‌🌺روزمان را با قرآن آغاز کنیم 💠هر روز یک صفحه تلاوت قرآن کریم 🔹#نهم_آذر_ماه ۱۴۰۳ #صفحه_دویست_و_هفتاد_پنج_قرآن _کریم سوره_مبارکه #نحل #امور_قرآنی_اداره_تبلیغات_اسلامی_شهرستان_قرچک https://eitaa.com/joinchat/2447573089C4985b95885

‌🌺روزمان را با قرآن آغاز کنیم 💠هر روز یک صفحه تلاوت قرآن کریم 🔹#نهم_آذر_ماه ۱۴۰۳ #صفحه_دویست_و_هفتاد_پنج_قرآن _کریم سوره_مبارکه #نحل #امور_قرآنی_اداره_تبلیغات_اسلامی_شهرستان_قرچک https://eitaa.com/joinchat/2447573089C4985b95885

🗓#تقویم| جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳

تو راهرو صبر میکنه مداحی سرباز رو کامل گوش میده بغلش میکنه و بهش انگشتر هدیه میده... چقدر کمیاب بودی مرد... ‌‎‌‌ روابط عمومی اداره تبلیغات اسلامی شهرستان قرچک

🔴ارتش سوریه فرماندهی تروریست‌ها را درهم کوبید 🔹خبرنگار شبکه خبری المیادین در دمشق گزارش داد: جنگنده‌های سوریه مقر فرماندهی اتاق عملیات مشترک گروه‌های تروریستی را در مجاورت شهر «مارع» واقع در شمال حلب هدف قرار دادند. ‌‎‌‌

📷 بازیکن تعویض شد 🔸واکنش کمال شرف، کاریکاتوریست یمنی به فعال شدن گروه‌های تروریستی در سوریه

روایت ۱: چند روز پیش بود با خستگی از یک روز کاری پر دغدغه به سمت منزل می آمدم، گوشی همراهم زنگ خورد صدای آشنا و مهربان خانم سلطانی بود، مثل همیشه لطف داشتند و ازطرف حاج آقا عبدالرحیمی به رویدادی دعوت میشدم. وقتی بازه زمانی رو فرمودند، تصمیم گرفتم برنامه هامو سرو سامون بدم تا بتونم یک سری به برنامه بزنم. در همین حد پرسیدم برنامه چیه و ایشونم گفتندجمع دخترانه و..... کنجکاوی بیشتری نکردم. پنج شنبه است و حدودا ساعت ۱۹ کنار بچه ها هستم تا آخر هفته رو براشون مادری کنم!!!!! غافل از اینکه رزق ما جای دیگه س و دست حضرت مادر که برای همه ی ما، مادری میکنن آقای باقری تماس گرفتند و گفتند داخل سازمان برنامه ای هست، عرض کردم بله در جریانم و فردا بنا دارم سری به برنامه بزنم. بعد از قطع تماس تصمیم گرفتم از فرصت استراحت بچه ها استفاده کنم و برم سازمان. بعد از تماسی که با خواهرم داشتم هر دو راهی شدیم. واردحیاط سازمان که شدیم بادیدن پرچم یازهرا ولامپهای ریزچشمک زن چشمهای ما هم پرنور و پر از اشتیاقِ وصل شد، وصلِ قطره به دریا وارد جمع خوب دخترونه شون شدم با خانم سلطانی تماس گرفتم که گزارشی از رویداد بگیرم که متوجه شدم دختر شهیده دباغ در جمع حاضر هستند. خدمتشون رسیدیم و لحظاتی از حضور نورانی ایشون کسب فیض کردیم، بعد یکی یکی دوستانی که هر کدام به نوعی بوی ناب خدا میدادند رو زیارت کردیم و در جمع دوستانه و پر از خلوصشون نشستیم. در آخر مهمان ذکر نام مبارک بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها شدیم. به به از این موهبت مادری😭😭😭 شب جمعه و سفره ی مادری حضرت مادر در کنار دوستان خدایی و #دختران_ حاج_ قاسم.

روایت ۲: 🏴رزق لا یحتسب از پله ها به سمت پایین سرازیر شدیم درب را مهربانانه به رویمان گشودند، سر سفره دور تا دور هم مانند دانه های تسبیح نشسته بودند، از دیدن چهره های آشنا که چند وقتی هست ندیدمشون خوشحال شدم، طلبه های حوزه علمیه معصومیه بعنوان مربی تو اون جمع بودن. بعد از شام گعده های دختران حاج قاسم که هر کدوم مثل مروارید نایابی صید شده بودند و الان دور هم جمع شده بودند، برپا شد. داشتند حل مسئله و کنشگری تمرین میکردند. احسنت، این درست هست نسل نوجوان را که پای کار انقلاب هستند، جمع کرد، بهشون اعتماد کرد و مدیریت یاد داد، نسل خستگی ناپذیر که باید جهت بگیرند و چه کسی برای جهت دادن بهتر از حضرت مادر سلام الله علیها ، به حسن سلیقه مسولین بابت انتخاب زمان دورهمی در دلم احسنت گفتم. صدای حاج مهدی رسولی بلند شد آنقدر غم مردم خوردی ای مادر غمخوار شده حرفت ورد زبانها الجار ثم الدار دلم از این میسوزه تو مدینه یکی نمیگه چه غصه ای داری/تو که شب تا سحر واسه مردم تو دعاهات چیزی کم نمیزاری😭 دردانه های حاج قاسم حالا هر کدام گوشه ی دنج را انتخاب کرده بودند، بعضی سر به زانوی غم مادر گذاشته بودند و سیلاب اشک روان بود، بعضی ایستاده عرض ارادت میکردند بعضی سینه زنی میکردند😭 حال عجیبی بود، وارد جمعشون شدم یکی گفت خانم میخوام بیام اعتکاف مامانم نمیزاره چیکار کنم؟ بقیه هم هر کدوم چیزی گفتند، یکی گفت توروخدا به مدرسه بگید بهمون اجازه بدن خدااایاااا این بچه ها کجا سیر میکنن؟ دلهای آماده ای که نباید هدر برن، اسراف بشن بهشون اطمینان خاطر دادم که حل میشه، نگران نباشید چون روزی ما دست فرد دیگری است... به عقب برگشتم،یاد ساعت ۱۹ افتادم که به خیال خودم میخواستم برای اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها مادری کنم!!!!! کجای کارم؟ مادر من و بچه های من و همه دختران حاج قاسم و همه ی عالم، حضرت زهراست(سلام الله علیها). #دختران_حاج_قاسم