بسم الله
کنار قنداقهایمان، بالای گهوارههایمان، موقع تاتیتاتی کردنهایمان، شبهای تب و هذیانهای کودکی، تو پیشِمان بودی.وقتی آن سال که خانه خریدیم و رفتیم توی خانهٔ خودمان، همان سال وقتی رفتیم دبستان، همان نذریهای ختمِ انعام مادر و خالهها توی بهارخواب خانهٔ نو، تو پیشمان بودی، بالای سرمان بودی.ما با تو بزرگ شدیم، راستیهایمان را به تو قسم خوردیم، عیدیهایمان را از تو گرفتیم شبهای کنکور به تو دخیل بستیم، حتا خواهرها که عقد کردند تو را شاهد گرفتند که شیرینبخت بشوند.رمضانها را با تو تمام کردیم، تو همان کتاب مُنزَلی که شبهای قدر جایزهٔ بخشیدهشدنمان بودی. آخ که چقدر زیر سایهات گریه کردهایم.حالا غبار نگیر! بگذار مادر، دوباره شبهایی را که ساکتیم که غم، خانه را گرفته صدای رادیو قرآن را زیاد کند و با همان خودکار قدیمی، نکته های روحانیِ مفسر را حاشیهنویس کند. غبار نگیر، ما هنوز با تو کار داریم...
#قرآن_مانوس
#مسطورا
#فرصت_زندگی_با_آیهها
🌙 برای پیوستن به کانال مسطورا، اینجا کلیک کنید.