نگاه قدس
لیست های دیگری نیز برای شرکت در انتخابات در تهران اعلام شدند که از جمله آن لیست جبهه تدبیر و توسعه ا
برخلاف اصلاح طلبان، برخی اصولگرایان در این مرحله بیشتر به عنوان نامزدهای مستقل وارد انتخابات شدند، در نتیجه “شورای ائتلاف اصولگرایان” لیست متحد قابل توجهی ارائه ندادند و به همان لیست مرحله اول اکتفا کردند. به گفته حسین ابراهیمی، از اعضای ارشد این شورا، آنها برنامه خاصی برای انتخابات اردیبهشت نداشتند و جلسات این شورا نیز به صورت جسته و گریخته در آن دوران برگزار می شد. مرحله دوم انتخابات در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در ۵۵ حوزه انتخابیه در ۲۱ استان کشور برگزار شد که طی این رقابت از بین ۱۳۶ نامزد، تکلیف ۶۸ کرسی دیگر مشخص شد. از میان این ۶۸ نفر، ۴۰ نفر از لیست امید و ۱۷ نفر از نامزدهای موزد حمایت اصولگرایان بودند. در مجموع دو مرحله انتخابات مجلس دهم، ۲۸۹ نماینده وارد مجلس شدند که ۱۲۳ نفر از فهرست امید، ۸۰ نفر از ائتلاف اصولگرایان، ۲ نفر مشترک دو لیست و ۸۴ نفر نماینده مستقل بودند.
انتخابات میان دوره ای مجلس دهم همزمان با انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ برگزار شد. یکی از کرسی های جنجالی که در این مرحله از انتخابات تکلیفش مشخص شد، کرسی اصفهان بود. مینو خالقی در مرحله اول انتخابات آرای لازم را برای کسب این کرسی به دست آورده بود، اما پس از اعلام نتایج مرحله اول، او به دلایلی رد صلاحیت و از حضور در مجلس توسط شورای نگهبان منع شد. بنابراین در مرحله میان دوره ای انتخابات مجلس دهم، ۴ کرسی مجلس دهم در حوزه های اهر و هریس، مراغه و عجبشیر، اصفهان و بندرلنگه، بستک و پارسیان به ۴ نماینده تعلق یافت.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت چهل وسوم عاصف میگفت بهش گفتم: +نه خیر. اما خواستم بهتون بگم که پیگیر کارتون میشم و با یکی از
قسمت چهل و چهارم
اما واقعا برام سوال بود پسر عاقل و باتجربه و سختی کشیده و دنیا گشته ای مثل عاصف، چرا باید انقدر روی این دختر حساس میشد.
فیلم خونه عاصف و بررسی کردم دیدم خداروشکر اون روز عاصف خونه نبود. اما این دختر توی خونه عاصف چی میخواست؟ دنبال چی میگشت؟
فیلم و که بررسی کردم دیدم رفته داخل خونه عاصف، مستقیما رفته پشت سیستم.
عاصف هیچ وقت با کامپیوتری که داخل خونه داشت، به دلیل رعایت مسائل امنیتی، متصل به اینترنت نمیشد و همه ما همینیم جز در موارد خاص که از قبل همه چیز تحت کنترل خودمون باشه.
وقتی این زن رفت پشت سیستم نشست، فورا از توی کیفش یه فلش درآورد. معلوم بود که دنبال یه سری موارد از پیش تعیین شده هست و میخواد اقدام به کپی گرفتن از روی فایلها کنه.
فورا زنگ زدم به عاصف، گفتم بیاد اتاقم. وقتی اومد همه چیز و خیلی عادی جلوه دادم و درمورد شب قبل اصلا باهاش حرفی نزدم. نیاز به این داشتم که به جواب سوالات مهمم برسم. یه فنجون نسکافه برای عاصف ریختم و دادم بهش بخوره و یه فنجون دمنوش برای خودم ریختم، بعدش اومدم روبروی عاصف نشستم. کمی مقدمه چینی کردم و دوتا خاطره از رفتنمون به سوریه رو یادآوری کردم،بعدش سوالم و پرسیدم:
+عاصف، از خاطراتمون به اینور اونور و ماموریتامون، عکس و فیلم داری؟
فنجونش و گذاشت روی میز کمی فکر کرد گفت:
_بله حاجی دارم. اتفاقا توی سیستم خونهم هست که اصلا متصل به اینترنت هم نمیشم باهاش. حفاظت ستاد سیستم و چک کرده تا یه وقت بدافزاری، یا مشکلی وجود نداشته نباشه.
سرم تیر کشید. اعصابم ریخت به هم. به عاصف گفتم:
+یه سوال ازت میپرسم، دلم میخواد مثل همیشه صادقانه حرف بزنی. من تا حالا ازت یه دروغ هم نشنیدم.
عاصف خیره شد بهم و منتظر موند ببینه چی میخوام بگم که اینطور تاکید میکنم صادقانه جواب بده... جوابش برای من روشن بود، چون فیلم مربوط به ساعت و روز و ورود اون دختره به لابی رو دیدم، فیلم داخل خونه عاصفم بررسی کردم و دیدم عاصف خونه نبوده. اما بازم دلم شور میزد. گفتم:
+اون دختره تا به حال توی خونهت اومده؟ راستش و بگو.
_حاجی این چه حرفیه؟ نه به جون پدر و مادرم. اصلا نیومده. منم اهل این غلطکاریها نیستم.
+عاصف! توی چشم من نگاه کن!
_به جان امام حسین تا به حال توی خونهم نیومده. اون آدرس خونه من و نداره. نمیدونم بعد از این همه سال همکاری و رفاقتِ ماقبلش و... در مورد من چی فکر میکنید. بخدا من...
حرفاش و قطع کردم گفتم:
+عاصف، گند زدی رفت.
بلند شدم رفتم پشت میزم، لب تاپ و روشن کردم و فیلم ورود اون دختره به لابی محل سکونت عاصف و پلی کردم تا روی مانیتور بزرگ اتاقم به نمایش در بیاد. به عاصف گفتم: «ببین برادرم. خوب ببین. ببین این کیه که اومده توی خونهت! وقتی میگم گند زدی رفت، یعنی جوری گند زدی که با سه بار کشیدن سیفون هم نمیره.»
عاصف متمایل شد به سمت چپ، به سمت مانیتور. یه نگاه به مانیتور انداخت، یه نگاه به من، بعدش بلند شد رفت نزدیک مانیتور، گفت:
«عه. این همین دخترهست. یا حسین...»
فیلم و استپ زدم، دیگه فیلم حضور دختره در داخل خونهی عاصف و نشونش ندادم. بهش گفتم:
+عاصف، خوب فکر کن ببین توی کامپیوترت چیزی که مربوط به من و بچهها باشه نداشتی؟
_باور کنید تصویری از بچهها توی اون فیلمها مشخص نیست. بعدشم من که گفتم، چندصباحی از یکی خوشم اومد، حالا که فهمیدم موضوع چیه، حاضرم گردنشم بزنم. بخدا من صادقم با شما.
+مطمئن باشم؟
_به روح رسول الله من ازش خوشم نمیاد دیگه.
عاصف رفت و منم گزارشات 24 ساعت قبل تا این لحظه رو بردم دادم خدمت حاج آقا سیف مدیر کل بخش ضدنفوذ«ضدجاسوسی» و ضدتروریسیم.
بعد از اینکه گزارشات و دادم بهشون یه سری توصیه های جدید بهم کرد و منم برگشتم دفترم. حاج آقا سیف مدیر کل بخش ضدجاسوسی تمام مدیریت این اتفاق مشکوک و به من سپرد تا هرچی زودتر با کمک عاصف بتونیم به تشکیلات دشمن ضربه بزنیم.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت شصت و یک: آقای ساندویچ پول زیادی که به اروپا رسیده بود، فساد زیادی را
📜برگی از داستان استعمار
قسمت شصت و دو : تفاوت پشم با پنبه
کسانی که به این سرعت ثروتمند میشدند، شاهان و حکومتها را به خودشان وابسته میکردند.
سرمایه دارانی که درآلمان، هلند و انگلستان ظهور کرده بودند، میتوانستند به حکومتها وام بدهند تا هزینه جنگهایشان را پرداخت کنند، آنها حتی به کشیشان پول میدادند تا نمایندگی پاپ، بالاترین مقام مذهبی اروپا، را در مناطق مختلف از او بخرند.
به این ترتیب هم دولتها و هم کلیساها به سرمایه داران وابسته میشدند.
یکی از خانوادههایی که بسیاری از پادشاهان اروپایی و پاپها به او مقروض بودند، خاندان فوگر بود.
یوهان فوگر در شهر آگسبورگ یک کارگاه کوچک پارچه بافی داشت که پارچههای پشمیتولید میکرد.
فوگر پس از مدتی متوجه شد که پارچههایی که از پنبه تولید میشوند، برتریهایی بر پارچههای پشمیدارند. فوگر شروع به تولید پارچههای پنبه ای کرد.
مشتریها با اشتیاق زیاد از این پارچهها استقبال کردند، به گونهای که اجناس فوگر از بازار محلی خودش فراتر رفت و طرفداران بیشتری پیدا کرد.
پارچه باف ساده آگسبورگی تصمیم گرفت پنبه مورد نیاز کارگاهش را خودش فراهم کند.
پنبه از مصر وارد اروپا میشد و تجارت آن در دست بازرگانانی بود که با مشرق زمین در زمینه ابریشم و ادویه نیز معامله میکردند.
فوگر پس از مدتی که به واردات پنبه سرگرم بود؛ تجارت ابریشم را پرسود تر دید و تولید پارچه را کنار گذاشت و مشغول خرید و فروش ابریشم و ادویه شد.
هنگامیکه پرتغالیها راه دریایی به هند را گشودند و محمولههای بزرگ ادویه را به اروپا رساندند، فوگر به معامله با آنها پرداخت و پخش ادویه را در آلمان و شمال اروپا به عهده گرفت.
پس از مرگ یوهان فوگر پسرش «یاکوب» راه او را دنبال کرد.
یاکوب با سرمایه خانواده یک بانک تأسیس کرد و به استخراج مس در معادن اتریش پرداخت.
یکی از شیوههای او برای بالا بردن قیمت «مس» در یک منطقه آن بود که با تجار دیگر قرار میگذاشت که هیچ کدام در این منطقه مس نفروشند تا خریداران در تنگنا قرار بگیرند و تسلیم قیمتهای پیشنهادی آنها شوند.
یاکوب فوگر با آنکه بانک دار بزرگی بود از بانکهای دیگر وام میگرفت، بانک دارها میدانستند که سرمایه او از دولتها بیشتر است، برای همین با خیال راحت به او وام میدادند و سود کمتری از او درخواست میکردند. یاکوب با این پول به پادشاه وام میداد و سود بیشتری از او میگرفت.
او به شارل پنجم پول داد تا به امپراتوری آلمان برسد. فردریک سوم و ماکسیمیلیان اول - پادشاهان اتریش - هم وامهای سنگینی از او گرفتند.
هنگامیکه پادشاه اتریش پس دادن پول فوگر را عقب انداخت، یاکوب در نامه ای به او نوشت : «بدیهی است که اعلی حضرت بدون کمک من هرگز نمیتوانستند تاج امپراتوری را تصاحب کنند؛ اما خودم کوچک ترین سودی از این معامله نبردم. اگر خاندان پادشاهی اتریش را فراموش میکردم و پشتیبان فرانسه میشدم، سود هنگفتی میبردم. امیدوارم با توجه به این خدمت من، اعلی حضرت مبلغی را که بدهکارند به سرعت پرداخت کند و سود آن را نیز فراموش نکنند.»
هر گاه جنگی رخ میداد حکومتها برای پرداخت هزینههای جنگ دستشان را به طرف سرمایه دارانی مانند فوگر دراز میکردند و به آنها نیازمند میشدند.
وابستگی حکومت به سرمایه داران باعث میشد این ثروتمندان امتیازهایی را از پادشاه بگیرند و از منابع و بازارهای کشور به آسانی بهره برداری کنند.
به همین علت پس از مدتی مردان ثروتمند اروپا به دخالت در کشمکشهای پادشاهان پرداختند؛ به شکلی که سرنوشت جنگ و صلح بین کشورها تا اندازه زیادی به خواست و منفعت آنها بستگی داشت.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
۷ توصیه انتخاباتی و کلیدی امروز رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی..
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
شورای قانون اساسی(نهادی اجرایی): طبق اصل 58 قانون اساسی فرانسه، شورای قانون اساسی بر حسن اجرای قانو
۴- وزارت کشور
در برخی از کشورها نیز وزارت کشور وظیفه نظارت بر انتخابات را بر عهده دارد.
- انگلستان: در انگلستان، نخست وزیر، وزیر کشور را تعیین میکند و وزارت کشور، طبق قانون، مسؤولیت نظارت عالی بر بررسی و تأیید و رد صلاحیت نامزدهای نمایندگی مجلس را بر عهده دارد.
۵- شورای عالی انتخابات
در برخی از کشورها نیز شورایی موسوم به شورای عالی انتخابات، نظارت بر حسن اجرای انتخابات را بر عهده دارد. در این راستا میتوان به کشور ترکیه اشاره نمود:
مقایسهی عملکرد این نهادها با شورای نگهبان قانون اساسی
سیستم نظارت بر انتخابات در دیگر کشورها، دائر مدار نظارت استصوابی است؛ نظارتی که میتواند علیرغم رأی قاطع مردم به نمایندگان، بنا به ملاحظههایی با عدم صدور اعتبارنامه به نمایندهی منتخب و یا ابطال نمایندگی وی و حتی ابطال انتخابات به تصمیمگیری در انتخابات مبادرت ورزد:
۱- استصوابی بودن نظارت:
مطابق اصل 59 قانون اساسی 1958م. فرانسه، شورای قانون اساسی در صورت درگیری بر سر مطابقت انتخاب نمایندگان و سناتورها با قانون، تصمیمگیری میکند. قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نیز در بند 5 اصل خود میگوید: «هر یک از مجلس داور انتخابات، نتایج آن و خصوصیات اعضای مربوط به خود هستند، مجلس ایالات متحده (نمایندگان و سنا) داور انتخابات، نتایج آن، خصوصیات اعضا و صلاحیت نمایندگان هستند و از این حیث دارای نظارتی استصوابیاند.
مضمون اصل 99 قانون اساسی ایران نیز شبیه اصل 59 قانون اساسی فرانسه است و تنها مرجع نظارت، متفاوت است. بنابراین از لحاظ تطبیقی در تفسیر اصل 99 میتوان به قانون اساسی فرانسه رجوع کرد و منظور از ماهیت استصوابی این نظارت را بهتر فهمید. همچنین طبق اصل 64 قانون اساسی نروژ، به نمایندگان منتخب، اعتبارنامه ای اعطا خواهد شد که توسط مجلس مورد بررسی و تصویب قرار خواهد گرفت. عبارت «تصویب» به طور صریح بر نظارت استصوابی دلالت دارد.
۲- عدم پاسخ گویی مرجع نظارتی به هیچ نهادی در مورد تصمیم اتخاذی
از جمله نتایج نظارت استصوابی، عدم الزام به پاسخگویی به نهادهای دولتی و نیز مردم است. قانون اساسی کشورها آشکارا به این اصل اساسی تأکید دارد. مطابق مادهی 79 قانون اساسی ترکیه «انتخابات تحت ادارهی عمومی و نظارت ارگانهای قضایی انجام میشوند. هیچ اعتراضی از سوی هیچ مقامی به تصمیم شورای عالی انتخابات وارد نیست.»
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
🔴 قابل توجه کاندیداهای محترم مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه ملارد،شهریار و قدس
🔸معرفی کاندیدا و برنامه های آنان در پیام رسان ایتا در کانال انتخابات قدس
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
◈🍃🌼🍃◈-✨🌼✨◈-
✋سلام آقاجونـــــم
🍃🌼ٺمام نرگس هاے دنیا
🌼🍃 هم ڪہ یڪ جا جمـــــع شون
🍃🌼هیچ نرگسے
🌼🍃بوے یوسفــــ زهرا را نمیدهد
✨جهت تعجیل فرج سه #صلوات✨
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۵روز تا #جشن_میلادمنجی💐
💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات
💫عنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آبَائِي وَ وُلْدِي وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ مِنْ وُلْدِي كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً ص فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَنِ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِكَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ...»
🔆ابن أبى يعفور گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه به ائمّه از پدران و فرزندانم اقرار كند امّا مهدى از فرزندانم را انكار نمايد مانند كسى است كه به جميع انبياء اقرار كند امّا محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را انكار نمايد، گفتم: سرورم! مهدى از فرزندان شما كيست؟ فرمود: پنجمين امام از فرزندان امام هفتم كه شخص او از ديدگان مردم نهان شود و نام بردنش روا نباشد.
📚كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج2 ؛ ص411
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۱۰روز تا #جشن_انتخابات💐
شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی
در کلام مقام معظم رهبری
۴۸-پیگیری در جهت پیشرفت علم و فنّاوری
حرکت علمی در کشور خوب آغاز شده است؛ بحمدالله در این سالها، در این ده دوازده سال حرکت خوبی در کشور به وجود آمده؛ این حرکت مطلقاً نباید کند بشود، بلکه باید سرعت و شتاب بگیرد خیلی از افتخارات ملی و بخش مهمی از عزت ملی و بخش قابل توجهی از ثروت ملی به برکت علم به دست می آید؛ مسئله ی علم و تحقیق و پیشرفت در بخشهای گوناگون علمی و کشف سرزمینهای ناشناخته ی دانش، برای کشور خیلی مهم است؛ این هم ان شاء الله باید در برنامه مورد توجه قرار بگیرد.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
۴- وزارت کشور در برخی از کشورها نیز وزارت کشور وظیفه نظارت بر انتخابات را بر عهده دارد. - انگلس
در سال های اخیر عملکرد شورای نگهبان همواره مورد مداقه و توجه حقوقدانان و سیاسیون بوده است و در این راستا به طور مداوم پرسش هایی در مورد ساختار شورای نگهبان، انتخاب اعضای آن و وظایف و اختیارات این شورا مطرح شده است. ناگفته نماند که پیکان همه انتقادات و پرسش ها به سوی وظیفه نظارت آن شورا بر انتخابات بوده است.
در این گزارش سعی شده است تا با مقایسه جایگاه شورای نگهبان در ایران و شورای قانون اساسی فرانسه شرایط شورای نگهبان در ایران ریشهیابی شود.
در مقایسه نظام حقوقی فرانسه با نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران مسلم است که در هر دو نظام ضرورت وجود ساز و کاری برای کنترل مصوبات قوه مقننه و عدم مغایرت قوانین عادی با قانون اساسی درک شده و بر وجود نهادی که متکفل چنین امر خطیری باشد همت گماشته اند.
1- اعضای شورای قانون اساسی فرانسه انتصابی هستند و از طرف 3 مقام عالی رتبه سیاسی منصوب می شوند. شورای قانون اساسی دارای 9 عضو است 3 عضو شورای مزبور توسط رئیس جمهور، 3 عضو توسط رئیس شورای ملی و 3 عضو دیگر توسط رئیس مجلس سنا انتخاب می شوند. علاوه بر 9 عضو پیش بینی شده روسای جمهور قبلی کشور مادام العمر عضو شورای قانون اساسی هستند.
اعضای شورای نگهبان قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران 12نفر و مرکب از 6 نفر فقیه و 6 نفر حقوقدان هستند که فقها منصوب رهبری بوده و حقوقدانان نیز به پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و رای مجلس انتخاب می شوند. اعضای شورای نگهبان در جمهوری اسلامی ایران - چه حقوقدانان و چه فقها - دارای تحصیلات حقوقی دانشگاهی و حوزوی هستند. همچنین شرط عدالت اعضا هر چند فقط به طور صریح برای فقها در نظر گرفته شده است، در کنار علم و آگاهی به مقتضیات زمان اعضا را در قبال گرایش ها و علقه های خاص سیاسی مصون نگه می دارد این ضمانت اجرای اخلاقی به نظر می آید ضروری و لازم باشد. شورای نگهبان دارای یک دبیر و یک قائممقام از اعضای شورای نگهبان و یک سخنگو (از اعضا و یا خارج از اعضای شورای نگهبان) خواهد بود که برای مدت یکسال انتخاب میگردند.
در حقوق ایران کنترل قوانین تابع روشی اجباری است و باید قوانین مصوب خود به خود از مجرای شورای نگهبان بگذرند تا به مرحله امضای ریاست جمهوری برسند. پس شیوه کنترل در این یک نوع کنترل همه جانبه بر کلیه مصوبات مجلس است و در این راه هیچ قاعده ای مستثنی نیست. اما در فرانسه کنترل قوانین کنترلی همه جانبه و جامع نیست بلکه وجود حق ارجاع برای مقامات تعیین شده از طرف قانون اساسی موجب شده است که در عمل یک نوع سوءاستفاده از حق به وجود آید و در مقام عدم انتفاع از نقض قانون است که مسئله به شورای قانون اساسی ارجاع می شود..
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت شصت و دو : تفاوت پشم با پنبه کسانی که به این سرعت ثروتمند میشدند، شا
📜برگی از داستان استعمار
قسمت شصت و سه: آقای شلغم
هیجان ثروتمند شدن به زمینهای کشاورزی اروپا هم کشیده شد.
سرمایه دارها که زمینهای بزرگ را در اختیار داشتند، زمینهای کوچک دهقانان را هم میخریدند و به املاک خود اضافه میکردند.
آنها این زمینها را با ابزار بهتری زیر کشت میبردند؛ در حالی که بازارهای بزرگ تری هم انتظارشان را میکشید، گوسفندهای بیشتری در بخشهایی از این زمینها میچریدند و پشم فراوان تری برای کارگاههای نساجی تولید میشد.
دهقانان با زمینهای کوچکشان هیچ یک از این امکانات را نداشتند.
ابزارهای کشاورزی روی همین کشتزارهای بزرگ پیشرفته تر شدند و شیوههای تازه کشت و کار اختراع شد.
چارلزتاونزند یکی از اشراف انگلستان بود که در سال ۱۷۳۰ میلادی شیوه تازهای برای بالابردن بهره وری زمین اختراع کرد؛ شیوهای که در آغاز با ریشخند و تمسخر بقیه اشراف روبه رو شد.
کشاورزان هر سال یک سوم از زمینشان را زیر کشت نمیبردند تا از توان خاک در سال بعد استفاده کنند این کار «آیش» نام داشت.
تاونزند به جای این کار، در سال اول؛ در تمام زمین گندم کاشت سال دوم به جو و در سال سوم به ماش روی آورد. او سال چهارم را شلغم کاشت و گوسفندانش را به چرا در مزرعه شلغم وا داشت تا از آن تغذیه کنند و کودی را که از خوردن شلغم به دست آمده بود، به خاک مزرعه وارد کنند.
تاونزند در سال پنجم دوباره گندم کاشت.
دوستان اشراقی اش به این شیوه زراعت میخندیدند و به او لقب «آقای شلغم» داده بودند؛ اما هنگامیکه دیدند محصول گندم او سی درصد افزایش یافته است شروع به تقلید از او کردند.
اکنون بیشتر اشراف انگلستان به جای صحبت از سگ و شکار در مزرعه شان از شلغم و کود شلغم صحبت میکردند.
اما ابتکار آقای شلغم به سرعت فراموش شد.
اروپاییها یک نوع کود تازه را در سواحل پرو در آمریکای جنوبی یافته بودند که باروری خاک را به شدت افزایش میداد.
این کود از فضولات مرغهای دریایی ساحل پرو به دست میآمد و مقدار زیادی فسفات و ازت داشت به که (ترکیباتی بعدها در ساختن کود شیمیایی از آنها استفاده شد.)
کودی که از پرو میرسید، در کنار شیوهها و ابزارهای جدید، تولید محصولات کشاورزی را به شدت بالا برد گویا هر چیزی که اروپاییها از دست بومیان قارههای جدید میگرفتند، نقش طلا را پیدا میکرد.
در کنار کود مرغان دریایی، محصولات جدیدی هم از سرزمینهای تازه کشف شده میرسید؛ محصولاتی مانند سیب زمینی، توتون، فلفل و گلهای ماگنولیا و کوکب.
بذرهای توتون را که پرتغالیها به کشور خودشان برده بودند؛ ژان نیکو، سفیر فرانسه در پرتغال، برای ملکه فرانسه، کاترین دومدیسی، ارسال کرد.
بعدها سمیکه از برگهای توتون گرفته شد، به افتخار آقای سفیر ( نیکوتین ) نامیده شد.
اروپاییها برای کاشت این محصول جدید هم مزارع بیشتری را زیر کشت بردند؛ حتی بسیاری از مردابها برای تبدیل به مزرعه خشکانده شدند. افزایش زمینها و محصولات کشاورزی به اندازهای بود که انقلاب کشاورزی نامیده شد.
دهقانانی که در این مدت نتوانسته بودند با سرمایه داران بزرگ رقابت کنند و زمین خود را به آنها فروخته بودند، راهی شهرها شدند.
جمعیت شهرها افزایش پیدا کرد و این تازه واردان باید در بخشهای صنعتی مشغول به کار میشدند.
پس از انقلاب تجاری و کشاورزی نوبت انقلاب صنعتی بود.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت چهل و چهارم اما واقعا برام سوال بود پسر عاقل و باتجربه و سختی کشیده و دنیا گشته ای مثل عاصف، چ
قسمت چهل و پنجم
رفتم پارکینگ اداره و سوار خودروی مگان که در اختیارم بود شدم. بدون راننده رفتم سمت محل وقوع حادثه. یعنی جایی که ماجرای عاصف و اون زن شروع شد.
بعد از اینکه رسیدم به موقعیت مورد نظر، کمی اون اطراف قدم زدم و مغازهها و دوربینهای اطراف و چک کردم. یه قنادی بزرگی در موقعیت جغرافیایی محل حادثه دیدم که رفتم داخلش. وارد قنادی که شدم چهره آشنایی رو دیدم.
دوستم محمدحسین بود. دیدم مشغول کار و رسیدگی به مشتری هست و همزمان داره کارتن شکلات و توی یک ظرف حصیری بزرگ و خوشگل خالی میکنه. رفتم از پشت زدم روی شونهش. گفتم:
+چطوری مرد مرموز.
برگشت نگام کرد. چشماش گرد شد. خندید و فورا اومد توی بغلم گفت:
_سلاممممم ! چطوری محسنننننن. خوبی داداش؟ شوکه شدم دیدمت! چه عجب! یادی از ما کردی بی معرفت. اصلا معلومه کجایی مشتی؟ دوساله دنبالتم. شمارهت چرا خاموشه!
+قربونت برم محمدحسین جانم. چقدر تپل شدی لامصب. فکر کنم اثر شیرینیها و شکلاتاست. حاج آقا و حاج خانوم خوبن؟
_فدات شم مرد همیشه در سایه...
این اصطلاحات «مرد مرموز» و «مرد همیشه در سایه» از دیالوگ هایی بود که در زمان دبیرستان بچهها به من و محمد حسین داده بودن. محمد حسین خیلی مرموز بود و رفتارهای امنیتی داشت؛ منم که همیشه در سایه و تاریکی مینشستم و همهرو زیر نظر داشتم.
بگذریم...
محمد حسین و بردم بیرون مغازه. یه کم چرت و پرت سر هم کردم و بهش گفتم:
+محمدحسین جان، یه سوال! حافظه دوربینهای بیرون قنادی رو آخرین بار چه زمانی پاک کردید؟
_حدود چهار ماه قبل.
+بسیار عالی.
_چطور؟ اتفاقی افتاده؟
+میشه یه خواهشی کنم؟
_تو جون بخواه. کیه که نده.
خندیدم گفتم:
+میشه بی زحمت فیلم تاریخ «.../.../...» برام بریزی توی فلش و بهم بدی؟
_داری حساسم میکنی... چیزی شده؟
+حالا شاید بعدا اومدم و برات تعریف کردم. الان وقت ندارم. باید تا یک ساعت دیگه باشم جایی.
_باشه! بیا بریم طبقه بالا، بشینیم توی دفتر برات بریزمش.
رفتیم بالای قنادی که دفتر پدرش بود. نشستیم ومشغول خوردن چای و شیرینیهای خوشمزه و داغ شدیم. محمد حسین تازه پدر شده بود و خدا بهش دوقلو داده بود. دوتا دختر به نام ترمه و ترنج. وقتی هم فهمید خانومم فوت شده، خیلی ناراحت شد و
فیلم تاریخ مذکور و برام ریخت توی فلش و بلند شدم ماچش کردم و دوکیلو شیرینی و کمی آجیل داد دستم و هرکاری کردم حساب کنه، نگذاشت. خداحافظی کردم زدم بیرون.
سوار ماشین شدم و از منطقه مورد نظر دور شدم و رفتم یه گوشهای توقف کردم. لب تاپ کاریم و روشن کردم، فلش و زدم به لب تاپ. از نیم ساعت قبل از اون تایمی که عاصف و دختره تصادف کنند تا تایم حادثهرو چک کردم، اما مورد مشکوکی ندیدم.
چندبار صحنه رو دیدم، اما هرچی با خودم کلنجار میرفتم، نمیتونستم باور کنم که با اون تصادف، دختره دردش گرفته باشه و کارش به بستن آتل کشیده شده باشه.چند بار فیلم و بازیبنی کردم.
رسیدم به بازبینی سوم.یه صحنهای دیدم مشکوک شدم.
رستا خورد به ماشین عاصف و کمی پرت شد عاصف، خیلی جنگی از ماشین پیاده میشه همزمان یک نفر از داخل یکی از مغازههای نزدیک محل وقوع حادثه اومد بیرون رفت روی جدول نشست، عاصف و دخترهرو زیر نظر گرفت بلافاصله دونفر به طور همزمان از اونور خیابون میان نزدیک رستا و ماشین
عه عه عه. چی داشتم میدیدم. چهارشاخ شدم روی لب تاپ. مجددا فیلم و زدم عقب و از زمانی که اون شخص از داخل هایپر میاد بیرون و میره لبهی جدول میشینه رو چک کردم.
تصویر و زوم کردم.چی داشتم میدیدم. خدای من.
مرده از مغازه اومد بیرون رفت لبهی جدول، بین یه پژو پارس و خودروی چانگان نشست. فیلم و زوم کردم روی هیکل و دستش که موبایل بود.نکته جالب اینجا بود که علیرغم اینکه همه سر و صدا میکردندو... اما اون داشت با خونسردی تمام،با گوشیش فیلم میگرفت.
بازم زوم کردم،اما اینبار فقط روی چهرهش! خدای من!چی میدیدم.
این دقیقا همون مردی بود که چندوقت قبلش نزدیک خونه امن با اون وضع ظاهری شل و ول، اما ادکلون کلایوکریستین و کتونی گرون قیمت دیده بودمش و بهش مشکوک شده بودم؛ و در رستوران هم در طبقه بالا از پشت سر اون و دیدم و مشکوک شدم، وَ بچهها گمش کردن!
ثانیه به ثانیه زوم میکردم و آنالیزیش میکردم. مرتیکه خیلی عادی نشسته بود و فیلم میگرفت؛ اماچیزی که عجیبتر بود این بود که دیدم با سوارشدن رستا در داخل خودروی عاصف،یه هویی غیبش زد. جل الخالق! پس اصلا گوشی درکار نبود که دختره کرد توی پاچه عاصف و گفت گوشیم گم شد بعداز تصادف.
لب تاپ و خاموش کردم و گذاشتم روی صندلی، فورا گاز و گرفتم و رفتم سمت اداره. خیلی ذهنم مشغول بود.دائم در طول مسیر توی دلم با خودم حرف میزدم که قراره چه اتفاقی پیش بیاد.
نگاه قدس
قسمت چهل و چهارم اما واقعا برام سوال بود پسر عاقل و باتجربه و سختی کشیده و دنیا گشته ای مثل عاصف، چ
گزارشات و بردم خدمت حاج آقا سیف،اما چون باید میرفت شورای عالی امنیت ملی، چیزی نگفت و بهم گفت خبرت میکنم بیای صحبت کنیم.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب:
دلسرد کردن مردم از انتخابات به ضرر کشور است. راهحل مشکلات کشور انتخابات است
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب
سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب
💐ولادت حضرت علی اکبر(ع) فرزند گرامی امام حسین(ع) مبارک باد 💐
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
جایخالی برنامههای احزاب و جریانها برای مجلس دوازدهم
روز سوم اسفند، یعنی پنجشنبه پیشرو موعد تبلیغات انتخاباتی نامزدهای حضور در مجلس شورای اسلامی آغاز میشود و در این مورد شهروندان باید رفته رفته خود را برای انتخاب نامزد مورد توجه آماده کنند.
بهنظر احزاب و جبهههای سیاسی بیش از اینکه بخواهند بر روی برنامههای راهگشا تمرکز کنند و باعث افزایش مشارکت شوند، تلاش دارند تا لیستهای رایآور ارائه دهند. وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی کشور بهنوعی است که باید برای برون رفت از این وضعیت برنامههای مدونی از سوی مسوولان به خصوص نمایندههای مجلس ارائه شود تا بر اساس آن مجلس بتواند بهنوعی راهگشا باشد.
یک تحلیلگر سیاست داخلی ایران میگوید: «یکی از چالشهای مدیران سیاسی این است که همواره تلاش میکنند با شعار درمانی و وعدههای کوتاه مدت انسجام هوادرانشان را حفظ کنند. در واقع آنقدر این موضوع برایشان اهمیت دارد که به چالشهای آینده توجه نمیکنند.
اگر وعدهای عملی نشود در واقع این شهروندان هستند که فریب خوردهاند. مردم فریب خورده هم به منتقدان و معترضان تبدیل میشوند که در ادامه کار از دولت یا مجلسی که حمایت کردهاند دلزده میشوند. این انتقاد شهروندان گاهی در عدم مشارکت در انتخابات خود را نشان میدهد و گاهی با اعتراضات خیابانی صدایشان را به مسئولان میرسانند.»
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
#سلام_مولای_مهربانم♥️
صبحگاهان
با هزار هزار امید و شوقِ سلام
به شما چشم میگشاییم
و میدانیم روزی که
با سلام به شما آغاز شود
آن روز سرشار از خیرات، برکات
و آرامش است...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۴روز تا #جشن_میلادمنجی💐
💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات
💫عَن غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيم عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِي فَقَدْ أَنْكَرَنِي
غیاث بن ابراهیم از امام صادق عليه السّلام و او از پدر و اجدادش روايت كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: كسى كه قائم از فرزندان مرا انكار كند مرا انكار كرده است.
📚كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج2 ؛ ص412
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۹روز تا #جشن_انتخابات💐
شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی
در کلام مقام معظم رهبری
۴۹- درک اهمیت جایگاه تاثیر گذار قانون گذاری
«وظیفه اصلی ،مجلس قانونگذاری است. البته وظایف دیگر هم دارد که در قانون اساسی مشخص شده است؛ مثل نظارت بر امور دولت و تعیین وزرا و از این قبیل. اهم این وظایف قانونگذاری است نباید قانونگذاری را به چشم یک امر کوچک و فردی و جدای از یکدیگر نگاه کرد مجموعه قوانینی که شما میگذارید – چه به صورت قانونهای جدا جدا چه به صورت قانون بودجه یکساله چه به صورت برنامه های بلند مدت پنج ساله و یا اگر همت کنند بیشتر - همه اینها عبارت است از آن چیزی که این کشور در آن طریق سیر خواهد کرد راه این کشور و این ملت، همین قانونی است که شما میگذارید. دولت هم تابع شماست قانون شماست که دولت را موظف و مکلف میکند که باید از این طرف و یا از آن طرف حرکت کند. پس همه چیز به
شما برگشت.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت چهل و پنجم رفتم پارکینگ اداره و سوار خودروی مگان که در اختیارم بود شدم. بدون راننده رفتم سمت مح
قسمت چهل وششم
برگشتم دفترم؛ موبایل شخصیم زنگ خورد... رفتم از داخل کشوی میزکارم برداشتم، دیدم شماره منزل مادرم هست... جواب دادم:
+سلام دورت بگردددددم. خوبی حاج خانوم؟
_سلام مادر جان. خسته نباشی.
+درمونده نباشی. جون دلم. امر کن.
_محسن جان، امشب میای خونه؟
+راستش نمیدونم... ممکنه همینجا بمونم. چطور؟ مگه چیزی شده؟
_دلم برات تنگ شده.
+آخ که الهی من دور شما و اون دل گنجشکیتون بگردم...
_حالا مزه نریز پسر خوبم. میای یا نه؟
+قول نمیدم، اما تلاشم و میکنم خودم و برسونم.
_باشه پسرم... مزاحم کارت نمیشم... مواظب خودت باش مادر. توکل به خدا و توسل به امام زمان و خانوم حضرت زهرا یادت نره. خداحافظت.
خداحافظی کردم و گوشیم و گذاشتم توی کشو. تا ساعت 10 شب اداره موندم و رفتم خونه. اون شب یادمه مادرم برام فسنجون بار گذاشته بود تا اگر رفتم خونه بزنم بر بدن و شاد بشم. چون غذای مورد علاقهم بود و هست و خواهد بود.
اون شب بعد از شام، مادرم سر حرف و باز کرد و گفت:
_خواهرت میترا از لبنان زنگ زده. میگفت چندباری توی این یکی دو روز اخیر بهت زنگ زده، اما جواب ندادی.
+سرم شلوغه حاج خانوم.
_محسن، توی چشمام نگاه کن.
خندهم گرفت، گفتم:
+من نمیدونم این چه مرضیه که هروقت میخوام بپیچونمت، خندهم میگیره.
مادرم لبخندی زد گفت:
_از بس صادقی.
+خاک پاتم... حالا چی میگفت؟
_محسن جان، اون خواهرت دائم به فکر تو هست. بگیر جوابش و بده؛ یا اگر فرصت نمیکنی، حداقل شمارهش و که میبینی وقتی باهات تماس گرفته بعدا یه زنگی بهش بزن.
همزمان گوشی مادرم زنگ خورد... نگاه به صفحه گوشی کرد، یه نگاهی هم به من کرد، لبخندی زد و گفت: «حلال زاده ست.»
گوشیش و جواب داد...
«سلام مادر. خوبی؟ چه به موقع هم زنگ زدی... گمشده پیدا شده و بعد از یک هفته اومده خونه... باشه مادر... حتما... حتما... پس، از من خداحافظ، گوشی رو میدم به برادرت تا باهاش حرف بزنی.»
داشت گوشی و میداد بهم، گفتم: «مادر و دختر خوب هماهنگ هستید با هم! دختر نیست که، کارلوس اعظم هستند.»
مادرم لبخندی زد و گوشی و داد بهم. منم تسلیم شدم در برابر امر مادرم...گوشی و گرفتم... خواهرم میترا پشت خط بود...
+سلام آبجی. خوبی؟
_علیک سلام آقا داداش. چه عجب صداتون و شنیدیم.
+دیگه گفتم بهت افتخار بدم و باهات حرف بزنم.
خندید و گفت:
+خوبی با نمک؟
_مگه دکتری؟
_ای بگی نگی هستیم. اوضاع و احوالت چطوره؟
_الحمدلله. یه نفسی میاد و میره. ببخشید که دوبار زنگ زدی نتونستم جواب بدم.
_محسن، دست بردار. تو نتونی جواب من و بدی نباید بعدش یه زنگ به من بزنی؛ ببینی خواهرت توی غربت مُردهست یا زنده؟
+تو هفت تا جون داری! حالا حالاها هستی و زیرآب من و پیش مادرمون میزنی!
خندید و گفت:
_من خیر و صلاحت و میخوام عزیز دل خواهر.
+خب بعدش...
_چرا بچه بازی در میاری؟
+الان زنگ زدی به من تا غُر بشنوم؟
_نه. اما نمیدونم چرا از من فراری شدی.
+خودت بهتر میدونی.
_داداش عزیزم، محسن جانم، فاطمه به رحمت خدا رفته... تو نباید تنها باشی. بخدا این دختره که بهت معرفی کردم بد نیست. قبلا که اومدی لبنان خونه من، یه بار مهمونی دادم، اینم بود توی مهمونی، مگه بدی ازش دیدی؟ مگه مشکلی داشت؟
+نه. اما این دلیل بر این نمیشه که من بعد از فاطمه زهرا ازدواج کنم. پس لطفا بفهم. کاری نداری؟
_خیلی رفتارت زشته!
+همینی که هست. میخوای بخواه، نمیخوای نخواه. بشین زندگی خودت و کن! چیکار به من داری! کاری نداری باهام؟
چیزی نگفت و قطع کردم.
مادرم حیرون مونده بود... بهش گفتم:
+مادرمن، مگه من و شما قبلا راجع به این موضوع، مفصل با هم دیگه صحبت نکردیم؟
_بله صحبت کردیم، اما سوالم اینه که چرا نمیخوای ازدواج کنی؟
آخه مادر من، دخترات و اون یکی پسرت و دوستان و اقوام نمیدونن من کجا دارم کار میکنم؛ اما شما که میدونی. پس چرا میری توی زمین دخترت بازی میکنی؟ بله میترا خیر و صلاح من و میخواد، میترا خواهر منه، دوسم داره، دوسش دارم، به فکر منه و...، اما صد مرتبه خدمت شما گفتم که من طبق قانون ادارهم، نمیتونم با یک دختر غیر ایرانی ازدواج کنم. من نمیگم خانوم افنان عباس دختر بدی هست. دختر نجیب و محترمیه. چندباری هم خونه میترا توی لبنان در زمانی که فاطمه زنده بود دیدمش. اما حرف من فقط این نیست که ایشون غیر ایرانی هست، بلکه عرض من اینه، من کلا نمیخوام ازدواج کنم. یکی و بدبخت کردم و گذاشتمش زیر خاک، همون یکی باعث کابوس شبانه منه، دیگه دست از سرم بردارید تا یکی دیگه رو بیچاره تر از قبلی نکردم. والسلام نامه تمام، نوکرتم.
بلند شدم رفتم سمتش صورتش و بوسیدم گفتم:
«اینم امضاء»
مادرم چیزی نگفت و لبخند تلخی زد... گفت:
«نمیدونم دیگه چیکار کنم... آخرش این تنهایی تو من و دق میده.»
چیزی نگفتم و رفتم توی اتاقم، موبایلم و برداشتم زنگ زدم اداره به بهزاد.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
📜برگی از داستان استعمار قسمت شصت و سه: آقای شلغم هیجان ثروتمند شدن به زمینهای کشاورزی اروپا هم کش
برگی از داستان استعمار
قسمت شصت و چهارم:
عاقبت ولگردی و گدایی
سرمایه داران برای پیشرفت بیشتر مایل بودند همه مردم یا در کشتزارها و چراگاه ها به کار مشغول باشند و یا در کارخانه ها.
حکومت هم که به پول این ثروتمندان نیاز داشت به جان افراد بیکار و ولگرد افتاد.
« قانون مجازات ولگردان » که در انگلستان تصویب شده بود،تأکید میکرد که اگر شخص تندرستی به ولگردی مشغول شد،پلیس او را دستگیر خواهد کرد و روی سینه اش به شکل حرفV داغی زده خواهد شد.
این شخص ولگرد به یکی از اهالی محل سپرده خواهد شد تا به مدت دو سال برای او بردگی کند و تنها آب ، نان و آشغال گوشت بخورد.
اگر پس از این مدت باز هم ولگردی میکرد.روی پیشانی اش با حرف S داغ زده می شد و برای همه عمر به بردگی محکوم می شد.
در قانون دیگری حکم شده بود که افراد بیکار را پشت. ارابه ها ببندند و به آن ها تازیانه بزنند و بعد حلقه های آهنین و سنگینی را روی گردن هاشان بیندازند.
قانون دیگری که علیه گداها تصویب شده بود،آن ها را به سوزاندن و سوراخ کردن گوش راستشان تهدید میکرد و اگر باز هم گدایی میکردند، اعدام می شدند.
تمام این قوانین برای بیشتر شدن تعداد کارگران و پایین ماندن میزان دستمزدها تصویب می شد.
در فرانسه کسانی که شغلی نداشتند باید بین اخراج از کشور و پاروزنی یکی را انتخاب میکردند.
حکومت هلند و فرانسه برای یافتن افرادی که کار پاروزنی درکشتی ها را انجام می دادند « سازمان شکار ولگردان » را تأسیس کردند.
آنها حتی دادگاه ها را مجبور می کردند تا برای جرم های کوچک هم مجازات پاروزنی را تعیین کنند.
کارخانه دارها حتی کودکان را به کار در کنار دستگاه های عظیم وامی داشتند.
در بلژیک صنعت توربافی کاملاً در دست بچه ها بود و استخدام دخترانی که بیش از دوازده سال سن داشتند در این صنعت ممنوع بود.
کودکان دستورهای کارفرمای خود را به آسانی قبول می کردند. یک سوم تا یک ششم بزرگ ترها حقوق می گرفتند و حتی گاهی غذای ناچیزی که در کارخانه ها می خوردند دستمزدشان محسوب می شد.
در انگلستان بسیاری از سازمان های خیریه که برای حمایت از کودکان ساخته شده بودند این بچه ها را به کارخانه داران می فروختند.
کارخانه های «لانکشایر» پر بود از چنین کودکانی،رئیسان این سازمان های خیریه به بچه ها می گفتند مردان و زنانی مهربان در کارخانه انتظارشان را می کشند.
به آنها گوشت بریان و مسقطی آلو می دهند.
آن ها را بر اسب های خودشان سوار خواهند کرد و به آنها ساعت های طلایی و پول خواهند داد.
در « بیرمنگام » بچه های هفت ساله وارد کارخانه می شدند؛ اما در شمال و جنوب غربی انگلیس کودکان پنج ساله و حتی چهار ساله هم در کنار دستگاه های ریسندگی به کار گرفته می شدند.
هنگامی که در سال ۱۷۹۶ میلادی کارخانه دارها به دولت اعلام کردند که نمی توانند مالیات های جدید را بپردازند دولت انگلستان پاسخ داد:« کودکان را به کار گیرید تا هزینه هایتان کاهش یابد.»
کار بچه ها در کارخانه ها ۱۲ تا ۱۸ ساعت طول میکشید.
کارخانه داری که فقط به مدت ۱۳ ساعت از ۶ صبح تا ۷ عصرا ز بچه ها کار میکشید «یک کارفرمای مهربان و انسان دوست » به شمار می رفت.
گاهی بچه ها از خستگی به خواب می رفتند و انگشت هایشان زیردستگاه قطع می شد.
محیط کارخانه ها هم آلوده بود و بهداشت در آن ها رعایت نمی شد.
پنجره ها باریک و تقریباً همیشه بسته بود.
گردی که از بسته های پاک نشده پنبه بلند می شد بچه ها را به بیماری های تنفسی دچار می کرد.
در سال ۱۷۸۴ میلادی در شهر منچستر که بزرگ ترین کارخانه های پارچه بافی جهان در آن قرار داشت یک بیماری عجیب بسیاری از بچه های کارگر را از پا درآورد.
این بیماری تب کارخانه نام داشت.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
حکمرانی حزبی و انتخابات
سال هاست که بحث احزاب در ایران و چرایی ناکارآمدی این گروه های سیاسی در عرصه سیاست کشور در میان جوامع و گروه های آکادمیک داغ است. با این حال خارج از حوزه آکادمیک داغی این بحث فقط از تنور انتخابات بر می آید و بعد از انتخابات می رود در صندوقچه خاطرات تا انتخابات بعدی. انتخابات مجلس آینده نیز از این مسئله استثنا نیست و جلسات و دورهمی های سیاسی درباره احزاب و نقش آنها در انتخابات این روزها رونق گرفته اند. در این بین جلساتی که با حضور متخصصین آکادمیک که دغدغه فکری همیشگی و نه قبل و بعد انتخاباتشان بحث انتخابات و احزاب است را باید غنیمت شمرد. چنانکه جلسه “حکمرانی حزبی و انتخابات” که در “دانشگاه عالی دفاع ملی” برگزار شد، شاهد حضور مهمانانی چون حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بود که به صورت تخصصی بر روی مسئله احزاب کار پژوهشی انجام داده است و مولف کتاب “فقه و حکمرانی حزبی” است. این نشست به همت “مدرسه حکمرانی شهید بهشتی” شکل گرفت و سخنران دیگر آن حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود مهدوی زادگان، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. تفاوت دیدگاه اساتید مهمان گرما و پویایی خاصی به جلسه افزود که سردی و آلودگی هوای روز پنجشنبه تهران را قابل جبران کرده بود.
بخش اول
ظهور احزاب سیاسی نتیجه انقلاب در جایگاه مفاهیم حق و تکلیف
در آغاز دبیر نشست جلسه را با طرح محورهای نشست آغاز کرد. بر اساس گفته او پرسش هایی چون ” حکمرانی حزبی چیست و چرا باید اجرا شود؟”، ” آیا ما برای توسعه نظام کشورداری به احزاب نیاز داریم؟”، ” تاریخچه احزاب چیست؟” و ” آیا می شود مدل غربی را بومی سازی کرد؟” محورهای اصلی نشست پنجشنبه بودند. دکتر فیرحی در پاسخ به پرسش های دبیر با ارائه پلنی از نحوه ارائه سخنانش مبنی بر یک مقدمه و چند محور، فرمان کلام را برعهده گرفت: ” مقدمه صحبت های من این است که حزب و مفهوم انتخابات چرا و از کجا وارد حکمرانی ها و تاریخ سیاسی ایران شد؟ اولین نکته ای که باید به آن توجه کرد، تغییر در مفاهیم بود که از دوران مشروطه آغاز شد. پیش از مشروطه مفهوم حکمرانی در حکومت های سنتی نه از جنس حقوق بلکه از جنس تکالیف بود. این مسئله در ادبیات اسلامی نیز رایج بود که هرکس قدرت داشته باشد مسئولیت اداره حکومت نیز با او است. چنانکه در بحث مالکیت ثروت نیز هرکس دارای ثروت و استطاعت باشد، مکلف است که مثلا به حج برود.
اما از مشروطه به بعد انقلابی در موضوع حکمرانی شکل گرفت بدین صورت که حکمرانی در دیدگاه های دوران مشروطه بیش از آنکه از جنس تکالیف باشد از جنس حقوق و بالاخص حقوق نوعی است. بر همین اساس دیگر نه “ولایت” حاکمان بلکه مفاهیم “امانت” و “وکالت” در عرصه حکمرانی مورد توجه قرار گرفتند. در پی چنین تغییری واژگان سیاسی جدیدی مانند “حزب” و “نمایندگی” و “انتخابات” وارد ادبیات سیاسی شدند و تا به امروز و در قانون اساسی جمهوری اسلامی و در دو اصل ۶ و ۲۶ نیز مطرح شده اند. اما نکته اینجاست که قانون اساسی موجود یک نقصان و شکاف دارد و آن این است که رابطه ای بین اصل ۶ و ۲۶ و مفاهیم انتخابات و تحزب برقرار نیست. این موضوع باعث شده که این گسست به قانون احزاب و قانون انتخابات ۱۳۶۰ منتقل شود و حتی در قانون انتخابات سال ۱۳۹۵ نیز وجود دارد. به ویژه آنکه در قانون احزاب مصوب ۱۳۹۵ و سیاست های کلان انتخابات ابلاغی همان سال، صحبتی از احزاب و نوع فعالیت احزاب مطرح نشده است.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران سخن خود را با طرح ۸ مقدمه تحلیلی که لزوم شکل گیری احزاب را تبیین می کنند ادامه داد:
۱. دارایی هر انسان دو نوع است: حق اختصاصی و حق مشترک
۲. اداره این دو نوع حق با یکدیگر متفاوت است. در حالی که در امور اختصاصی مالکیت و اختیار در دست خود شخص است؛ اداره امور مشترک مبتنی بر رضایت شرکا است. به همین دلیل افراد بدون رضایت همدیگر نمی توانند تصمیمی بگیرند و توافق اصل مهم اداره حقوق مشترک است.
#همه_می_آییم🗳
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods