eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
364 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ... @negaheqods
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ‌الزَّمان (عج) در انتظار یوسف گمگشته‌ایم، آن طبیب دل‌ها که با یک نگاه، جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و غبار غم را از چهره هستی برخواهد گرفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات 🌺از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو تو بر محمد صلوات 🌹میلادحضرت رسول اكرم (ص) و امام جعفرصادق (ع) مبارك باد. ... @negaheqods
نگاه قدس
به تو مشغول قسمت هجدهم 🔻از درد به خودم می پیچم. دل درد آمانم را بریده. دست هایم را روی دلم فشار می
به تو مشغول قسمت نوزدهم 🔹مدتی در آغوش پدر گریه می کنم. دست هایم را از دور گردن پدر باز می کنم و در خودم فرو می روم. پدر چند بار محکم پشتم می زند و لبخندی تحویلم می دهد. پاهایم را مرتب می کند. کیسه ادرار را کنار ولیچر جاسازی می کند به صورتی که دیده نشود. پتو مسافرتی ای که مادر کنار تختم گذاشته را روی پاهایم می اندازد. شانه را دستم می دهد تا موهایم را شانه کنم. گل سرم را که می زنم ویلچر را هل می دهد سمت پله ها. + چطوری می خوای من را از پله ها ببری پایین؟ کمرت درد می گیرد بابا. نمی خواد. همین جا می مونم = نه جانم. کار سختی نیست. چند روزه این بالا موندی. می ریم پایین هم مهمان ها را می بینی و هم حال و هوات عوض می شود. 🔻ویلچر را دم پله ها سرو ته می کند و اول خودش از پله ها پایین می رود و با کنترل دست و پاهایش، ولیچر را یکی یکی از پله ها پایین می برد. - به به. نرگس خانم. می گفتی ما می آمدیم بالا. خدا بد نده خاله. حالت خوبه؟ بهتری؟ + سلام خاله پری. خوبم . ممنون. = گفتم بیارمش پایین حال و هوایی هم عوض کند. خوش اومدید پری خانم. بفرمایید. نرگس جون را هم می یارم کنارتون .بفرمایید. 🔸همه به سمت پذیرایی می رویم و می نشینیم. خاله پری و دختر خاله ها رو به روی من می نشینند و مادر کنارم. پدر دم در می نشیند و خیلی معذب هست. امروز خاله پری کمتر آرایش کرده. هر وقت می رود بیرون آرایش کردنش به راه است ولی خانه ما که می آید از غلظتش کم می کند. لباس آبی روشنی پوشیده که رگه های سبز طاووسی دارد و با تار و پودهای طلایی بین این ها، جلوه ی بیشتری می کند. خاله پری روی وزن و تناسب اندام خیلی حساس است. برای همین لاغر و خوش اندام است. شلوارش از آن شلوارهای جدید است که مد شده و خیلی ها را دیده ام که می پوشند. بدن نماست و حسابی ساق پاهای خوشگل خاله را نشان می دهد. یکی از همین شلوارهای ساپورت را هم برای من هدیه آورده بودند ولی من چون دوست دارم شلوارم سفت و محکم باشد هنوز استفاده نکرده ام. سلیقه است دیگر. از شلوارهای نرم و وِل خوشم نمی آید. 🔹خاله مقنعه آبی آسمانی سرش کرده و کمی از موهای خرمایی اش را از مقنعه اش بیرون گذاشته. رنگ موهایش با رنگ مقنعه اش خیلی به هم نمی آیند. می توانم حدس بزنم مقنعه را دم در خانه مان سرش کرده. خاله عادت به مقنعه سرکردن ندارد و وقتی خانه ما می آید این مقنعه را که مادرم برایش دوخته سر می کند تا هم مادر خوشحال تر بشود که از هدیه اش استفاده می کند و هم حجابش را جلوی مادر و پدرم بیشتر رعایت کند. گاهی که مادر آلبوم عکسش را بهم ما نشان می دهد از دیدن قیافه خاله تعجب می کنم. در آلبوم، چهره خاله خیلی مذهبی تر از الانش است. چادر و پوششی کامل دارد و شرم و حیای خاصی در چهره اش پیداست. خاله پری دست می برد که مقنعه اش را در بیاورد. 🔹پدر با اجازه ای می گوید و می خواهد اتاق را ترک کند که خاله پری رو به پدر می گوید: - تشریف داشته باشید حاج آقا. = صاحب تشریف هستید. جایی کار دارم باید برم. می بخشید تنهاتون می ذارم. - بزرگوارید. می بخشید جواد خدمتتون نرسیده. می دونید که. ی سری مسائل هست که خانه نشینش کرده. کاراش را هم آورده داخل خانه. هر چی بهش گفتم مرد! پاشو بریم زشته، انگار که کارنشدنی را از او خواستم. - درک می کنم پری خانم. ان شاالله که درست می شود. خدمت از ماست. ما باید خدمتتون برسیم. با اجازتون.خدانگهدار همگی 🔸همه خداحافظی ای می گوییم و پدر از اتاق بیرون می رود و در را پشت سرش کامل می بندد. بلافاصله لبخندی روی لب های دختر خاله ها می آید. انگار به زنجیر کشیده شده بودند و الان از زنجیر آزاد شده باشند هر دو ناگهانی از جا بلند می شوند و شبه مانتوهابشان را در می آورند. یک چیزی مثل شنل که فقط با یک بند جلویش بسته شده. پریناز، دختر خاله آخری رو به مامان می گوید: - خاله لباسم خوشگله؟ 🔻و سریع همان یک گره نیم بندی که به شنل زرشکی اش بسته بود را باز می کند و شنل را از روی دوشش می اندازد.. دستان لاغرش از هر دو طرف باز می شود و دور خودش می چرخد. ... @negaheqods
نگاه قدس
شرح نامه ۳۱ 📌قسمت دوم ❣آن گاه امام عليه السلام مخاطب خود را بدون ذکر نام با چهارده وصف توصيف مى
شرح نامه ۳۱ 📌قسمت ۳ ❣امام عليه السلام در اين بخش از نامه خود، از وضع خويشتن شروع مى کند و در ضمن، انگيزه خود را براى اقدام به اين وصيّت نامه اخلاقى و انسانى شرح مى دهد و به طور خلاصه مى فرمايد: من به خود نگاه کردم ديدم ستاره عمرم رو به افول نهاده و بايد در فکر خويشتن باشم و آماده سفر آخرت شوم; ولى از آنجا که تو را بخشى از وجود خود، بلکه تمام وجود خود مى بينم خويش را ناگزير از اين اندرزها و نصيحت ها و هشدارها ديدم. مى فرمايد: ✨أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ فِيمَا تَبَيَّنْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْيَا عَنِّي، وَجُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَيَّ وَإِقْبَالِ الاْخِرَةِ إِلَيَّ، مَا يَزَعُنِي عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَايَ، وَالاِهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِي 💠«اما بعد آگاهيم از پشت کردن دنيا و چيره شدن روزگار و روى آوردن آخرت به سوى من، مرا از ياد غير خودم و توجّه به دنيا و اهل آن باز داشته» ✍امام عليه السلام در ادامه اين سخن چنين نتيجه گيرى مى کند که: «اين توجّه سبب شده، اشتغال به خويشتن مرا از فکر مردم (و آنچه از دنيا در دست آنهاست) باز دارد و از هواى نفس مانع شود و حقيقتِ سرنوشتم را براى من روشن سازد و همين امر مرا به مرحله اى رسانده که سراسر جدى است و شوخى در آن راه ندارد، سراسر راستی است و دروغ به آن آمیخته نیست. 📝ادامه دارد.... ... @negaheqods
🟣 سواد رسانه‌ای در عصر هوش مصنوعی چطور اسیر شایعات ماشینی نشویم؟ 🔹فرض کنید نیمه‌شب حادثه‌ای بزرگ رخ داده. هنوز هیچ خبرگزاری رسمی اطلاع‌رسانی نکرده، اما شما نگران هستید و می‌خواهید بدانید چه خبر است. گوشی را برمی‌دارید و از یک چت‌بات هوش مصنوعی می‌پرسید: «چه اتفاقی افتاده؟» 🔸چند ثانیه بعد پاسخی منظم و قانع‌کننده دریافت می‌کنید. اما مشکل همین‌جاست. ➖شاید پاسخ مربوط به چند ساعت یا حتی چند سال قبل باشد. ➖شاید بخشی از واقعیت حذف شده باشد. ➖و شاید کل ماجرا ساخته‌وپرداخته هوش مصنوعی باشد! ⬅️این همان چیزی است که کارشناسان به آن توهم اطلاعاتی می‌گویند: متن نادرست، اما با لحنی بسیار مطمئن. ❗ همیشه به یاد داشته باشید: 🔹رسانه‌ها منبع خبر هستند، چون خبرنگار اعزام می‌کنند، از میدان گزارش می‌گیرند و در برابر خطا پاسخ‌گو هستند. 🔸هوش مصنوعی فقط ابزار پردازش است؛ متن را بازسازی می‌کندو حقیقت را روایت نمی‌کند. 💡 چگونه سواد رسانه‌ای خود را تقویت کنیم؟ 🔺خبر فوری را فقط از منابع رسمی و خبرنگاران معتبر دنبال کنید. 🔻از هوش مصنوعی برای مرور گذشته، دسته‌بندی داده‌ها یا تحلیل روندها استفاده کنید؛ نه برای فهمیدن «اتفاق همین لحظه». 🔺هر متن روان و قانع‌کننده‌ای الزاماً درست نیست. همیشه منبع را بررسی کنید. 🔻در شرایط بحرانی، انتشار اخبار تأییدنشده می‌تواند شایعه‌ای خطرناک بسازد. 📌یادآوری ساده: تکیه به چت‌بات برای خبر فوری مثل خوردن فست‌فود است: سریع و آماده، اما هیچ‌وقت جای غذای سالم را نمی‌گیرد. ✅ سواد رسانه‌ای یعنی شما بدانید کجا باید به خبرنگار اعتماد کنید و کجا از ابزار هوش مصنوعی کمک بگیرید. این مهارت همان چیزی است که شما را از گرفتار شدن در دام شایعات نجات می‌دهد. ... @negaheqods
🔻 چرا رهبران جنایتکار اسرائیل، امروز به‌صورت آشکار از «اسرائیل بزرگ» حرف می‌زنند؟ و اصلا فکر نمیکنن این حرفا ممکنه ذات واقعی شونو برای عموم مردم آشکار کنه؟ 🔹به‌نظر می‌رسد دلیل اصلی این صراحت، یک حساب‌شده است. آن‌ها نمی‌خواهند لزوماً یک‌شبه همهٔ آن سرزمین‌ها را تصرف کنند، بلکه می‌خواهند اول ذهن و روحیهٔ ملت‌های عرب را تسخیر کنند. لذا در گذشته شاید این آرزو را پنهان می‌کردند، اما امروز با اعتماد به نفس و گستاخی بیشتری آن را علنی بیان می‌کنند. چرا؟! 🎯 اما هدف از این چیست؟ 1⃣القای حسّ درماندگی و ترس: 🔸 با بیان عمومی این ایده، می‌خواهد به جهان عرب این پیام را برساند که: «هیچ حدّ و مرزی برای ما وجود ندارد و هر چیزی ممکن است هدف بعدی ما باشد». این کار مانند این می‌ماند که حریف شما در یک بازی، قبل از شروع، ادعا کند همهٔ مهره‌های شما را خواهد برد. این ادعا شما را می‌ترساند و وادار به واکنش می‌کند. 2⃣ منحرف‌کردنِ توجّه از مسألهٔ اصلی: 🔸 وقتی رهبران اسرائیل از عراق، سوریه، اردن یا دیگر کشورها نام می‌برند، هدف این است که هر کشور عربی فقط به فکر دفاع از خودش بیفتد. در این حالت، دیگر هرکسی تمرکز خود را روی مسألهٔ مرکزی، یعنی و غزه، از دست می‌دهد. از بین می‌رود و هرکس تنها به‌دنبال نجات خودش است. 3⃣ عادی‌سازیِ تصرّف سرزمین‌ها: 🔸 اسرائیل در طول دهه‌ها، با استفاده از قدرت نظامی و تبلیغاتی، سعی کرده ایدهٔ تصرف سرزمین‌های بیشتر را در ذهن مردم عرب عادی و قابل هضم کند. مثلاً: 🔹 قبلاً تصرف کامل کرانهٔ باختری برای اعراب غیرقابل قبول بود، اما امروز بسیاری به آن عادت کرده‌اند. 🔹 حتی آرزوی تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی هم به یک «روند کُند و نامشخص» تبدیل شده است. 4⃣ پیروزیِ ذهنی قبل از پیروزیِ نظامی: 🔸 استراتژی نهایی این است: قبل از این‌که اسرائیل بتواند در میدان جنگ چیزی به‌دست آوَرَد، باید در مردم عرب این احساس را ایجاد کند که: «اگر اسرائیل فقط همین مقدار کم از خاک ما را گرفت، پس ما پیروز شده‌ایم!». این یعنی عرب‌ها قبول کنند که از دست دادن زمینِ کمتر، یک نوع «پیروزی» است! پذیرش این مسأله، خود بزرگ‌ترین پیروزی برای اسرائیل محسوب می‌شود. ✍️ جمع‌بندی: 🔸 علنی‌سازی ایدهٔ یک تاکتیک برای «ترساندن»، «تفرقه‌انداختن» و «عادی‌سازیِ تصرف سرزمین‌ها» است. بهترین واکنش جامعهٔ عربی در برابر این بازی روانی، «افزایش آگاهی»، «حفظ وحدت» و «متمرکز ماندن بر روی هدف اصلی»، یعنی آزادی فلسطین است، نه این‌که هر کشوری فقط به فکر خودش باشد. ... @negaheqods
هر_صبح_یک_سلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... ... @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ... @negaheqods
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ‌الزَّمان (عج) کی می‌رسد آن صبح که با عطر حضورش، بشکوفد از هر خار، گل‌های صبوری؟ او که می‌آید، فانوس دل‌ها را روشن می‌کند و صحرای انتظار را به باغ وصال بدل می‌سازد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ... @negaheqods
نگاه قدس
به تو مشغول قسمت نوزدهم 🔹مدتی در آغوش پدر گریه می کنم. دست هایم را از دور گردن پدر باز می کنم و در
به تو مشغول قسمت بیستم 🔸پیراهن نارنجی رنگی پوشیده که پارچه اش از سرشانه به صورت ضربدر روی کمر به هم رسیده و چین های پارچه با مهارت خاصی جلوی بدن را تا حدی پوشانده. یقه بازی دارد اما پشت گردنی هم دارد. دامن کوچک چین داری سرش هست که چین هایش اتو نشده و شق و رق روی هم افتاده. همین طور که دور خودش می چرخد معلوم می شود که از پشت همان یک تیکه پارچه را هم ندارد. قد دامنش اینقدر کوتاه است که وقتی دور خودش چرخ می زند، باد می رود زیر دامنش و در هوا معلقش می کند و ساپورت نارنجی رنگی که زیرش پوشیده تا بالاترین قسمتش نمایان می شود. همه چیزش را ست نارنجی کرده. مادر از جا بلند می شود. صورتش را می بوسد و نوازشش می کند. از جنس لباسش تعریف می کند و می گوید باید عین همین پارچه را بخرد و برایش با دستان خودش یک لباس بدوزد. از او می پرسد چه رنگی را دوست دارد؟ پریناز هم می گوید نارنجی. مانده ام نارنجی چه دارد که اینقدر دوستش دارد. 🔹خاله پری تعارفات معمول را شروع می کند که نمی خواهد و می دهم خیاط لباس بهتری برایش بدوزد و ... که مادرم می گوید: * نه خواهر جان، دوست دارم برای خواهرزاده ام یک لباس برازنده اش بدوزم. مگه نه پریناز؟ دوست داری خاله؟ > بله خاله جان. خیلی دوست دارم. دختر خاله وسطی از کیف مدرسه اش کتابی را در می آورد و شروع می کند به ورق زدن - حالا نمی شود یک موقع دیگر درس بخونی؟ نیم ساعت که به جایی بر نمی خوره! ناسلامتی اومدی خانه خاله ات ها!! انگار نه انگار که کسی چیزی گفته. حتی سرش را هم بالا نمی آورد. صفحه مورد نظرش را پیدا می کند و شروع می کند به خواندن. شنل سرمه ای رنگش را باز نکرده و تنها گرهش دست نخورده باقی مانده. 🔻دختر خاله اولی هم که زیر شنلش، در حال درست کردن صورتش بوده، شنل را کنار می زند. مادر درجا خشکش می زند. لااقل من احساس می کنم که خشکش زده. خاله پری با افتخار به دخترش نگاه می کند. ورانداز کردن سرتاپای شهناز، کمی بیشتر طول می کشد چون خییلی به خودش رسیده. تمام مدتی که پریناز داشته خودنمایی می کرده و لباس و نرمشش را نشان مادرم می داده، شهناز داشته آن پشت خودش را مرتب می کرده. خودش شروع می کند به توضیح دادن که پنکیک و کرم پودر و بقیه نرم کننده ها را قبلا از خانه زده بوده. ریمل و خط چشم را خاله پری برایش کشیده بوده و دور لبش را هم داشته می کشیده که مادر صدایش می زند و می گوید که آژانس دم در منتظر است. چون دیده وقت ندارد فقط خط لبش را کشیده و رژ لبش را داخل ماشین کشیده که چهره اش خیلی ضایع به نظر راننده نیاید و الان داشته سایه چشم و رژ لبش را درست می کرده. اولین باری بود که می بینم شهناز آرایش می کند. * خیلی خوب خودت را آرایش کردی ولی فکر می کنی خاله جان، الان موقعش هست؟ بهتر نیست بزاری کمی دیرتر ؟ الان شما درس و دانشگاه داری و این ها وقتت را می گیرد شهناز جان. < نه خاله جان. تو دانشگاه اکثر دخترا همین طوری ان. خودشون بهم یاد دادن که از شبکه فلان ماهواره یاد گرفتن و منم نگاه کردم و چندباری امتحان کردم و الان اینی شد که می بینین. دانشگاه که درسش سخت نیست که خاله. به همه کارام می رسم. - اره خواهر، می بینی چقدر قشنگ خودش را آرایش کرده؟ دست من را از پشت بسته. جوونه و ابتکار و خلاقیت دارد. از کانال فشن ماهواره هم بعضی چیزا را دیده. مدل لباس پریناز را هم از همون جا در آوردیم و دادیم براش دوختن. یک لباس سبز خیلی خیلی کم رنگ هم شهناز دارد که چون ملیله دوزی هاش اماده نبود امروز نپوشید. آنم خیلی قشنگه. 🔸مادر دیگر چه بگوید! فرزانه پیشدستی ها و ظرف میوه را از آشپزخانه می آورد. خیلی آرام و با طمانینه پیشدستی ها را جلوی مهمان ها می چیند و با همان آرامش، ظرف میوه را دست می گیرد. لباس فرزانه در مقایسه با لباس دختر خاله ها مثل کنده ی درخت می ماند. شهناز با آن چهره آرایش کرده و لباس تنگ زرشکی و یقه قایقی اش کجا و بلیزدامن فرزانه کجا. یک بلوز صورتی کمرنگ که رویش با زیبایی خاصی شکوفه های بهاری گلدوزی شده. و یک دامن سرمه ای فون که جلوی سمت راست دامن از همون شکوفه های بهاری گلدوزی شده. جوراب سفید نویی که همیشه برای مهمانی هایش کنار می گذارد و سفید سفید است. پاهایش را مرتب کنار هم گذاشته و کمی دولا شده و ظرف میوه را جلوی خاله می گیرد و بفرمایی می گوید. - ممنون خاله جان، چه با وقار شدی فرزانه جان، دیگر وقت عروس شدنته ها فرزانه لبخندی از سر رضایت می زند. از تعریف خاله تشکر می کند ... @negaheqods
نگاه قدس
شرح نامه ۳۱ 📌قسمت ۳ ❣امام عليه السلام در اين بخش از نامه خود، از وضع خويشتن شروع مى کند و در ضمن،
شرح نامه ۳۱ 📌قسمت ۴ ❣امیر المومنین علیه السلام در ادامه می فرماید : ✨غَيْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي، فَصَدَفَنِي رَأْيِي وَصَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ، وَصَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي، فَأَفْضَى بِي إِلَى جِدّ لاَ يَکُونُ فِيهِ لَعِبٌ، وَصِدْق لاَ يَشُوبُهُ کَذِبٌ ✍اشاره به اينکه پشت کردن دنيا، سبب بيدارى انسان است، زيرا خود را در آستانه انتقال از دنيا مى بيند و همين امر موجب مى شود که از هواى نفس بپرهيزد و به طور جدى به سرنوشت خويش بينديشد; از هوا و هوس بپرهيزد، سرگرمى هاى غافل کننده را کنار زند، به خويشتن راست بگويد و دور از هرگونه تعصب و سهل انگارى، به آينده خود; يعنى سفر آخرت فکر کند. 💝امام عليه السلام اين مقدمه را ظاهراً به دو منظور بيان فرمود: 🔻نخست اينکه مخاطب کاملاً باور کند که آنچه به او گفته مى شود کاملا جدى است و نتيجه مطالعه اى عميق نسبت به حال و آينده است. 🔻 ديگر اينکه به فرزندش نيز هشدار دهد که چنين آينده اى را نيز در پيش دارد و هميشه جوان نمى ماند (هرچند جوانى دليل بر اعتماد و اطمينان به زندگى نيست) بلکه چيزى نمى گذرد که کاروان عمر به منزلگاه نهايى نزديک مى شود. مبادا فرزندش گرفتار غرور جوانى شود و آينده خويش را به دست فراموشى بسپارد. 📝ادامه دارد... ... @negaheqods
دوست تازه، پرسش تکراری 📍 اتفاق: ‌ کارگری محلی در بازار با تبعه خارجی خوش‌صحبتی آشنا شد. ابتدا صحبت‌ها درباره خرید و فروش و قیمت‌ها بود. اما هر ملاقات، یک سوال با کمی تغییر تکرار می‌شد: «اینجا تا مرز چقدر راهه؟»، «پاسگاه‌ها چندتا هستن؟»، «بچه‌ها (مرزبان‌ها) معمولاً هر چند ساعت گشت می‌زنن؟» ‌ 🔍 چرا خطرناک شد؟ ‌ جمع‌آوری تدریجی اطلاعات، باعث جلب شک نمی‌شود، ولی در طول زمان تصویر روشنی از ساختار امنیتی می‌دهد. پاسخ‌های بی‌خیال و «دم دستی» می‌توانند جزئیات کلیدی را لو بدهند. 🛡 پیشگیری: ‌ به پرسش‌های غیرضروری یا حساس، حتی در قالب شوخی، پاسخ ندهید. اگر فرد مکرراً به سمت موضوعات خاص برمی‌گردد، ارتباط را کوتاه کنید. موضوع را بی‌سروصدا به مراجع گزارش کنید ... @negaheqods