فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روح در برزخ زمان را تجربه می کند؟
ارام
تجربه گر: خانم محمد زکی
#پارت_چهارم
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_اول
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_دوم
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_سوم
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_چهارم
.
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_پنجم
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_ششم
.
@negin486970
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب قبر از زبان رسول خدا
عذاب قبر
رسانه بزرگ زندگی پس از مرگ
#پارت_هفتم
@negin486970
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹کسانی که زندگیخود را تباه کردهبودند!
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم، انبوه کسانی بود که زندگی دنیایی خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند!
✨جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت:
آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
📚 قسمتی از کتاب سه دقیقه در قیامت
@negin486970
🌸🌸🌸🌸
💠 بد خلقی فشار قبر می آورد!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند.
در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پا برهنه و بدون عبا حرکت می کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می گرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند: - من می دانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می دهد محکم باشد.در این هنگام، مادر سعد کنار قبر آمد و گفت- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:- مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده می باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، عرض کردند:یا رسول الله! کارهایی که برای سعد انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تا کنون انجام نداده بودید: شما با پای برهنه و بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید.رسول خدا فرمود:ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از آنان پیروی کردم.عرض کردند:گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می گرفتید!حضرت فرمود:چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف را او می گرفت من هم می گرفتم!عرض کردند:- یا رسول الله صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با دست خود درست کردید، باز می فرمایید سعد را فشار قبر گرفت؟حضرت فرمود:- آری، سعد در خانه بد اخلاق بود، فشار قبر به خاطر همین است
@negin486970
4_5920134327546413093.mp3
4.71M
📲 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #احمدنژاد
🔖 حضرت ام البنین سلام الله علیها 🔖
@negin486970
🌸🍃🌸🍃
#طنزخسيس
آورده اند که بخیلی به مهمانی دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت. به محض این که مهمان وارد شد بخیل پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد... با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده. او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کافی آب داریم ... این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•