روزشمار غدیر
2️⃣دو روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام سی و سوم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
يا بنَ آدَمَ ، لا تَأسَفْ على مَفقودٍ لا يَرَدُّهُ إليكَ الفَوتُ، و لا تَفرَحْ بمَوجُودٍ لا يَترُكُهُ في يَدَيكَ المَوتُ.
اى پسر آدم! براى آنچه از دست رفته و باز نمى گردد، افسوس مخور و براى آنچه در دست دارى، اما مرگْ آن را در دستانت باقى نمى گذارد، شادى مكن.
📚مجموعه ی ورام، ج2، ص114
💠شافعِ محشر که روز حشر می باید زنند
انبیا دست توسّل را به دامانش علی است
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چگونه نامزد اصلح را برای ریاست جمهوری تشخیص بدهیم؟ (۳)
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_مولای_من♥
روزی که بیایی
آفتاب بیاعتبار میشود
گلهای آفتابگردان
همه عاشق باران میشوند
هر روز هزاران سلام
به سوی تو روانه میکنیم
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت هفتاد و سوم منتظر استاد صابری به برگه های مقابلش زل زده بود ، با صدای در نگاه
محافظ عاشق من
قسمت هفتاد و چهارم
مهدا : من پرونده رو میخوام آقا یاسین هر طور شده !
ـ مطمئنین با جاوید ها به سرنخ پرونده خودمون میرسیم ؟
ـ اطمینان برای عبد نیست ولی میتونیم امیدوار باشیم
سرهنگ صابری : چیزایی که ستوان فاتح میخواد رو در اختیارش بذارید
ضمنا ستوان ...
ـ بله قربان .
ـ اگر بخوای مستقیم ورود کنی باید اسم مستعار داشته باشی با بچه های احراز هویت صحبت میکنم از این به بعد میتونی به سامانه اطلاعات دسترسی داشته باشی اما با راهنمایی سید هادی ...
ـ چشم ، متشکرم قربان .
بعد از اتمام جلسه هر کسی به بررسی وظیفه ی خودش پرداخت .
مهدا طبق دستور استاد صابری برای گرفتن مجوز و ثبت هویت جدید با سیدهادی به همکارشان مراجعه کردند .
مهدا : آقا سید بنظر شما بررسی احوالات خاندان جاوید میتونه ما رو به نتیجه برسونه ؟
ـ امیدوارم ولی کار ساده ای نیست ، از طرفی گروه مروارید خیلی داره پیش روی میکنه !
ـ میتونیم مروارید و بچنگ بیاریم .... باید بدونیم این همه دختر و زن بی سرپرست چطور جذب وهابیت شدن ...
ـ باید ذهنتو متمرکز کنی ما نباید مرواریدو دست کم بگیریم یا ازش غافل بشیم ...
ـ من باور دارم مروارید با کارن در ارتباطه ...
ـ منم تقریبا مطمئنم ولی این که این زنو هیج کس ندیده بهش قدرت داده .... چطور میشه که رئیس چنین گروهی رو هیچ کس ندیده باشه ... !؟
ـ آقا هادی همیشه میگفتین ، برای پنهان شدن باید آشکار شد ...
ـ نتونستم کسیو حدس بزنیم ... شاید بزرگترین ضعف ما عدم حضور یه زن امنیتی قوی بود ...
ـ خانم مظفری ؟
ـ ایشون خیلی وقت نیست به گروه ما اضافه شدن ... تو حتما میتونی این رازهای موشکافانه ی زنانه رو متوجه بشی !
ـ ان شاء الله
ـ توکل بر خدا ان شاء الله مرواریدو بدست میاریم ...
+ سرگرد ؟
ـ بله ؟
+ احراز هویت ستوان فاتح انجام شد ... از این به بعد مجوز بررسی در مورد پرونده رو دارن ... و با نام سروان مریم رضوانی فعالیت میکنن و بعنوان بازرس به نیروی انتظامی رفتار و آمد خواهند داشت ... خوبه ؟!
مهدا با شنیدن نام جدیدش لبخندی زد که هادی را خنداند و رو به او گفت :
خاله ام اگه بدونه چقدر خوشحال میشه !
+ فقط قربان ؟
ـ مشکلی هست ؟
ـ از این به بعد باید چند بار به آگاهی .... سر بزنن تا موقعیتشون اثبات بشه و مسئولین مرتبط بشناسنشون و اینکه بهتره از پرونده های اجتماعی و فساد اخلاقی شروع کنید برای شناخته شدنتون بهتره ...
.
راستی خانم فاتح ؟
ـ بفرمایید
+ شما هنوز اسلحه حمل نمیکنین ؟
ـ خیر
+ از این به بعد لازمه باید .........
.
.
ـ خب من شرایطشو ندارم ...
+ باید خودتون شرایط رو فراهم کنید
ـ متوجهم
ـ شاید مجبور باشید گاهی چند روز سرکار بمونید !
ضمنا شرایط جسمیتون ....
ـ میتونم با این شرایط کنار بیام ... مشکلی ندارم
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار غدير
1️⃣ یک روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام سی و چهارم:
امیرالمومنین عليه السلام:
قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه
دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند.
📚حکمت 50 نهج البلاغه
💠سیف اللهی که شخص رسول خدا بر او
می کرد افتخار ، علی بود و بس، علی
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چگونه نامزد اصلح را برای ریاست جمهوری تشخیص بدهیم؟ (۴)
@negaheqods
💐ببین زمین و زمان، غرق شور و امید است
بخوان تو نغمۀ شادی که موسم عید است
دوباره دست به دستان مرتضی بگذار
بیا به صحنۀ بیعت که وقت تجدید است
غدیر، برکۀ آبی میان صحرا نیست
غدیر، مرزِ میان نفاق و توحید است
علی به امر خداوند شد وصی رسول
دگر برای خلایق چه جای تردید است!؟
علی حقیقت ایمان، علی مع القرآن
علی به ظلمت دنیا مثال خورشید است
هر آنکه تحت ولای علی قدم بگذاشت
غریق رحمت حق در سرای جاوید است
🌺عید سعید غدیرخم بر شیعیان مبارک باد.🌺
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
سلام مهربان پدر ، مهدی جان
عیدتان مبارک ، بابای خوبم
برایتان یک سبد یاس معطر سپید چیده ام ، به یاد مادرتان ، و چند بسته شکلات و نقل و شیرینی و ...
... آخر امروز فرزندان می روند دست بوس پدرهایشان ... گل و شیرینی می برند ، عید مبارکی می گویند ...
گاهی هم خانه را آب و جارو می کنند ، گل افشانی و چراغانی می کنند و پدرها را دعوت می کنند ...
من ، با یک عمر دلتنگی ، این روز عید ، کدام سو بیایم برای پابوسی ؟ ...
هرجا هستید ... عزیز مهربانم ، پدر تنهایم ، آبروی دو عالم ، یادگار غریب غدیر ، ...
عیدتان مبارک ...
جانم به قربانتان ...
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت هفتاد و چهارم مهدا : من پرونده رو میخوام آقا یاسین هر طور شده ! ـ مطمئنین با
محافظ عاشق من
قسمت هفتاد و پنجم
علاوه بر نگرانی هایی که در خصوص محل کارش داشت دانشگاه هم به آنها اضافه شده بود .
بخاطر کلاسی که با استاد صابری در دانشگاه داشت مرخصی ساعتی گرفته بود .
آقای صابری استاد دانشگاه میانسال آپدیتی که صمیمی ترین ارتباط را با دانشجو ها داشت و هیچ کس گمان نمی برد این استاد دانشگاه ساده یک سرهنگ امنیتی باشد بعد از راهی کردن مهدا به دانشگاه آمد .
مهدا با واکری که یک روز بود جای ویلچر را برایش گرفته بود بسمت کلاس آمد .
آیدینا دوست مسیحیش کسی که ندا از او متنفر بود با دیدن پیشرفت وضعیت تنها دوستش جیغ خفیفی کشید و با ذوق گفت :
مهدا جونم .... ! چقدر حالت بهتر شده دختر ! پس شیرینیت کو ؟
ثمین پوزخندی زد و گفت : به این بدبختی و استفاده از واکر میگی حال خوب ؟ هر چقدرم بگذره نمی تونه روی پای خودش بایسته
محمدحسین شاکی گفت : شما پزشکین ؟
ـ خب ... معلومه وضع...
ـ سوال منو جواب بدین !
ـ نه
ـ فیزیوتراپیست هستین ؟
ـ خ...ب ... نه
ـ پس نظر غیر علمیتون رو واسه خودتون نگه دارین !
همه خندیدند که ثمین با حرص و حسادتی که در وجودش بود گفت : آقای حسینی شما چرا اینقدر از این حمایت میکنین ؟
تیر آخر را زد و با چندش ادامه داد ؛ نکنه خبریه ما نمیدونیم ؟
حیف شما نیست میخواین با این دختره ی فل...
محمدحسین انگشتش را با خشم سمت ثمین گرفت و با عصبانیت گفت :
ببین خانم نسبتا محترم اولا این نه و خانم فاتح دوما بار آخرت باشه به کسی بخاطر ضعفش توهین میکنی ... این خانم هم مثل شما در سلامت کامل زندگی میکردن و توی یه حادثه بخاطر نجات یه آدمِ....
به خودش اشاره کرد و ادامه داد ؛ بخاطر یه آدم بی لیاقت به این وضع دچار شد ... شما هم اینقدر به سلامتیت نناز که به تبی بنده !
یکی از پسران کلاس که منتظر چنین سوژه هایی بود سوتی زد و گفت : جووون این جا رو ! سوپر وُمَن ( زن ) وارد میشود ... فقط دکتر جون بنظرت نقشتون عوض نشده ؟ این صحنه رو شما نباید خلق میکردی ؟!!
مهدا : بســــــــــه ! یه آدم خیلی بدبخت و بیکار هست وقتی از تایم طلایی که میتونه برای خودش و رسیدگی به امور زندگیش صرف کنه درگیر تجسس در زندگی بقیه باشه !
ضمنا خانم ناجی من از شما تقاضای کارشناسی پزشکی نداشتم !
آیدینا : این محترمانه ی ' فوضولی نکن '،' به تو چه ' هست گفتم با زبون خودت بگم شاید بفهمی !
ثمین خواست چیزی بگوید که با ورود استاد به بن بست خورد .
بعد از اتمام کلاس مهدا خواست به اداره برگردد که محمدحسین صدایش کرد .
مهدا : بفرمایید !
ـ چرا از من شاکی هستین ؟
ـ از خودتون و رفتارتون بپرسید چه دلیل داره که همه جا از علت مشکل من حرف میزنین ؟ به کسی ربطی نداره !
اون سری هم توی جمع خانوادگی و دوستان بهتون هشدار دادم ولی توجه نکردین و برای من مشکلات زیادی بوجود اومد ، آقا محمدحسین چرا فکر میکنین بازگفت دلایل اون اتفاق باعث رضایت منه ؟
ـ من فقط عذاب وجدان داشتم و وظیفه خودم میدونم اجازه ندم کسی بهتون بی احترامی کنه !
ـ بهتون گفتم عذاب وجدان نداشته باشید ... ضمنا من مدافع نمیخوام ، میتونم از خودم دفاع کنم .
ـ چطور عذاب وجدان نداشته...
ـ چون من این کارو بخاطر شما نکردم ... بخاطر خودم بود ... راضی شدین ؟
ـ شما الا...
ـ دقیقا همین بود ، من بیشتر از این نمیتونم یک جا بایستم .
باید برم کار واجبی دارم ، خدانگهدار .
به محمدحسین اجازه هیچ گونه جوابی نداد و با تاکسی در اختیاری که هماهنگ کرده بود به محل کارش رفت .
ادامه دارد ...
@negaheqods
علي حُــبّــه جُــنّــة
قـسـيـم الـنّـار والجَـنّــة
وصـيّ المـصـطـفـى حـقـاً
إمـام الإنـس والجِـنـّـة
🌸عید سعید غدیر خم، عید ولایت، بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد.
🌹الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چگونه نامزد اصلح را برای ریاست جمهوری تشخیص بدهیم؟ (۵)
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_مولای_مهربانم💗
ســلام بـر تـو چقدر زیبـاسـت
عـیـڹ عـشــق اسـت
چہ ڪـسي را ميشود همـاننـد
تو دوسـت داشت
و جـواب چـہ ڪسي آنـقدر
شـیریڹ اسـت...
🌼سلام گــل نرگـسِ زهــرا🌼
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت هفتاد و پنجم علاوه بر نگرانی هایی که در خصوص محل کارش داشت دانشگاه هم به آنها
محافظ عاشق من
قسمت هفتاد و ششم
به محمدحسین اجازه هیچ گونه جوابی نداد و با تاکسی در اختیاری که هماهنگ کرده بود به محل کارش رفت .
از حرفی که به محمدحسین زده بود قلبا ناراحت بود اما باید او را از عذاب دور میکرد .
او باید در نقش دختر یک دوست خانوادگی ، یک همکلاسی و هم گروهی از سوژه اش حفاظت میکرد پس نباید اجازه میداد رفتار محمدحسین موجب شک و شبهه ای شود .
از طرفی مادرش از وقتی این مسئله را فهمیده بود با او سرسنگین بود . پدرش ناچار تمام جمع های دوستانه ای که با حضور خانواده حسینی بود را رد میکرد ، میدانست اگر همسرش با عمه مدعی محمدحسین مواجه شود بلوایی به پا خواهد شد .
.......ــــــــــــــــــــــــ.......
با نقشه هایی از پیش تعیین شده و با سختی ها و برنامه ریزی های شبانه روزی *گروه ترابی ها* توانستند به مروارید نزدیک بشوند ، مهدا بسیار درگیر بررسی بود و احساس میکرد نمی توان با عدم آگاهی از جزئیات ماجرا جلو بروند . حس میکرد چیزی در این بازی درست نیست ... باید قاعده بازی پیچیده تر میشد اما خیلی ساده و راحت در حال پیشروی بود ...
از نگرانیش که گفت همکارانش این شم پلیسیش را پای ترسش گذاشتند .
سیدهادی و سرهنگ صابری با او موافق بودند اما نگرانی که از بابت زمان داشتند باعث میشد به این قرار ملاقات مشکوک تن بدهند .
مهدا : آقا سید من باز هم میگم ما نباید بی گدار به آب بزنیم ، باید یه چیز قطعی و محکم توی دست داشته باشیم اگه بچه های ما از اون در بیرون نیاین چی ؟
نوید : نترسین خانم فاتح اولین تجربه ی عملیاتیتونه برای همین نگرانین ....
ـ بحث سر این چیزا نیست من از چیزی نترسیدم فقط ...
یاسین : ما ساعت فردا ساعت سه قرار داریم دیگه دیره
الان فقط باید کاری کنیم که نبازیم ...
مهدا خیلی سعی کرد آنها را متقاعد کند که با دست پر به مصاف این رقیب قدر بروند اما نشد ...
بعد از اتمام روزی سخت و طاقت فرسا با تماس مرصاد از دژبانی خارج شد ، دکتر این امید را به او داده بود که چند جلسه ی دیگر می تواند با عصا راه برود و از آن به بعد میتواند راه رفتن گذشته اش را در پی بگیرد .
مهدا : سلام داداش
ـ سلام خوبی ؟
چیه تو فکری !
ـ چیز خاصی نیست درگیری های کاری !
ـ اوه اوه چه با کلاس درگیری های کاری ، یکم خودتو تحویل بگیر
ـ حتما به توصیه ات عمل میکنم
ـ آفرین دختر خوب ، مهدا یه راه حلی برای همزیستی با این دختره برای من پیدا کن !
ـ باز چی شده ؟
ـ آقا این دختر کم داره بخدا
ـ به جای غیبت کردن یه کلمه حرف حساب بزن ، میشه یه کلمه حرف بزنی صد تا گناه داخلش نباشه ؟!
ـ باشه حالا چته ؟ اصلا ولش کن الان حوصله نداری !
تا رسیدن به خانه هیچ حرف دیگری بین آنها زده نشد مرصاد فهمید بهتر است با مهدا بحث نکند و بگذارد خودش با او صحبت کند .
سر میز شام تمام فکرش متوجه یاسین و قراره ملاقاتی بود که اعتمادی به آن نداشت .
حاج مصطفی : چیزی شده مهدا جان ؟ سر حال نیستی !
ـ نه بابا جون چیز خاصی نیست فقط یکم درگیر پروژه ام .
خواست ظرف ها را به آشپزخانه ببرد که مادرش مانع شد و گفت : برو استراحت کن مامان خسته ای .
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار مباهله
تنها ۵ روز تا مباهله، بزرگترین فضیلت قرآنی امیرالمؤمنین علیه السلام، باقیست..
جنگی است، اما بدون شمشیر؛ سپاهی است، اما سربازانش پنج نفر؛ پیروزی ای برای "حیدر علیه السلام"، اما نه از جنس خیبر؛
این بار "فاطمه سلام اله علیها و فرزندانش" نیز به میدان آمده اند...
@negaheqods
🌀 نامزد اصلح ریاست جمهوری از نظر رهبر انقلاب کیست؟
۱- معتقد به مبانی انقلاب باشد ۲- کارآمد باشد، شبوروز نشناسد، توان برای کار کردن داشته باشد
▫️ رهبر معظم انقلاب :
اصلح آن کسی است که در درجهی اول به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد.
▫️ رئیس جمهور فقیدمان به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت؛ شهید خدمت رئیسی عزیز کاملاً محسوس بود با دل و جان و با اعتقاد حرکت میکند.
▫️دوم اینکه کارآمد باشد. شب و روز نشناسد. دنبال کار باشد. توانایی داشته باشد برای کار کردن. از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند.
▫️ توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب این موجب صلاحیت است. وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدمی با این خصوصیات میتواند از همهی ظرفیتهای کشور استفاده کند. ۱۴۰۳/۴/۵
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
﷽
#سلام_امام_زمانم♥
صبحها با سرانگشتِ نگاه آفتاب،
از خواب بیدار مىشوم
لبِ پنجره مىایستم،
دستانم را باز مىکنم و به آفتاب
خیره مىشوم
گلهایى که توى گلدان است را
مىبویم و یادِ بوی ولایت شما
مىافتم که خدا نصیبم کرده...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت هفتاد و ششم به محمدحسین اجازه هیچ گونه جوابی نداد و با تاکسی در اختیاری که هما
محافظ عاشق من
قسمت هفتاد و هفتم
نیمه شب در حال خواندن نماز شب به یاد ساعت قرار فردا افتاد نمی دانست چه بهانه ای بیاورد که بتواند اداره بماند باید فکر اساسی میکرد نمی توانست بیش از این شرمنده رئیس و همکارانش شود .
نمازش که تمام شد بی توجه به ساعت به اتاق مرصاد رفت که در کمال تعجب بیدار بود و جزء اش را حفظ میکرد .
مهدا : مرصاد ؟ بیداری ؟
ـ آره ، تو چرا نخوابیدی ؟!
ـ مرصاد فردا من باید اداره بمونم !
ـ چه ساعتی ؟
ـ خیلی کار ریخته سرمون فردا نمیتونم بیام خونه شاید شب هم نیومدم
ـ خیلی حیاتیه ؟
ـ خیلی ، پیشنهادت چیه ؟
ـ من فردا بسیج دانشگاه کار دارم درگیرم واسه رحلت امام قراره گروه بفرستیم تهران درگیر هماهنگی های اونجام منم نمیتونم بیام خونه میتونیم بگیم با من هستی !
ـ متنفرم از این دروغ هایی که تمومی نداره اون سری که شب اداره موندم گفتم خونه فاطمه ام ولی تا کی میتونم دروغ بگم !؟
ـ خودت خواستی خواهر من
ـ میدونم ، ممنونم .
ـ خواهش میکنم ، این دفعه رو نمیتونی بگی خونه سیدهادی هستی ؟
ـ نه اون سری هم مامان مشکوک شده بود میخواست بیاد خونه فاطمه یادت رفته مگه ؟!
ـ امان از دست مامان
بعد از نماز صبح به ساعت زل زده بود تا زمان رفتن برسد ، ناگهان چیزی به ذهنش رسید و سریعا بسمت لپ تاپش رفت و وارد سایتی شد که توسط خانم مظفری هک شده بود و مهدا و همکارانش بعنوان یک تاجر فرضی به سایت دسترسی داشتند .
لپ تاپ را روشن کرد و از مرورگر به سایتی که اسما برای تجارت و سرمایه گذاری بود اما اصل کاریش بر پایه ی قمار و معاملات غیر اسلامی بود .
وارد سایت شد و نام عقرب را سرچ کرد و در کمال تعجب چیزی دید که او را ترساند ...
گوشیش را بیرون آورد تا شماره سید هادی را بگیرد اما فکر کرد بهتر است از تلفن همراهش استفاده نکند تا نگرانی که از بابت شنود دارد محقق نشود .
بقدری مضطرب بود که بدون واکر بسمت میز تلفن راه افتاد همین که خواست در اتاق را باز کند زمین خورد و تازه متوجه موقعیت خودش شد .
نگاهی به تخت دو طبقه شان کرد که ببیند مائده را بیدار کرده یا نه . اما از بعد از مشکل کمرش ، تختشان را عوض کرده بودند و او به مائده ای که در ارتفاع دو متری از زمین واقع بود ، دیدنداشت .
نگران از اینکه اهل خانه را بیدار کرده باشد در اتاق را کمی باز کرد و متوجه شد اهالی خانه در خواب عمیق هستند .
با حسرت به واکر گوشه ی تخت نگاه کرد و آهی از این ضعف کشید ، هر چه تلاش کرد دوباره بلند شود و بسمت واکر برود نتوانست و این مسافت بی کمکی را که از میز به سمت در آمده بود خیلی برایش تاوان داشت ....
دعا میکرد تلفن مرصاد روی حالت بی صدا باشد ، ناچار با او تماس گرفت .
بعد از دوبار تماس صدای خواب آلود مرصاد در گوشش پیچید .
ـ آخه هر کی هستی ، الان وقت زنگ زدنه ؟ بدم بندازنت توی استخر پر تمساح ؟
این طرز جواب دادن نشان میداد مرصاد حتی نگاهی به صفحه تلفنش نکرده است
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار مباهله
4⃣ چهار روز تا مباهله ، معرفی امیرالمومنین در قرآن به عنوان نفس پیامبر باقی مانده است
✳️ وصی رسول الله
ما اثبات ولایت تو را ، تنها به جمله "من کنت مولا" محدود نمیکنیم
در روز غدیر نیز بار ها به صراحت ولایت تو را بر ما اعلام کردند
همینطور پیامبر ، در جا و مکان های دیگر ، جانشینی تو بعد از خودشان را به همه اعلام کرده بودند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
@negaheqods
اصلح کیست؟
🌺 نامزد اصلح ریاست جمهوری از نظر رهبر انقلاب کیست؟
۱- معتقد به مبانی انقلاب باشد ۲- کارآمد باشد، شبوروز نشناسد، توان برای کار کردن داشته باشد
✏️ رهبر انقلاب، صبح سهشنبه ۵ تیر در دیدار مردمی عید غدیر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم:
اصلح آن کسی است که در درجهی اول به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد.
✏️ رئیس جمهور فقیدمان به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت؛ شهید خدمت رئیسی عزیز کاملاً محسوس بود با دل و جان و با اعتقاد حرکت میکند.
✏️ دوم اینکه کارآمد باشد. شب و روز نشناسد. دنبال کار باشد. توانایی داشته باشد برای کار کردن. از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند.
✏️ توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب این موجب صلاحیت است. وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدمی با این خصوصیات میتواند از همهی ظرفیتهای کشور استفاده کند.
@negaheqods
🌼 عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گهت کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
🌸🌱 میلاد اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد.
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods