قرص کامـل مـاه در حال کوچک شدن است و قبل از آن کـه قـرص ماه دیگری به پایان برسد، باید همه به سمت غرب حرکت کرده باشید. سربازان مـن مسیر حرکت شما را زیر نظر دارند و هزاران تفنگدار از همـه سـو بـه طـرف شـما می‌آینـد تـا بـا فـرار يا مقاومت به صورت یکسان مبارزه کنند. آیا می‌خواهید با مقاومت خود ما را مجبور کنید دست به سلاح ببریم ؟ خدا نکند ! آیا می‌خواهید فرار کنید و در جنگل پنهان شوید؟ خدا نکند!» چیروکیها در سرمای سخت زمستان به راه افتادند تا جویندگان طلا به سرعت جانشین آنها شوند. صدها کیلومتر پیاده روی در زمین‌های یخ زده و پوشیده از برف بسیاری از سرخ پوست‌ها مخصوصاٌ زنان و کودکان را از پا می‌انداخت. چیروکی‌ها حدود هفت هزار نفر بودند که چهارهزار نفر آن‌ها در این راهپیمایی هولناک کشته شدند. آن‌ها هنگامی‌که به رودخانه می‌سی سی پی رسیدند، رودخانه نیمه یخ زده بود و یخ‌های شناور برای قایق‌هایی که از عرض رودخانه می‌گذشتند، بسیار خطرناک بودند. اما قانون ایالات متحده باید اجرا می‌شد، محل زندگی آن‌ها غرب رودخانه بود، نه شرق آن. سرخ پوست‌ها که پس از راهپیمایی طولانی دیگر توانی برایشان نمانده بود، در قایق‌ها نشستند و به سوی ساحل شرقی به راه افتادند. تکه‌های بزرگی از یخ‌های شناور با قایق‌ها برخورد و بعضی از آنها را واژگون میکردند. یخ زدن در آب می‌سی سی پی سرنوشت گروهی دیگری از چیروکی‌ها بود. ه نگامی‌که آخرین نفرات آنها در ساحل شرقی پیاده می‌شدند؛ جریان آرام می‌سی سی پی اجساد منجمد افراد قبیله را دورتر و دورتر می‌برد. چیروکیها تا سالهای بسیار درد و رنج خود را از این راهپیمایی به یاد می‌آوردند. سفری که نام «راهپیمایی اشک‌ها» را برایش انتخاب کرده بودند. درهمین روزها رئیس جمهور آمریکا در کنگره سخنرانی کرد و به نمایندگان گفت: « با خوشحالی فراوان خبر انتقال کامل سرخ پوستهای چیروکی را به سرزمین جدیدشان به اطلاع می‌رسانم. این اقدام بهترین نتایج را به دنبال داشته است.» @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت بیست و ششم تعجب کردم از اینکه اونوقت شب کی میتونه باشه. خیلی توی فکر بودم. رفتم اتاقم و به بچه
قسمت بیست و هفتم گفتم: +خودتی. خیلی خوب میدونی چی میگم. داری با خودت چیکار میکنی؟ _نمیفهمم منظورت و آقا عاکف. +بس کن تورو جان جدت. _بسم الله. +بسم الله و زهر مار! بیا بریم دفترم کارت دارم. رفتیم بالا. تا دم دفتر چیزی نگفتم. وقتی وارد اتاقم شدیم بهش گفتم بشین. همین که نشست گفتم: +معلومه چه غلطی میکنی؟ _حاج عاکف چیزی شده؟ چرا از کوره در میری؟ صدام و بردم بالا گفتم: +من از کوره در میرم؟؟ آدم و میزاری توی کوره 10000 درجه ای بعد میگی چرا از کوره در میری؟ معلوم نیست داری چیکار میکنی. شبا چه خبرته که هی میری داخل حیاط با یه آدم مجهول الهویه حرف میزنی وقتی این و گفتم، مات و مبهوت موند. گفت: _پس شنود کردید. چرا وقتی میدونید همه چیز و، بازم میپرسید؟ +میپرسم، برای اینکه پای حفا در میان هست. میپرسم چون نمیخوام توی منجلاب بیفتی. تو واقعا عاشق یه آدمی شدی که حفاظت توی این چندوقت نتونست حتی یه مشخصات درست و درمون ازش پیدا کنه؟ عاصف میفهمی داری چیکار میکنی؟ میفهمی داری چه مسیری رو طی میکنی؟ تو میخوای زن بگیری، خب عین آدم بیا اول اداره رو درجریان بگذار، تا اداره بررسی کنه. چرا دلباخته یک دختری شدی که نه از لحاظ فرهنگی، نه از لحاظرظاهری وَ نه از لحاظ سطح خانواده، وَ از همه مهمتر با قوانین کارت جور در نمیاد؟! چرا انقدر گاف میدی تو پسر؟! _آقا عاکف، من حرفی ندارم... +نبایدم داشته باشی. چون دیگه از این به بعد چیزی شنیدنی نیست و همه چیز دیدنی هست! چی میتونی بگی در مورد این همه لاپوشونی کردن؟ اصلا چی داری که بگی؟ میشه بهم بگی؟ _هیچچی. هیچچی ندارم بگم! فقط همین قدر میخوام بگم که احساس میکنم بیش از حد سر این دختره حساس شدید. به نظرم نباید وقت و هدر داد و انقدر مشکوک بود. +ترجیع میدم وقتم و هدر بدم و حساس و مشکوک بشم. میدونی چرا؟ _چرا؟ +چون من مثل تو فکر نمیکنم و مثل بقیه کار نمیکنم. چون شغل من و تو ایجاب میکنه به همه چیز و همه جا شک داشته باشیم. اصلا ما با شک زندگی میکنیم و باید تا آخر عمرمون همینطوری بمونیم. افتاد؟ بلند شد که بره گفتم: +بشین سرجات. برای چی داری میری؟ دوباره نشست... بهش گفتم: +عاصف، داری با آتیش بازی میکنی، بفهم. ریاست و معاونت حفاظت، جفت پاهاشون و گذاشتند روی خِرخِره ی تو! دست بر نمیدارن. خبر به مدیر کل بخش ضدجاسوسی هم رسیده... سیستم روی این دختره مشکوک و حساس شده. این دختر، دختره سالمی نیست. مدت کوتاهی رو زیر نظر عوامل ما بوده... بیرون رفتنتون و بچه ها سند کردن. رستوران رفتنتون و زیر نظر گرفتن. تو یه آدم امنیتی هستی. چرا به این راحتی بازی خوردی. برادرانه دارم بهت میگم و ازت میپرسم که این زن کیه؟ عاصف مکثی کرد و گفت: _بخدا من مشکل خاصی در این آدم ندیدم. همه جوره امتحانش کردم. شما هم که الحمدلله همه چیز و میدونید و بیشتر از منم میدونید!!! دیگه چرا ول نمیکنید؟ مگه همه باید چادری باشن. مگه همه باید حزب اللهی باشن؟ خب این آدم داره کم_کم بخاطر من تغییر میکنه. کلی هم آقایون مسئول توی این مملکت هستند که شرایط بدتر از من و داشتند. دیگه داشت کلافه م میکرد؛ گفتم: + چرا عین بچه ها شدی؟ چرا نفهم شدی؟ چرا نادون بازی در میاری عاصف؟ معلومه داری چیکار میکنی و چت شده؟ این اراجیف چیه که داری تحویل من میدی؟ _آقا عاکف، برادر من، چرا من و رو در روی خودت میبینی؟ +چون خودت،،، رو در رویی رو انتخاب کردی. مگه من غریبه بودم که بهم نگفتی دلباخته ی یه دختر شدی؟ تو، خونه محرم من بودی! اما من محرم خونه ت که هیچ، حتی محرم یه موردی مثل ازدواجت هم نبودم که بهم بگی دلباخته ی چه شخصی شدی؟ تو که می‌دونستی اگر من بفهمم، از همه خوشحال تر میشم برای ازدواجت! باشه قبول، حالا که به من نگفتی عیبی نداره و بخوره توی سرت. مسائل خصوصیت به خودت مربوطه، اما حرفم اینه چرا این خطای امنیتی رو مرتکب شدی! مکث کوتاهی کرد و گفت: _اصلا من یه سوال دارم. آقای «....» که الان توی زندان هست، مگه رییس دفتر رییس جمهور نبوده؟ این مگه توی اطلاعاتِ «......» نبود؟ مگه زمانی که زنش و که جزء منافقین بوده و میگیرن، همين آقا از اون خانوم بازجویی نکرد؟ بعدش مگه اون زن توبه نکرد؟ مگه اون زن الان همسر این آقا و مادر بچه های ایشون نیست؟ خب باباجان منم آدمم. نه این دختره توی منافقین بوده، نه اصلا از این چیزا میفهمه. چشام و ریز کردم و نگاه پر از خشمی به عاصف کردم، نفس عمیقی کشیدم و گفتم: +خیلی ابلهی. خیلی خری. هووفففف... وای خدای من... عاصف تو واقعا سرت به جایی نخورده؟ تو همون عاصف گذشته ای؟ چیزی نگفت. بلند شدم رفتم سمت میزم یه پوشه رو گرفتم آوردم و نشستم روبروی عاصف... چندتا سند و از داخل اون پوشه کشیدم بیرون و گذاشتم جلوش. @entekhabatqods
نگاه قدس
لیست جبهه متحدبرای برای انتخابات مجلس هشتم عبارت بود از:باهنر،صدر، فاطمه رهبر، افتخاری، بادامچیان، ع
در نتیجه مرحله دوم انتخابات، نادران، افتخاری، کوچک‌زاده، زاکانی، زارعی، صفایی، سروری، الهیان، رسایی و فدایی از لیست جبهه متحد اصولگرایان و علیرضا محجوب از لیست اصلاح طلبان توانستند بقیه کرسی های نمایندگی مجلس هشتم در شهر تهران را کسب کنند. در نتیجه انتخابات کشوری نیز ۱۴۷ نفر( ۷۰ درصد) اصول گرا، ۳۲ نفر اصلاح طلب و ۵ نفر از اقلیت های مذهبی در مرحله اول توانستند به مجلس راه یابند. در مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم در کشور از بین ۱۶۴ داوطلب برای ۸۲ کرسی، ۱۸ اصلاح طلب، ۱۸ مستقل و ۴۶ اصولگرا به نمایندگی مجلس رسیدند. بدین ترتیب در مجموع، ۲۸۷ کرسی مجلس هشتم به ۴۷ اصلاح طلب(حدود ۱۶ درصد)، ۱۹۸ اصولگرا( حدود ۷۰ درصد) و ۴۲ نماینده مستقل( حدود ۱۴ درصد) اختصاص یافت. ترکیب نمایندگان مجلس هشتم شورای اسلامی شباهت بسیاری به مجلس هفتم داشت؛ با این حال شکاف مجلس و دولت احمدی‌نژاد در این دوره از مجلس بروز جدی تری یافت. چنانکه اگر حداکثر اختلاف مجلس هفتم با دولت محمود احمدی‌نژاد در اعتراض به تاخیرهای پیاپی در ارسال لوایح بودجه سنواتی، عدم اجرای برخی قوانین از سوی دولت و نامه رییس مجلس به رهبر انقلاب و گلایه از رییس جمهوری خلاصه می شد، در مجلس هشتم طرح سوال از رئیس جمهوری اجرا شد که در تاریخ انقلاب بی سابقه بود. نمایندگان زن مجلس هشتم به نسبت مجلس هفتم کاهش قابل توجهی داشت. در مجموع ۸ نماینده زن در این مجلس حضور داشتند که ۵ نفر از شهر تهران( آلیا، افتخاری، الهیان، رهبر و صفایی) و ۳ نفر از شهرهای کرج(فاطمه آجرلو)، اصفهان(نیره اخوان) و مشهد( عفت شریعتی) بودند. نسبت روحانیون مجلس هشتم به غیر روحانیون در شهر تهران نزدیک به نسبت مجلس هفتم بود. فقط ۵ روحانی در بین نمایندگان شهر تهران حاضر بودند( آقاتهرانی، اکرمی، حسینیان، رسایی و مصباحی‌مقدم) و در کل ۴۴ نماینده روحانی وارد مجلس هشتم شدند @entekhabatqods
مقام معظم‌رهبری: انقلاب ما انقلاب زینبی است. از اول انقلاب، زنان یکی از برجسته‏ترین نقشها را در این انقلاب ایفا کردند.‌ @entekhabatqods
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 مراسم چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی . سخنران: سردار کریم پور ( از فرماندهان محور مقاومت ) . و با حضور مهمان ویژه : شهید گمنام دفاع مقدس و خانواده معزز سردار شهید مدافع حرم حاج حسین اسداللهی مداح:جواد مقصودی مکان: غرب تهران، شهرقدس ، میدان آزادی، ابتدای خیابان امام سجاد(ع) ، مسجد امام سجاد (ع) . زمان: دوشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۲ همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء @entekhabatqods