#ممنونم_خدا 🙏
👣 وقتی روی ارتفاع راه میرم؛
- یادم میوفته که اگه پام انگشت کوچیک نداشت، چقدر حفظ تعادل برام سخت میشد.
- تو وظیفه این کوچک ترین انگشتم رو منحصر به خودش در نظر گرفتی،
- تا جایی که همه انگشتانم رو متصل بهم آفریدی اما این انگشتم رو تافته جدا بافته کردی و بهش ماهیچه ها و تاندون های جداگانه دادی..
- اینجوری با این عضو کوچولوی پاهام زمانیکه میدوم و بالا و پایین میپرم، ازم مراقبت میکنی تا تعادلم رو حفظ کنم و زمین نخورم.
ممنونم ازت خدای خوب ومهربونم
ببنهایت شکرررت
#ممنونم_خدا
🧋 وقتی چیزی مینوشم؛
- تو اون رو برای اینکه تصفیه بشه، از طریق گردش خون به کلیه هام می فرستی
- حالا، خون رو از بین میلیونها صافی کوچیک عبور میدی و سموم و مواد زائدش رو دفع می کنی.
- با این کار، موادی مثل نمک، پتاسیم و اسیدها رو تنظیم می کنی، تا میزان فشار خون و کلسیم رو کنترل کنی .
- تمام این کارهای مهم رو، بدون اینکه بفهمم با این عضو کوچیک ۱۵۰ گرمی انجام میدی
کاری که یه دستگاه بزرگ دیالیز هم از پسش بر نمیاد.
ممنونم ازت خداجون مهربونم
@negin486970
#ممنونم_خدا 🙏
❄️ وقتی هوا سرد میشه؛
- عضلاتم رو منقبض میکنی که رگها تنگ بشن و حرارت کمتری به سطح بدنم بیاد تا دمای مرکزیِ بدنم حفظ بشه...
- فعالیت غدههای تولیدکنندهٔ عرق رو متوقف میکنی تا پوستم یخ نکنه..
- عضلههایی که به موهای ریز پوستم چسبیدن رو منقبض میکنی تا موهام راست بشن و دور بدنم یه لایه هوای ساکن و گرم رو به دام بندازن..
- بیشتر که سردم بشه، بدنم رو میلرزونی تا با اصطکاک و سوخت و ساز گرما تولید کنن..
✦ همهٔ این کارها رو، بدون اینکه من حواسم باشه، انجام میدی تا کمتر احساس سرما کنم، تا گرم بمونم..
ممنونم ازت خدا...
#شکر
#خدایاشکرت
@negin486970
#ممنونم_خدا 🙏
🤕 وقتی که زخمی میشم ؛
- رگهای خونیِ اطراف زخمم رو باریک میکنی تا خون کمتری از دست بدم.
- پلاکتها رو کنار هم میچسبونی تا لخته بشن، شکاف رگها رو ببندن و خونریزی رو متوقف کنن.
- حالا رگها رو بازتر میکنی تا خون تازه به همراه مواد مغذی به جای آسیبدیده برسن.
- التهابِ محل زخم نشونۀ اینه که سربازهای ایمنی بدنم یعنی گلبولهای سفید دارن با سلولهای مرده، باکتریها و عوامل بیماریزا مبارزه میکنن؛ تو اونها رو مأمور پاکسازیِ بافت آسیبدیده میکنی.
- حالا زمان بازسازیه و تو سلولهای پوست و بافتهای زیرش رو، بدون اینکه دردی احساس کنم، تکثیر میکنی؛
و اندازۀ زخم روزبهروز کوچیک و کوچیکتر میشه.
🔸همۀ اینها را بدون اینکه ذرهای به اونها آگاه باشم یا ارادهم در اونها نقشی داشته باشه انجام میدی تا از من مراقبت کنی.
ممنونم ازت خدا.
@negin486970
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛
- تو با تحریکِ سیستم عصبیم ،
موهای ریز بینیم رو تکون میدی...
- بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریههام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده میکنی
- برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو میچسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی.
- حالا وقتشه که اینهمه هوا رو یکدفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه..
- اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم میبندی،
- و همزمان راه گلوم رو باز میکنی؛ و من عطسه میکنم..
✖️ارادۀ من هرگز نمیتونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه..
✨بیدلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله..
ممنونم ازت خدا...
@negin486970
#ممنونم_خدا 🙏
★بعد از اینکه به یه شیء ریز خیره میشم؛ چشمام تار میشن و ...من پلک میزنم تا چشمام به دید معمولی برگردند!
- بعد از باز کردن پلکها، این اتفاق نمیفته مگر بواسطهی قدرت تنظیم نور و فاصله، که به عنبیه و مردمک چشمان من بخشیدی، ساختاری شبیه یک دوربین عکاسی!
- تو به مغزم سپردی تا بر اساس تفاوت چیزی که قبل و بعد پلک زدن میبینم، میزان گشاد شدن و تنگ شدن مردمک چشمم رو تنظیم کنه، تا با تنظیم نور و فاصله، هم اجسام رو در فواصل گوناگون، به وضوح ببینم، هم فاصله ام رو با اونها تنظیم کنم.
اگه این مکانیزم قدرتمند رو نداشتم؛ بعد هر پلک زدن، دنیای اطرافم رو سایه دار و متلاطم میدیدم و با اجسام مکررا برخورد میکردم.
ممنونم ازت #خدا...
@negin486970