eitaa logo
|جهاد قلم|
161 دنبال‌کننده
12 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
كان طومر في ضفة جبل و رفاقه الآخرون في الضفة الأخرى قد جرحوا و نفدت مؤونتهم و الموت يأتيهم من كل حدب و صوب. قد طوق العدو عليهم و أحكم الحصار ، لكن طومر لم يأبه فأخذ الذخيرة اللازمة و ركب مدرعته. فكانت رصاصاتهم و رشاشاتهم تنهال عليه من كل اتجاه ،لكنها عمياء لم تبصره فكان يحمل رفاقه الجرحى إلى الضفة الأخرى و يضع لرفاقه الآخرين ذخيرة وهكذا ذهابا وإيابا حتى نفد صبر مدرعته فتعطلت فركب سيارة حربية من نوع "شاص" وبقي ينقذ حياة رفاقه الجرحى حتى نالت رشاشات العدوان منها فثقبت إطاراتها فلم تعد تتحرك باتزان. فبقي يدور بها و يدور كي لا يقع أسيرا و لا تنال منه أيادِِ نجسات ،حتى ارتقى شهيدا ……… . فسلام على طومر ، ما أشبهه بالعباس "عليه السلام"… . ✍🏻أمة الرحمن عبدالله علي
"پایداری یمانی" ❇️شب 26 اسفند 1393 در حالی که خواب بودیم، یکدفعه صدای مهیب و زوزه سگ ها را شنیدیم، که صدایشان فضا را پر کرده بود، گفتم: این چه بارانی است که حیوانات از آن وحشت کرده اند؟!  گمان می کردم رعد و برق های شدید و صاعقه های پی در پی، که من قبل از بیدار شدن، شنیدم، اصلا اتفاق نیفتاده،  بنابراین پنجره را باز کردم تا ببینم چه خبر است، هیچ اثری از باران ندیدم! پس این چیست؟ بیرون رفتم تا از پنجره مشرف به فرودگاه یک دیدی بزنم، باید یک  چیزی دستگیرم شود، متوجه شدم فرودگاه شهرم در حال سوختن است،  ترس تو جانم افتاد... کمی بعد دست  به کار شدم، موبایلم را برداشتم، باید خبری کسب کنم که برایم توضیح دهد چه اتفاقی دارد می افتد. از اینکه این وقت از شب همه در شبکه های اجتماعی،( شبکه های مجازی) آنلاین بودند، متعجب شدم. از یکی از دوستانم پرسیدم: تو هم آنچه را  که ما می شنویم، می شنوی؟! او گفت: بله( آره) گفتم چطور، در حالی که کیلومترها بین ما و شما فاصله است؟ او گفت: صنعا دارد می سوزد. در حالی که ما در خواب زمستانی هستیم، توطئه ای علیه کشور ما طراحی شده است! چیست و برای چه؟ دیدم دیگران می گویند "عاصفة الحزم"( طوفان قاطعیت) شروع شده است..شروع به حرف زدن کردم : طوفان چيه؟!…… قاطعیت چیه؟!………علیه چه کسی؟!…………آیا فرزندان انصار باید قاطع باشند؟ !!! چه جنایتی مرتکب شده ایم ای صهیونیست های عرب؟! بیشتر جستجو کردم دیدم عده ای به مناسبت این خبر  به همدیگر  تبریک می گویند، عده ای هم می گویند ما به این اتفاقها کاری نداریم و عده ای هم مثل من  هنوز نفهمیده اند، چه خبر است؟! عده ای کمی به خوبی می دانستند که  برادران شیطان چه توطئه ای  علیه کشورمان چیده اند،  و اینگونه توجیه می کردند که آنها فقط فرودگاه را هدف قرار داده اند تا دست ایران از یمن و یارانش در داخل قطع شود! به یاد حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله افتادم که فرمودند: چگونه می توانی در روزگاری قرار بگیری که در آستانه فرارسیدن است که در آن مردم غربال می شوند و تفاله هایی باقی می مانند، عهد و پیمان و امانتشان نابسامان و در هم بر هم می شود، ساز ناسازگاری می زنند( اختلاف می ورزند) و اینچنین هستند. - و انگشتانش را روی هم گذاشت - گفتند: ای رسول خدا اگر چنین شد چگونه خواهیم بود؟  فرمود: آنچه را که می دانید برمی دارید و آنچه را انکار می کنند، رها می کنید و امور نخبگانت را می پذیرید و امور عوام خود را رها می کنید. مسند ابوداود 1/123 و  خداوند متعال فرمود: «تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد». گفتم: عجبا،  نفرت و کینه با صاحبانش( حاملانش) چه می کند، فراموش می کنند که ایران در لب مرزهایشان است و به آنها نزدیکترند، اگر می خواهند با او بجنگند و دستش را قطع کنند، پس باید به سراغش بروند، اما آنها ترسوتر از این حرفها هستند!                            ……………......... مایه تاسف است که نمی دانند کارشان چقدر احمقانه است، اما روزی فرا  می رسد که شما را وادار می کنیم با خفت و ذلت بر ما تعظیم کنید،  و سرتان را خم کنید،ما به این روز امیدواریم و آن روز نزدیک است ای برادران یوسف!   روزی فرا می رسد که ما پیروز خواهیم شد، روزی فرا می رسد که فریادهای همه جهان را خواهیم شنید که ای یمانی، مرا نجات بده!                         ……………… روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرند و دردها و بی‌عدالتی‌هایی را می‌ بینیم که هرگز به قلب انسانی خطور نکرده است.                          ………………… آری اینجا کربلاست، اینجا حسین است، اینجا فقط پیغمبر و خاندانش را محاصره کرده اند و یارانشان از اینجا می خواستند روح الرحمن را قطع کنند، اما برایشان هیهات بود. دیدم با تمام وجودم می گویم: خدایا! ما به تو شکایت می کنیم از نبودن پیامبرمان _ که درود تو بر او و خاندانش باد _ و غایب بودنِ ولی امرمان و اندک بودنِ تعدادمان و کثرت دشمنانمان و شورش هایی که علیه ما بر پا می شود. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را بر این امور یاری کن، با گشایشی که به سرعت برایمان قرار می دهی، و برطرف کردنِ بدحالی که به ما عارض شده، و کمکی که عزتمندانه می رسانی، و سیطره همه جانبه حق که آشکار می کنی، و رحمتی که بزرگی بخشِ ما قرار می دهی، و سلامتی که به ما می پوشانی. [خدایا! همه این درخواست ها را] به سبب رحمتت به ما عطا فرما، ای رحم کننده ترینِ رحم کنندگان» خودم و صنعا را در حال گریستن دیدم بلکه تمام یمن را با همه ذرات و سنگ ها و درختان و جاندارانش را در حال گریستن یافتم که به پروردگارشان پناه می برند، در حالی که شاکی هستند و هق هق می گریند، به دعای من آمین آمین...می گویند بعد شنیدم که یکی یکی به "عاصفة الحزم" و همراهانش لعنت می فرستند..
ای کاش آنها می دانستند که اینجا کربلا است ................... کربلا ، با حسین ، با زینب ، با فرزندان ، مردان و زنانش ، با درد و رنج خود. هرکسی که بخواهد از حسین حمایت کند ، پس یمن را حمایت کند ، و هر که می خواهد کربلا را ببیند به یمن بیاید و درباره پایداری یمانی بخواند……. چند صحنه از آن تقدیم به شما... ❇️زنده به گور در یکی از سال‌های تجاوزات وحشیانه به کشورمان یمن، یک نوجوان مجاهد  در مرزهای عربستان به دست گروهی از مزدوران آمریکا و اسرائیل وابسته به مکتب اموی با آن رذیلت اخلاقی و دور از مبادی و زشتی اعمالشان و دور از انسانیت به مادر این جوان زنگ می زنند  تا به او خبر بدهند که "…  جگر گوشه اش" در دست آنهاست و او را زنده به گور خواهند کرد، همان گونه که قریش دختران خود را زنده به گور می کردند ،اما مادرش با  تمام شجاعت و  استواری گفت: من او را در راه خدا نذر کرده ام، پس برای من فرقی نمی کند که او را دفن کنید یا ذبحش کنید... ،  مزدوران فیلم جنایت خود را ضبط کردند و او را زنده به گور کردند در حالی که او شعار حق پرستی سر می داد: الله اکبر مرگ بر آمريكا   مرگ بر اسرائیل   لعنت بر یهودیان   پیروزی از آن  اسلام است تا اینکه صدایش در  میان خاکها ناپدید شد "خدا از او راضی باشد". این سطح از صلابت محقق  نمی شود مگر  افرادی که از مکتب عاشورا درس گرفته اند، آنچه ما در این باره می گوییم همان است  که زینب علیها السلام فرمود: به خدا سوگند شما جز پوست خودتان نشکافتید و جز گوشت بدن خودتان را قطع نکردید " به خداسوگند [با همه این تلاش ها] یاد ما را [از خاطره ها] محو نخواهید کرد و [چراغ] وحی ما را خاموش نخواهید کرد و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهید رساند. هرگز لکّه ننگتان،  پاک نخواهد شد. رای و نظرتان سست و زمان دولت تان کوتاه ست و جمعیت تان به پراکندگی خواهد انجامید در آن روز که منادی ندا سر خواهد داد: «لعنت خدابر ظالمان باد». ✳️شهید طومر طومر آن طرف کوه بود و  دیگر همرزمانش طرف دیگر کوه،  مجروح شده بودند و آذوقه شان تمام شده بود و مرگ از هر طرف به سراغشان می آمد. دشمن آنها را سخت محاصره کرده بود و آن را تنگتر تنگتر می کرد، اما طومر اهمیتی نداد، مهمات لازم را برداشت ، آتش و گلوله دشمن از هر طرف بر سر او می بارید، اما آنها کور بودند و او را نمی دیدند، همرزمان مجروحش را به آن طرف خاکریزه ها برد و برای دیگر همرزمانش مهمات گذاشت، در رفت و آمد  بود که کاسه صبر تانک زرهی اش لبریز شد، و خراب شد، بنابراین سوار خودروی جنگی « طقم» شد، و همچنان به نجات جان همرزمان مجروحش ادامه داد تا اینکه گلوله های دشمن به خودرو برخورد کرد، و لاستیک هایش پنجر شد، و تعادل آن به هم خورد و او دور می زد، دور می زد تا اسیر نشود و دستان ناپاک به او نرسد و سرانجام به درجه رفیع شهادت نائل آمد. درود بر طومر که چقدر شبیه به عباس علیه السلام است... . نويسنده/أمة الرحمن عبدالله علي
لقاءٌ في الملَكوت ضربات قوية تجتاح مسمعي لم أعرف مصدر الصوت الذي خيّم على المكان جلّ ما علمته أن مشاعر متخبطة جالت في بدني تُصارعني على المضي نحو مكان ما تفوح منه رائحة مسك طيبة تصلني رغم أنني بعيدة جداً عنه، لحظة في إثر لحظة بدأ يتضح الأمر لي أنا في طريق طويل صحراوي ولكن تداعب أرضه بعض واحات المياه الباردة التي تخفف من حرارة الصيف الملتهب وعلى جانبيّ يمشي أشخاص طيبون يبكون تارة ويضحكون أخرى في ملامحهم حزن دفين مُزج مع صبغة تكوينهم بأداة اسمها الحب، طيور بيضاء حلقت فوق رأسي بهيّة وناصعة ذكرتني بالتي شاهدتها في ساحات الصحن المبارك عند مولاي الرؤوف، جال هذا في خاطري فهدأ روعي وسكن معه صوت الضربات التي كان مصدرها شعوري المرهف كأنني في إجازة بين السماء والأرض معلقة بحبل العشق الذي بسببه جئت أمشي هنا متجهةً نحو الشمس والقمر تسكن في جيب عباءتي الخفيّ صورة عمار الذي حلم كثيراً بزيارة كربلاء ولم يتح له ذلك أتحسسها بين الحين والآخر واطمأن بأنني أُكمل حلم شهيد، في حلقي تعلق غصة مؤلمة كأنني أريد أن أروي آية شوقي للحسين على مسامع شخصٍ واحد تمنيت كثيراً أن ألمحه بين المشايّة وأطفئ جمر قلبي الملتهب على فراقه أن أحكي له عن انصهار دمعي مراراً داخل مقلتيّ لبعده عنيّ، كنت أرغب بقصّ رحلة زيارتي لمولاتي زينب(ع) له وإخباره بالحلم الذي راودني عندما غفوت في حضرة الإمام الرِّضا، الحلم الذي بسببه جئت هُنا زائرة حيث أخبرني الفارس في الرؤيا وهو يمتطي ظهر جواده بأن مولاي الحسين قد قبل طلبي وأذن لي بالزيارة بشرط واحد أن يحضر قلبي عنده قبل جسدي وأن أحمل له من بلد أخته زينب ياسمينة بيدي يومها صحوت على تراتيل دعاء كميل تصدح في ثنايا فيروز الحرم الكريم ترافقها ريح مشهد تصفر في موضع قلبي الخاوي.  اجتاحتني رغبةٌ عارمة بالبكاء لأن يد صاحب الزمان الحانية لم تطل رأسي بعد وعينه الرحيمة تنظرني من خلف الحُجُب فقط ولكن أين أبكي والخلائق حولي تطالعني أين أخلو بخالقي فرفعت كفيّ داعية وفي إصبعي خاتم فيروز يتلألأ كأنما منه قبة الرّضا لاحت لفؤادي التائه فتفطّر وطويت له الأرض فصار هناك يغسّل نفسه من حوض الأنيس ويستعد لسفر إلى البقيع كأنما هو في أطوار متتالية غسلٌ وتطيب ونقاء يلقاه على عتبة الصبورة زينب وهكذا حتى يزور كل المعصومين ويستقر في يد مولاي الحُجّة فتدنو نفسي منه طالبةً إياه على استحياء فيمسحُ على الرأس ليعود العقل ويستقر القلب في موضعه ويبتسم لها بحنان فتشكره آمرة الجسد بإنهاء البرهة الفاصلة بين حياتي وموتي وحث الخُطى نحو الحُسين، فتحت عينيّ على أثر شهقة ضربت أوصال جسدي المنهك من طول المسير العذب وأكملت قاصدة المنارة التي صارت قبالتي تماماً الآن تركت الموكب وتجاهلت الخدام الذين يمدون أياديهم لي بالماء فقد وعدت العقيلة أن أرتوي بدلاً عنها من قِربة السّقاء، دلفت صحن العباس ولا أدري كيف حملتني قدماي للشباك الشريف الذي يطوف حوله الماء فشربت حتى امتلأت كل خلية في جسدي بالوفاء وانطلقت نحو الحسين فُتح لي طريقٌ من بين وفود الزائرين والتقت روحي بروحه هناك يدي على الشباك تحمل ياسمين الشام وجسدي ملتصقٌ بالمكان لا يود الفراق أبداً...وفجأةً صحوت من نومي على صوت آذان الصبح من المسجد القريب لمنزلي متعبة من مشيي آلاف الخطوات في رؤياي بيدي زهرة ياسمين وعلى ثيابي رائحة مسكٍ أشبه برحيق الجنة... الاسم: راما محمد شحادة العنوان: حلب(نبّل\ الحي الجنوبي)
عرض سلا و ادب خدمت همی دوستان عزیز بنده حسین سیاهپور در روز سه شنبه هفت شهریور ماه 1402 با تعدادی از دوستان از محله جوی آباد شهر خمینی شهر در استان اصفهان اومدیم مرز مهران که کمک زائرهای امام حسین باشیم و به زوار عزیز خدمت کنیم تا ان ها کمی از خستگی در بیایند و بتونن بهتر به راه خود ادامه بدهند و از زیارت خود راضی باشند. من و دوستانم حال خوبی داریم که این کار رو میکنیم وبرای امام حسین هر کار ی کنی کم است مسول ما حاج اقا هارونی است ادم خوبی است و ما را دارد بجای خوب میرساند و ما از ایشون راضی هستیم. موکبی که در آن استراحت میکردیم حسینیه بعثت بود ما 10 نفر بودیم ودر انجا می خابیدم انجا جای خوبی بود و از شهر های دیگر هم بچه های دیگه با مسئولینشون امده بودند از اذربیاجان و شهر های دیگر امده بودن من ودوستانم حاضر بودیم که حتی شب هاهم کمتر استراحت کنیم تا بتونیم به زوار کمک کنیم. ما خوش حال و بدون خستگی و لذت تمام کار میکردیم ...! این خلاصه ای از سفر ما به مهران و کار ما بود برای خدمت به زوار امام حسین . حسين سياهپور اصفهان_ محله جوى آباد
📖 لازم است که مردم را کتابخوان کنیم؛ 📝 اما از این واجب تر، آن است که استعداد نویسندگی 📚 را بین مردم پیدا کنیم و تولید کتاب بکنیم. 🔰 امام خامنه ای(مدظله العالی) ✏️ •| نـِـهــْـضــَـت ِقـَـلــَـم |• ✏️ 🎨 کاری از مدرسه هنر و ادبیات باشگاه نوجوان من ما قرارگاه مردمی تحول اجتماعی 🔸 با دل نوشته، متن ادبی داستانک، قصه و... 🚩 نامه اى براى محمد كودك قهرمان فلسطینى 🕰 مهلت ارسال آثار: ۱ آذرماه ۱۴٠۲ 💌در ضمن توفيق زيارت و خادمى حرم امام رضا(ع)، حرم حضرت معصومه(س) و مزار سيد الشهداء مقاومت حاج قاسم سليمانى نصيب نويسندگان برگزیده خواهد شد. ☎️ شماره و آيدى جهت ارسال آثار: 09137878313 @nehzateghalam @man_maa @tahavolejtemaee
سلام برتو ای محمد! از شهر مقاومت برای تو مینویسم تویی که خانه ات را برسرت آوار کرده اند از حقوق بشر دم میزنند اما حقوق بشر هم بازیچه شان است دهه هاست که کشورت راغصب کردند و اکنون میخواهند مقاومتت را بشکنند. انقدر پست و حقیرند که بیمارستان ها را بمباران میکنند ، مدارس را ویران میکنند و دست به کودک کشی میزنند. به خودت افتخار کن ! تو و تک تک هموطنانت قهرمانید... به مقاومتتان افتخار کنید ای قهرمانان ! قلب تمام آزادگان جهان برای شما میتپد و همه ی نگاه ها به سمت شما خیره شده شیعه و سنی ، مسلمان و غیر مسلمان و هر کسی که فریادش آزادی و آزادگیست به تو فکر میکنند خدا با ماست... و وعده ی خداوند حق است رهبرم فرموده است : تقدیر خداوند این است که فلسطین آزاد خواهد شد من با تمام توانم به ملت تو در رسیدن به ازادی کمک میکنم در جهان تورا فریاد میزنم و صدایت میشوم در ایرانم اما قلبم در میان بمباران های غزه پرسه میزند... ابوالفضل زابلی غضنفرآبادی كرمان_شهرك شهيد همت
بسم الله الرحمن الرحیم. به نام خداوند مهربان خداونده که حامی مستضعفان است نامه ای ازمن دوست به محمد فلسطین دوست عزیز از روزی که فیلم تو را دیده ام خواب از چشماهایم پریده وروزی صد بار این ویدیو تو را نگاه می کنم واز حسرت و ناراحتی نمی دانم چکار کنم مجبور شدم دست به قلم و کاغذ بزنم تا نامه ای برای تو بنویسم تاکمی از غم اندوه که برای تو پیش آمده کم کنم تا بدانی تو تنها نیستی ما همه یار و همراه تو هستیم همه دوست و برادر تو هستیم وما همه محمد هستیم اسرا‍‌‍‍‍‌ئیل این را بداند که با شهید کردن یک فلسطینی هزار فلسطینی دیگر به دنیا می آید دوست عزیز محمد جان ما از صمیم قلب برادر تو هستیم و همراه تو هستیم ما همه فلسطینیم من از ایران کردستان سنندج محله حاشیه نشین نایصر برایت این نامه را می نو یسم مرگ بر اسرائیل. دوست و همراه تو پیشوا سبزی
غزه و هرات این ایّام است هردو داغدار داغ دیده غزه از دشمن هرات از روزگار هردو شهرند بی‌پناه و هردو بی‌فریادرس هردو فریادش بلنداست و ولی نشنیدکس این همه کشتاروتخریب‌ها اگر جای دگر اتفاق افتاده بود می‌کردجهان راگوش‌کر مرگ برتبعیض باد و این حقوق بی بشر آمریکاوغرب شیطان بزرگ اند یا بشر،؟ س،ع،حسینی -واحد -الاقصی -هرات سید عبدالحسین حسینی
📖 لازم است که مردم را کتابخوان کنیم؛ 📝 اما از این واجب تر، آن است که استعداد نویسندگی 📚 را بین مردم پیدا کنیم و تولید کتاب بکنیم. 🔰 امام خامنه ای(مدظله العالی) ✏️ •| نـِـهــْـضــَـت ِقـَـلــَـم |• ✏️ 🎨 کاری از مدرسه هنر و ادبیات باشگاه نوجوان من ما قرارگاه مردمی تحول اجتماعی 🔸 با دل نوشته، خاطره نویسی داستانک، قصه و... 🚩 خودت را در مسیر پیاده روی اربعین تصور کن 🕰 مهلت ارسال آثار: 20شهریور 1403 💌در ضمن توفيق زيارت و خادمى امام رضا(ع) نصيب نويسندگان برگزیده خواهد شد. ☎️ شماره و آيدى جهت ارسال آثار: برادران : 09965636979 @Bevaghtehossein خواهران: 09014508690 @bevaptehosein14 @tahavolejtemaee
من الضروري أن نحفز الناس لقراﺀة الكتب ؛ 📝 ولكن الأهم من ذلك هو تفعيل موهبة الكتابة بين الناس و 📚 تأليف الكتب 🔰 الإمام الخامنئي "دام ظله العالي" ✏️ نهضة القلم ✏️ تقوم مدرسة الفنون والآداب -نادي الشباب- من - ما بمسابقة في المجالات التالية: الكتابة الإنشائیة ، أو النصوص الأدبية أو كتابة القصة أو القصة القصيرة و ... 🚩 الموضوع. تخيل أنك في طريقك للمشي لزيارة الأربعين وتريد وصف مشاعرك أثناء المشی... 🕰 آخر موعد لإرسال الأعمال: إلى 5 ربيع الاول 1446( المصادف 10/ 9 /2024م) ✨سيکون هناك رحلة مجانية لزيارة مرقد الإمام الرضا (ع) للكُتاب الذين تم اختيارهم . ☎️رقم جهة إرسال الأعمال الاخوة : واجهة عراقية: 9647725967138+ واجهة إيرانية: 989965636979+ ☎️رقم جهة إرسال الأعمال الأخوات: +989014508690 @tahavolejtemaee