eitaa logo
نگاه قدس
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
226 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه قدس
نامزدهای حاضر در لیست “جبهه ایستادگی” که به پیشنهاد محسن رضایی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۹۰ شکل گرفت، تا دی‌
اصولگرایان لیست های متفرقه دیگه ارائه کردند، از جمله لیست های “حامیان ولایت” به سرلیستی محمدنبی رودکی، “اصول گرایان اصلح” مرکب از دو لیست پایداری و جبهه متحد، “ائتلاف کاندیداهای مستقل”، “جبهه اتحاد ملی و انسجام اسلامی”، ” جهادگران ایران اسلامی”، ” عدالت طلبان ایران اسلامی”، ” جوانان ایران زمین” و ” جنبش عدالت و مهرورزی” که منتشرکنندگان آنها افرادی نه چندان شناخته شده بودند. همچنین لیست ۲۰ نفره ای از طرف حاج حسین الله‌کرم و حاج منصور ارضی و با حمایت مداحان دیگر چون سعید حدادیان، حسین سازور، محمودکریمی، محمدرضا طاهری و سیدمجید بنی فاطمه ارائه شد که موید لیست جبهه پایداری بود. در بین اصلاح طلبان برخلاف جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که پس از جریانات سال ۸۸ منحل شدند و مخالف شرکت در انتخابات مجلس نهم بودند، حزب اعتماد ملی و مجمع روحانیون مبارز به عدم تحریم انتخابات اعتقاد داشتند. احزاب دیگری چون کارگزاران و مجمع مدرسین حوزه علمیه قم نیز با وجود آنکه نهمین دوره انتخابات مجلس را تحریم نکردند، هیچ لیست انتخاباتی ارائه ندادند و از هیچ لیستی حمایت نکردند. در نهایت، برخی اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی مانند حجج اسلام ذاکری، شکوری، محمدرضا خباز و مجید نصیرپور مستقلا و بدون حمایت حزبی برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردند. همچنین از میان ۴۰ عضو فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هشتم، ۲۸ نفر برای حضور در انتخابات نام نویسی کردند که ۸ نفر از آنها رد صلاحیت شدند. برخی دیگر از گروه های اصلاح طلب مانند خانه کارگر و حزب مردم سالاری با شعار ” نباید آرمان های انقلاب را فراموش کرد” برای شرکت در انتخابات لیست ارائه کردند. دو لیست دیگر اصلاح طلب، ” جبهه مردمی اصلاحات” و ” جبهه اصلاح طلبان معتدل” بودند که توسط افرادی کمتر شناخته شده ارائه شدند. در مرحله اول نهمین دوره انتخابات مجلس ۵ نفر از شهر تهران راهی مجلس شدند که سه نفر بین لیست جبهه متحد اصولگرایان و لیست جبهه پایداری مشترک بودند( حداد عادل، مرندی و میرکاظمی). نامزدهای اختصاصی راه یافته به مجلس، آقاتهرانی از جبهه پایداری و ابوترابی فرد از جبهه متحد بودند. اگرچه نتیجه مرحله اول انتخابات مجلس در شهر تهران، نشان دهنده برابری بین جبهه متحد و جبهه پایداری بود، در کل کشور پیروز انتخابات جبهه متحد بود. ۹۲ نفر از نامزدهای جبهه متحد به مجلس نهم راه پیدا کردند، در حالی که جبهه پایداری فقط ۴۹ نفر به مجلس فرستاد که نام ۴۱ نفر آن با لیست جبهه متحد همپوشانی داشت. نتایج مرحله دوم انتخابات نشان دهنده پیروزی قاطع جبهه متحد در انتخابات مجلس نهم بود؛ چرا که ۴۴ درصد از نمایندگان منتخب از لیست این گروه، ۸ درصد از جبهه پایداری، ۱۸ درصد از جبهه ایستادگی، ۲۳ درصد نامزدهای مستقل، ۵ درصد اصلاح طلب و ۲ درصد حامیان دولت بودند. در مرحله نهمین دوره انتخابات مجلس، به دلیل آنکه دو نفر از لیست جبهه متحد در شهر تهران نتوانستند آراء لازم را برای شرکت در مرحله دوم کسب کنند( فرمانی و ابراهیمی)، جبهه متحد از محمود نبویان و بیژن نوباوه که در لیست پایداری بودند حمایت کرد. جبهه پایداری نیز به جز باباپور که از راهیابی به مرحله دوم بازمانده بود، از ۲۵ نامزد باقیمانده خود در مرحله دوم حمایت کرد. خانه کارگر در این مرحله لیستی ارائه نداد و از نامزدهای لیست صدای ملت حمایت کرد. جبهه مردمی اصلاحات و مردم سالاری نیز مشترکا از مطهری، محجوب و جلودارزاده حمایت کردند. اسامی ۲۵ نماینده راه یافته به مجلس از شهر تهران در مرحله دوم عبارت بود از: بیژن نوباوه‌وطن، اسماعیل کوثری، احمد توکلی، علی مطهری، سیدمحمود نبویان، سیدمهدی هاشمی، محمدرضا باهنر، علی‌اصغر زارعی، فاطمه رهبر، علیرضا زاکانی، زهره طبیب‌زاده، روح‌الله حسینیان، حسین مظفر، فاطمه آلیا، مهدی کوچک‌زاده، غلامرضا مصباحی‌مقدم، لاله افتخاری، محمد سلیمانی، حمید رسایی، مجتبی رحماندوست، مهرداد بذرپاش، حسین طلا، الیاس نادران، علیرضا محجوب و حسین نجابت. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت سی و چهارم سیدقاسم رفت و منم استارت زدم و رفتم کمی بالاتر از جلوی خونه عاصف توقف کردم. سیدقاسم
قسمت سی و پنجم گفتم: +به هر قیمتی؟ _به هر قیمتی. +پا روی دلت بگذار. عاقل باش و خوب به حرفای من گوش بده. با سر در گمی و کلافگی گفت: _چشم. +عاصف جان، در بررسی های به عمل اومده توسط برادرنمون در بخش حفای سازمان و بچه های برون مرزی، جمع بندی و نتایج اولیه گزارش هایی که تا این لحظه به دستمون رسیده حاکی از این هست که این دختر دوبار به لبنان سفر داشته. اما هیچ ردی و اسمی از ایشون در لیست مسافران اون زمان وجود نداره که باید ببینیم کار چه کسانی بوده که به این شکل این و ردش کردند اونطرف. یعنی باید، هم ببینیم این دختر کیه، هم اینکه بفهمیم اون کسی که در ایران اینطور این و خارج کرده و در لبنان هم مشابه ایران کارش و راه انداخته و این دختره رو ردش کردند چه کسانی هستند. دومورد آخر سخته، ولی میتونیم با مورد اولی به هر سه مورد دست پیدا کنیم. یعنی اول باید بفهمیم این دختر کیه. وَ از همه مهمتر این هست که معلوم نیست فقط به لبنان سفر داشته یا به جاهای دیگه که بچه ها در حال بررسی هستند. یک تحلیلی هم وجود داره که ممکنه با هویت جعلی وارد کشورهای دیگه شده باشه! یا اینکه کلا از مرز زمینی تا کشور ثالث رفته باشه و بعدش به لبنان، و برای برگشت هم همینطور! _الان باید چیکار کنیم؟ +با معاونت حفا هماهنگ میکنم، بشینیم پای حرفات. ببینیم این اتفاقات از کجا شروع شده. کی آمادگیش و داری؟ _پس اعتراف گیری و بازجوییه؟ +همینه دیگه،مشکل من با تو اینه که گاهی سلول‌های خاکستریت و کار نمیندازی. حرف درست توی کله‌ت نمیره. _نمیدونم چی بگم. اما من آماده ام حاجی. ناراحت نشو. من آماده ام برای هرگونه همکاری. قول دادم، برای همین پا روی دلم میگذارم. احترام به قوانین سیستم میگذارم. اولویتم همیشه امنیت ملی بوده و خط قرمزم مردم. خوشحال شدم از این حرفش. گفتم: +حالا شد! خب جناب مجنون برای فردا آماده باش! دیگه شدی همون عاصفی که همه دوسش داشتند. لبخندی زد و چیزی نگفت. گفتم: +عاصف، یه سوال دارم. قبلا هم ازت پرسیدم، اما بازم ازت میپرسم. _بفرما حاجی. +بزار قبل از اینکه سوالم و بپرسم بهت یه چیزی بگم. طبیعتا اون دختره میدونه تو شغلت چیه و یه مامور امنیتی حرفه ای هستی که بهت نزدیک شده و برات تور پهن کرده. پس خواهشا به سوالم خوب فکر کن و بعدش درست جوابم و بده. مکثی کردم، نگاه من و عاصف به هم گره خورد، فورا سرش و انداخت پایین. عاصف هیچ وقت نمیتونست توی چشمام نگاه کنه، چون میگفت چشمات یه جوریه، انگار یه ابهتی توی صورتت و چشمات خدا گذاشته که آدم و میگیره. وقتی سرش و انداخت پایین پرسیدم: +عاصف جان، اون میدونه تو مامور امنیتی هستی، چیزی بهش نگفتی از کارت، یا اطلاعات خاصی ندادی؟ _بخدا من چیزی نگفتم که مربوط به کارم باشه. +عاصف، این افرادی که به ماموران امنیتی و اطلاعاتی نزدیک میشن، هیچوقت از هدف خودشون چیزی نمیپرسن. فکر کن ببین چه چیزهایی گفتی، حتی اون چیزهایی که فکر میکنی بی اهمیته به من بگو تا بدونم چه نکاتی بین شما دونفر رد و بدل شده. _واقعا ما حرفی غیر از مسائل ازدواج نزدیم. + باشه. قبول. قرار بعدیت با این دختر چه زمانی هست؟ _فعلا قراری نداریم. اما اگر بخوای میتونم یه قراری رو ترتیب بدم. +بسیار عالی. پس برای امشب هماهنگ کن با هم دیگه شام برید بیرون. مکثی کرد و گفت: _حاجی، من از این آدم بدم اومده. متنفر شدم. +الان وقت این حرفا نیست داداشم. به نظرم این شماره شخصیت و که خانواده‌ت دارند، یه مدت خاموشش کن؛ یه سیم کارت دیگه که اداره بهت میده فعال کن. به خانواده خودتم همین شماره جدید و بده، به این دختره هم همینطور. _چشم. +پس برو دفتر خودت. میگم بچه های حفاظت تا یک ربع دیگه یه گوشی و یه سیم کارت برات بیارن. وقتی تحویل گرفتی، مجددا بیا دفتر من. _بله حتما. +برای توضیحات به حفاظت آماده باش. فردا صبح باید بشینیم توضیحات تو رو بشنویم. نگران نباش. منم هستم. عاصف خداحافظی کرد و رفت. @entekhabatqods
نگاه قدس
مستند امنیتی "نفوذ" قسمت پنجم دنبالش رفتم تا توی اتاق عملیات... به محمدرضا گفت: یه نامه بزنین به حف
🔴مستند امنیتی"نفوذ"قسمت ششم 23 خرداد بود که دیگ اجازه ندادند برم اتاق عملبات... خیلی عصبی شدم ونمیدونستم باید چیکارکنم... بهم خبردادند که یکی از سردسته های اراذل و اوباش جنوب شهر رفته از ستاد انتخاباتی قیطریه پول نقد گرفته وبا چند تا اتوبوس آدم داره حرکت میکنه به سمت خیابون تخت طاووس.... رفتم مرکز شهر... دیدم یه تحرکات خاصی داره میشه.... رفتم با تلفن عمومی زنگ زدم خانومم گفتم بچه رو بردار وبرو همونجا که دیروز بهت گفتم... مدرسه هم نمیخواد بره... به کسی هم زنگ نزن.. .خودم باهات تماس میگیرم... جمعیت سبز پوش داشت بیشتر وبیشتر میشد... شعار میدادن ... نترسید نترسید ماهمه باهم هستیم.... ناجا هم نیروهاشو باآرایش نظامی در محل مستقر کرده بود... از دور دیدم چند نفری بودند از توی کیف دستی شیشه های الکلی در آوردند وبه سمت ماشین پلیس و اتوبوس ها پرتاب کردند.... اتیش سوزی های گسترده توی خیابونا داشت شروع میشد... معلوم بود نیروی انتظامی هنوز دستور مداخله نگرفته بود.... فقط راه رو باز میکرد... بهم خبر رسید که توی خیابون مطهری هم شلوغی و درگیریه... گوشیم زنگ خورد.... دیدم نوشته: ...No caller ID فهمیدم محمدرضاست.... جواب دادم...خودش بود... گفت: چه خبر؟کجایی؟... گفتم هیچی دارم میرم خونه... گفت اینجا هم شلوغه حسابی... دکتر هم نشسته قهوه میخوره و میگ خونسرد باشید... اینا هیجان انتخاباته...چند روز دیگ از تب وتاب میفته.... یک ساعت بعد یکی از نیروهام خبرداد که فرماندهی ناجا دستور اعزام یگان ویزه رو صادر کرده.... یگان ویژه وارد عمل شد و داششت جمعیت روو متفرق میکرد.. .بین جمعیت بودم که دیدم یه مرد قد بلندی که شال سبز روی صورتش کشیده بودداره جمعیت رو مدیریت میکنه و شعار میده... خیلی بهش مشکوک شدم... دنبالش رفتم که متوجه شد دارم تعقیبش میکنم وتوی جمعیت غیب شد... فهمیدم که کار بلده و بازم نیرو داره که بهش خبر دادند دارم تعقیبش مبکنم.... هرطور شده بود برای اثبات دوباره خودم، باید سوژ رو پیداش میکردم.... 25 خرداد راهپیمایی سکوت برگزار شد... هنوز هم جو متشنج بود ودرگیری میشد... .بهم خبر دادن که دسته ای دارند به سمت یکی از حوزه های بسیج که اسلحه خونه هم داره میرند... .یکی دیگ از بچه ها بهم زنگ زد وگفت که یه پراید نقره ای که صندقش پر شیشه الکلی و کوکتل هست داره میره سمت حوزه بسیج.... فکر کردم حتما سوژه رو اون اطراف میتونم پیدا کنم... رفتم یه تیشرت سبز با شلوار لی پوشیدم و رفتم سمت درگیری اطراف حوزه بسیج... حسابی شلوغ شده بود... دوتا ماشین داشت تو آتیش میسوخت... سه نفر رو هم دیدم رو زمین اقتاده بودند و داشت ازشون خون میرفت... ادامه دارد... @entekhabatqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣امشب راس ساعت ۲۱ بانگ سر میدهم چون امام خمینی فرمود: بروید ببینید امشب چه کسانی الله اکبر می‌گویند، من دست اینها را می‌بوسم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ @entekhabatqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ماه شعبان از اول تا آخرش عید است... 🌙این ماهِ شیرین بر شما مبارک 🕊صلوات @entekhabatqods
🔹راهپیمایی یوم الله ۲۲ بهمن شهرستان قدس 🔸زمان: ساعت ۹:۳۰ صبح ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ 🚩مکان:میدان قدس به سمت مصلی شهرستان قدس 🌹همه می آییم تا جشن ۴۵ سالگی انقلاب رو جشن بگیریم. @entekhabatqods
🇮🇷 وعده ما فردا، راهپیمایی حماسی و باشکوه ۲۲ بهمن ✅ هر قدم در راه استواری انقلاب، یک قدم نزدیک شدن به ظهور #نقش_ما #مشارکت_حداکثری #مجلس_قوی @entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @entekhabatqods
سلام امام زمانم♥️ شما آن نگین انگشتر بعثتید که بر خاتم انبیا می درخشید. روزی آفتاب امامت شما ، شب تاریک جهان را به نور ظهورتان روشن خواهد کرد که فرمودند : اولنا محمد و آخرنا محمد... اللهم عجل لوليڪ الفرج @entekhabatqods
💐۲۲ بهمن روز 💐 * قرار بود امروز صبح به دستور بختیار،محدوده اسلحه سازی(شرق تهران در حوالی پایگاه نیروی هوایی فرح آباد) توسط نیروی هوایی بمباران شود.این عملیات در حدود ساعت 6 روز 22 بهمن به مراحل نهایی رسیده بود.اما به دنبال بحث های متعدد میان رهبران دولت و سران ارتش، حدود ساعت 9 این عملیات لغو گردید. * محل اسلحه سازی که دیشب مورد حمله قرار گرفته بود، امروز حدود ساعت 8 صبح سقوط کرد. * در اثر حمله به تسلیحات ارتش،کارخانه جات و مخازن اسلحه به دست مردم افتاد. * درگیری ارتش با مردم مسلح در خیابان ها به اوج خود رسید. * ساعت ده و سی دقیقه شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد،وزیرجنگ وغالب فرماندهان، تشکیل جلسه دادوپس از مذاکره ، بی طرفی خود را در مناقشات اعلام کرد و به یگان های نظامی دستور داد به پادگان های خود مراجعه نمایند. * غالب خیابان های تهران سنگربندی شده و در تصرف افراد مسلح مردمی قرار گرفته بود. * ستاد ژاندارمری واقع در خیابان 24 اسفند (انقلاب) سقوط کرد. * شهربانی کل کشور سقوط کرد و به دست مردم افتاد. * زندان قصر توسط نیروهای مسلح گشوده شد وزندانیان از آن خارج شدند. * زندان و پادگان حشمتیه پس از چهارساعت زدوخورد،تصرف شد. * فرمانداری نظامی آخرین اعلامیه خود را صادر کرد.از نظامیان خواسته شد که به پادگان های خود برگردند. * سرلشگر ریاحی فرمانده گارد در میدان امام حسین گلوله خورد. * بختیار قرار بود ساعت 4 بعدازظهر، در حضور مهندس بازرگان در منزل مهندس جفرودی ، استعفایش را بدهد.اما وی در این جلسه حاضر نشد و حدود ساعت 2 بعدازظهر، پس از محاصره نخست وزیری به دانشکده افسری(در همان نزدیکی)رفته و از آنجا با هلی کوپتر به منزل یکی از آشنایانش می رود وپس از 6ماه بطور مخفیانه از ایران خارج می شود. * تمام کلانتری ها،پایگاه های ژاندارمری و قرارگاه های پلیس به تصرف مردم درآمد. * بعداز ظهر روزیک شنبه ، حدود ساعت 6 ابتدا مرکز رادیو و سپس جام جم به دست نیروهای انقلابی افتاد. * صادق قطب زاده به ریاست صدا و سیمای ایران منصوب شد. * سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی و رئیس شهربانی به دست مردم دستگیر شدند. * صدای گوینده رادیو،اینچنین نغمه پیروزی را اعلام نمود : توجه توجه ... این صدای انقلاب ملت ایران است... * انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد. * امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره مند است و توطئه ها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه ها را نقش بر آب می سازد ... با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم. @entekhabatqods
💐۱۴روز تا 💐 💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات ⚡️حضرت جواد علیه السلام به جناب عبدالعظیم حسنی فرمودند: «...الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِي تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ وَ يَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ وَ هُوَ سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ كَنِيُّهُ وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ يَذِلُّ لَهُ كُلُّ صَعْب...»‏ «... آن قائمی که زمین را از وجود کافر و جحود پاك می نماید و آن را پر از عدل و داد می کند، همان کسـی است که ولادتش از مردم پنهان می مانـد و خودش از دیدگان غایب می شود و بر مردم حرام است که نام او را ببرند؛ او همنام و هم کنیه پیامبرصـلی الله علیه وآله است و زمین براي او طی می شود و هر سختی، آسان می گردد...» 📚کمال الدین، ج2، ص377، ح2 @entekhabatqods
💐۱۹روز تا 💐 شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری ۳۹-در خدمت منافع طبقات کم برخوردار آن کسی که به مجلس میرود یا به هر مسؤولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی تواند نقشی را که ملت و طبقات محروم میخواهند، ایفا کند. @entekhabatqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت پنجاه و سوم: آخرین سلحشور « جرونیمو » آخرین رئیس قبیله ی آپاچی ها بود
برگی از تاریخ استعمار قسمت پنجاه و چهار: ازدواج با دریا صدها سال پیش، هر سال، جشن عجیبی در شهر ونیز در ایتالیا برگزار می‌شد. حاکم شهر در روز مشخصی با قایق به وسط دریا می‌رفت. حلقه ازدواجی را از جیبش بیرون می‌آورد، لحظه ای آن را به طرف دریا می‌گرفت و بعد آن را با احترام به درون آب می‌انداخت. حاکم به این صورت با دریا ازدواج می‌کرد و صاحب آن میشد. این مراسم نشانه فرمانروایی ونیز بر دریا بود؛ شهری که دریانوردان مشهوری داشت و از تجارت دریایی به ثروت فراوانی رسیده بود. بازرگانان ونیزی کالاهای شرقی مثل ادویه، پارچه، فرش و ابریشم را از کشورهای آسیایی می‌خریدند و در اروپا می‌فروختند. ونیز به ثروتمندترین شهر اروپا تبدیل شده بود. تجار از شمال و جنوب اروپا راهی ونیز می‌شدند و در ساحل،منتظر کشتی‌هایی می‌ماندند که به بندرهای مصر و سوریه رفته بودند. سکه‌های طلا و نقره از سراسر اروپا به ونیز سرازیر می‌شد.اما همه ثروتمندان ونیز، بازرگان و دریانورد نبودند؛ گروهی از آن‌ها افرادی بودند که با به دست آوردن پول،از سفرهای دریایی دست کشیده و خود را از خطرهای آن آسوده کرده بودند. آن‌ها به تاجرانی که از بقیه کشورهای اروپایی به ونیز می‌آمدند «پول» قرض می‌دادند و پس از مدتی پول بیشتری را از آنها پس می‌گرفتن؛ کاری که روحانیان مسیحی هم آن را حرام می‌دانستند. این افراد روی نیمکت‌هایی به نام«بانکی» می‌نشستند و به معامله با تجار مشغول می‌شدند. سال‌ها بعد تجارت پول که در بین ونیزی‌ها رواج داشت در بقیه کشورهای اروپایی هم رایج شد. آن‌ها از نیمکت‌های ونیزی یا بانکی الگوبرداری کردند و مؤسسه‌هایی به نام بانک شکل گرفت. @entekhabatqods
نگاه قدس
اصولگرایان لیست های متفرقه دیگه ارائه کردند، از جمله لیست های “حامیان ولایت” به سرلیستی محمدنبی رودک
رقابت و یارگیری برای انتخاب هیات رییسه مجلس نهم پبش از شکل گیری این مجلس آغاز شد. رقابت برای ریاست مجلس مانند دوره قبل بین علی لاریجانی و حداد عادل بود. این دو پیش از انتخابات فراکسیون هایشان شکل دادند. حامیان لاریجانی فراکسیونی تحت عنوان فراکسیون ” رهروان ولایت” شکل دادند که اکثرا شامل نمایندگان شهرستانها بود. فراکسیون “اصولگرایان” نیز به حمایت از حداد عادل شکل گرفت و شامل نمایندگان شناخته شده ای چون نادران و توکلی بود. اعضای فراکسیون رهروان ولایت که مورد حمایت جبهه متحد اصول گرایان بودند در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۹۱ موجودیت فراکسیون خود را اعلام کردند و دستور کار نخستین خود را انتخابات هیات رییسه قرار دادند. در مقابل، جبهه پایداری که در مجلس هشتم با عنوان “فراکسیون انقلاب اسلامی” فعال بود در این دوره نام “اصولگرایان” را برگزید.دو انتخابات برای هیات رئیسه مجلس موقت و دائم برگزار شد که در اولی لاریجانی با ۱۷۳ رای نسبت به ۱۰۰ رای حداد عادل، پیروز شد. در انتخابات هیات رئیسه دائم نیز لاریجانی با ۱۷۷ رای در مقابل ۸۹ رای حداد عادل، به ریاست مجلس نهم انتخاب شد. حجت الاسلام ابوترابی فرد که مورد حمایت هر دو فراکسیون بود به عنوان نایب رییس اول مجلس و محمدرضا باهنر عضو فراکسیون رهروان ولایت به عنوان نایب رییس دوم مجلس نهم برگزیده شدند. همچنین ۱۱ نفر از ۱۲ دبیران و ناظران منتخب هیات رئیسه نیز عضو فراکسیون رهروان ولایت بودند. به لحاظ آماری، ۹ نماینده زن مجموعا به مجلس نهم راه یافتند که ۴ تن از شهر تهران( آلیا، افتخاری، طبیب‌زاده نوری و رهبر)، نیره اخوان از اصفهان، مهناز بهمنی از سراب، حلیمه عالی از زابل، سکینه عمرانی از سمیرم و شهلا میرگلوبیات از ساوه بودند. @entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت سی و پنجم گفتم: +به هر قیمتی؟ _به هر قیمتی. +پا روی دلت بگذار. عاقل باش و خوب به حرفای من گ
قسمت سی و ششم وقتی سیدعاصف رفت، نیم ساعت بعد برگشت دفترم. نشست و بهش گفتم: +قرار گذاشتی برای امشب؟ _هنوز نه. +پس همین الان تا دیر نشده زنگ بزن بهش تا برای قرار امشب هماهنگ باشید. _چشم. +نیازی نیست اینارو بهت بگم. اما فقط خواهشا درست رفتار کن و درگیر مسائل احساسی نشو. مثل همیشه شاداب باش تا دختره شک نکنه. عاصف با دختره تماس گرفت. قرار شد برای همون شب ساعت 1‪0 در یکی از رستوران های تهران هم دیگرو ببینند. ساعت 22 همان شب من با عاصف هماهنگ بودم و قرار شد برم طبقه بالای رستوران بشینم و عاصف و اون دختر مجهول الهویه که به عاصف گفت رستا هست، اما در بررسی های ما اسمش پروانه دزفولی از آب در اومد طبقه همکف رستوران بشینن. تموم آدم های رستوران و تحرکاتشون و زیر نظر داشتم تا یک وقت خودمون در تور کسی نباشیم. طبقه بالای رستوران، مخصوص مجردها بود. علیرغم اینکه در خیلی از رستوران ها طبقات بالا رو به خانواده ها میدن و همکف و به مجردها، اما این جا برعکس بود. طبقه بالا یک حالت تو در تویی داشت. نور اون طبقه هم خیلی کم بود و معلوم بود طرف وقتی با دوست پسر یا دوست دخترش میاد باید راحت باشه. خدا نگذره از کسانی که چنین وضعی رو به وجود آوردن. بگذریم... نمیتونستم کل رستوران و بخصوص همکف و که محل عملیات رصد و رهگیری محسوب میشده پر مامور امنیتی کنم و مجبور بودم دست به عصا برم جلو تا یه وقت کسی به افراد داخل موقعیت، شک نکنه. از شانس خوبم جایی که نشستم دید خوبی به همکف داشتم و از درب ورودی تا کل میزو صندلی های همکف و میتونستم زیر چتر خودم داشته باشم. توی اون وضعیتِ کم نور طبقه بالا، دیدم یه دختره تنها نشسته. توی دلم گفتم: «خدایا، من و ببخش. اما برای اینکه عاصف و نجات بدم مجبورم در این ماموریت هر کاری کنم.» بلند شدم رفتم سمت همون دختری که تنها نشسته بود. بهش گفتم: +اجازه میدید بشینم اینجا؟ سری تکون داد. توی دلم گفتم بی تربیت زبون نداره انگار. نشستم... گفتم: +طوری سر تکون دادی که احساس کردم میخوای سر به تنم نباشه. ابرو بالا انداخت و گفت: _از مرد جماعت بیزارم، برای همینه که سینگلم و اینجا تنها نشستم. نمیبینی؟ +نه! روی پیشونی مبارکتون نوشته نشده گوشت تلخ سینگل! _پاشو برو گمشو تا با همین بشقاب نزدم توی صورتت! اومدم دوتا لقمه غذا کوفت کنم برم. پس از دماغم در نیار. بلند شو از جلوی چشمم دور شو بی ادب. +حالا چرا عصبی میشی! باشه میرم. دیگه کافی بود.فقط میخواستم بدونم کیه و مشکوک میزنه یا نه که مطمئن شدم ربطی به ما نداره! از حرف زدن باهاش حالم به هم خورد، چون اهلش نبودم ونیستم. توی اون فضای بزرگ و کم نور، چشمم افتاد به یک مردی که نشسته بود وپشتش به سمت من و این دختره بود. مشکوک بود؛ قد بلندش و کشیدگی اندامش با کلاه نقاب دار من و مشکوک‌تر میکرد. اگر اشتباه نکنم ساعت حوالی 22:30 شب بود که دختره با یه تاکسی رسیدجلوی رستوران. اون شب من لباس اسپورت پوشیده بودم و فورا کلاه و گذاشتم سرم تا یه وقت مشکلی ایجاد نشه.از شانس خوبم، میز انتخابی من برای پایِش سوژه مورد نظر خالی بود. برای اینکه به همه ی امور اشراف داشته باشم، پشت یه میزی که نزدیک نرده ی طبقه بالا بود نشستم تا همه چیز تحت تصرف خودم باشه. جایی رو انتخاب کردم که بتونم به ورودی و خروجی های رستوران، و عاصف و اون خانوم اشراف داشته باشم.به محض ورود دختره ازش فیلم و عکس گرفتم. یه میکروفون هم توی دکمه لباس عاصف تعبیه شده بود که بچه های ستاد بتونن مکالمات اونارو شنود کنند. دقایقی از نشستن عاصف و دختره گذشت که دیدم اون مرد مشکوک داره میره پایین. گوشی و از داخل جیبم درآوردم و پیام دادم به یکی از عواملمون که بیرون منتظر بود. بهش گفتم تعقیبش کنه. متاسفانه نیم ساعت بعد از خروج،اون نیروی ما خبر داد که اون شخص به طرز مشکوکی غیبش زده و انگار آب شده رفته زیر زمین. اعصابم به هم ریخت. یک ساعتی رو توی رستوران بودیم تا اینکه موقع رفتن شد.عاصف و دختره توی خیابون کمی باهم گشتن و بعدش دختره رو رسوند در خونشون. وقتی دختره پیاده شد فورا رفت داخل خونه و عاصف هم از اون منطقه خارج شد.من که از پشت سر رصد میکردم، داخل ماشین منتظر موندم و نرفتم.نیم ساعتی منتظر موندم، بعدش تماس گرفتم با مسعود که مسئول شنود مکالمات عاصف و اون دختره بود. بهش گفتم فایل صحبت‌های عاصف با اون خانوم و بفرسته روی گوشی من. همینطور که منتظر ارسال فایل از طرف مسعود بودم و از فرط خستگی داشتم سر و صورت و چشمم و می‌مالیدم، دیدم یه لندکروز مشکی اومد دم در خونه همون دختره و چنددقیقه‌ای منتظر موند. شاید یک ربعی گذشت که دیدم دختره اومد بیرون و رفت داخل ماشین نشست. بی‌سیمم و روشن کردم، رفتم روی خط بهزاد: +بهزاد/بهزاد/ عاکف. _جانم حاج آقا. +شماره این خودرویی که میگم و استعلام کن ببین متعلق به چه کسی هست. _بفرمایید. +14ط418 ایران @entekhabatqods
نگاه قدس
🔴مستند امنیتی"نفوذ"قسمت ششم 23 خرداد بود که دیگ اجازه ندادند برم اتاق عملبات... خیلی عصبی شدم ونمید
🔴مستند امنیتی "نفوذ" قسمت هفتم رفتم پشت تیرچراغ برق... یگان ویژه هم وارد عمل شده بود... حدود بیست دقیقه ای جمعیت رو دید میزدم... دوبار صدای تیر اندازی اومد... بین جمعیت یه نفردیدم اسلحه کمری دستش بود و نشونه گرفته به سم پشت بام حوزه بسیج و یه نفر رو زد... تو تاریکی شب نمیشد از دور تشخیص داد که کیه... دنبالش رفتم... دیدم داره باگوشی حرف میزنه... فهمیدم خودشه که خط ماهواره ای داره .... چون همه خط ها قط بود... مطمئن شدم...رفت سوار یه پژو مشکی رنگ شد... تا اومد استارت بزنه در رو باز کردم و کشیدمش بیرون و با زانو زدم توی صورتش... .چندثانیه گیج شد و خورد زمین... تا اومدم دستبند رو بزنم به دستش پا شد وباهم درگیر شدیم... .تا اینکه یگان ویژه هردومون رو دستگیر کرد.. .اسلحه ی منو گرفتند و سوار ماشین ضد شورش شدیم... توی مسیر دیدم با گوشیش یه پیامک خالی فرستاد... رسیدیم توی کلانتری... حدود یک ساعتی توی ماشین بودیم.. تا اینکه یه نفر اومد و دست مازیار{سوژه} رو باز کرد و رفت... هرچی داد زدم متهم اونه.... دارید اشتباه میکنید.. .نزارید بره... کسی توجه نکرد... .فمیدم همه جا نفوذی دارند.. .یکی دو دقیقه ی بعد یه سانتافه مشکی اومد توی کلانتری.... دیدم محمدرضاست...با علی آقا... منو تا خونه رسوندند محدرضا گفت برو یه چندروزی استراحت کن.... گفتم لطف کردی... گفت من هواتو دارم.... داشت میرفت که سوارماشین بشه ، برگشت اومد نزدیکم گفت: راستی نگفته بودی خونواده رو فرستادی بیرون شهر!!!.... جمعه 29 خرداد بود که بعده سخنرانی حضرت آقا اوضاع آروم تر شد. ..بچه ها رد سیگنال های ارتباطی سوژه رو زده بودند.. محل دقیق شون مشخص شد... .باخبر شدم که ساعت دوازده شب یک تیم عملیاتی وارد عمل شده بود... اما محل پاک بود.. .ینی هیچ خبری نبود... و زودتر باخبر شده بودند... از زباله های دم در تقریبی مشخص شد که چندنفر هستند و اطلاعاتی بدست اومد... ادامه دارد @entekhabatqods