﷽ به نام خدا
بخاطر برنامه نذری امام حسین که تو خونه ما برپا بود، بنا شد جلسه دوم مواسات خونه ما باشه😊
از صبح آش درست کردم و شروع کرده بودم، پریسا جان بین زمان کلاس بچه ها برای کمک اومد و برگشت.
مادر همسرم هم اومدن و بعدم همسایه ام(دیشبش بهشون گفته بودم برای آش کمکم میدین؟😊 مواسات خواستم)
بچه ها از ساعت ۳ و ۱۰ دقیقه بود تقریبا اومدن اما پخت آش هنوز تموم نشده بود.
با کمک بچه ها دو تا مشکلی که آش داشت رو تقریبا حلش کردیم.
روضه تلفنی رو برای ساعت ۳ ونیم هماهنگ کرده بودم، با اینکه تقریبا اکثر بچه ها بودن چون دستمون بند آش بود تماس گرفتم و زمانش رو کمی به تاخیر انداختم.
بلاخره پخت آش تموم شد و به سرانجام رسید و اومدیم داخل خونه.
از ۴و ۱۰ دقیقه به مدت ۲۰ دقیقه از روضه تلفنی بهره مند شدیم و در ادامه هم زیارت عاشورا جمعی
این جلسه هم ۸ نفر بودیم، طوبی بخاطر مریضی بچه هاش و فاطمه بخاطر سفر مشهد این جلسه نبودن اما در عوض دو نفر عضو جدید داشتیم 😍 (زیادشدن اعضا مایه روشنی دلهامونه😍 )، رقیه سودی عزیز و دختر خانوم نوجوانشون؛ دختر دایی زهرا ساسانیان که از دوسه سال قبل با تدبر در قرآن باهم آشنا بودیم و ثریابانو دختر دایی رقیه جان غلامی که از انتخابات وچهره به چهره باهم آشناشدیم.
ادامه مبحث مواسات و زندگی جمعی رو گفتگو میکردیم اما متوجه شدیم دو عضو جدید نیاز هست از مباحث ابتدایی هم بشنون.
باعث خیر شد و گره های ذهنی هممون بیشتر رفع شد😉
بعد درباره عضوگیری صحبت کردیم👌
انگار بچه ها با عضو گیری از محله کمی دچار نگرانی از اینکه از پسش برنیان شاید شده بودن
قرار شد در کنار ارتباط گرفتن با همسایه ها به بهانه نذری و سلام علیک و احوال پرسی و ... وانذر اقریبکم و عشیرتکم روبصورت جدی اجرا کنیم.
از کسانی که می شناسیم ، اقواممون آشناهامون، دوستانمون و ...که بهمون نزدیکن و میدونیم دغدغه مند هستن بخوایم بهمون بپیوندن و جمععمون رو بزرگتر کنیم
(همونطور که منم اول سراغ خودشون که مدتهاست می شناسمشون اومدم)
در خلال این بزرگ شدن جمعمون انشالله قطعا دو سه نفر از یک محله پیدا خواهند شد.
و بعد در مرحله بعدی که انسجام جمعمون بیشتر شد استقرار در محلات رو آغاز کنیم.
در مورد زمان ثابت جلسات⏰ هم صحبت کردیم.
دوستانی که حاضر بودن با پنجشنبه عصرها ساعت ۳ تا ۵ بعنوان جلسه ثابت هفتگیمون موافق بودن
محتوای ثابت جلسه اشاره به تدبر در قرآن شد ولی به رای نگذاشتیم...
مکان جلسه هم به جمع بندی نرسیدیم و فعلا نظر بچه ها این بود که گردشی 🔁باشه تا انشاالله به زودی در محلات مستقر بشیم و مسجدی🕌 پایگاهمون بشه و از یک محله ای شروع کنیم.
نزدیکای غروب بود گفتگوهامون تقریبا تموم شده بود، بچه ها سفره پهن کردن و با دوستان آش خوردیم و بعدش خیلی مواساتی بچه ها کمک کردن حالا چون فاطمه زهرا گریه میکرد و نمیذاشت من کاری انجام بدم بچه ها خودشون خودجوش خونه رو جارو کشیدن😍 ظرفارو شستن 😍خدا خیرشون بده خونه رو مرتب کردن😍 و بعد پا شدیم رفتیم پایین با همدیگه که آش ها رو که رو تو ظرف بکشیم.
قرار شد بچه ها برای دوست و آشناهاشون و کسایی که دوست داشتن باهاشون ارتباط گرفتن رو شروع کنن هم ببرن که هم کار من راحت تر بشه برای پخش آش ها و هم یه فرصتی هم برای اضافه شدن به جمعمون درست بشه (همون #سلام_همسایه😉)
#محله_نبردجنوبی
🌟 این شناسه شما رو به محلهتون وصل میکنه 👇🏻
@mehr61bano
🇮🇷 کانال های ما :
📌بله ایتا