در زمانی که معاویه تصمیم گرفت یزید را در جای خودش قرار بدهد، بر حسب مشورتی که مغیره انجام داد، گفت مردم باید امتحان بشوند آیا این ولایت عهدی را میپذیرند یا نه، گفت مردم را امتحان کن که تا کجا سلطه و قدرت تو را پذیرفتند.
معاویه روز جمعه برای نمازجمعه آمد خطبه بخواند، روی منبر ایستاد و گفت «مردم امروز آمدم به شما چیزی بگویم و آن این که همه شما برده من هستید، مردان شما غلام زر خرید من هستند، زنان شما کنیز زر خرید من هستند، بیتالمال ملک من است، به هر که بخواهم میدهم و به هر که بخواهم نمیدهم»
، مردم هم شنیدند اما یک قبرستان مرده، کسی اعتراض نکرد، نمازجمعه آن روز گذشت، هفته دیگر آمد، برای این که یقین کند عمق قدرت و سلطهاش در جامعه تا کجا رسیده است، حرف هفته قبلش را تکرار کرد و باز هم صدایی بلند نشد، برای این که خاطر جمع شود، هفته سوم هم این مسئله را تکرار کرد، این بار یک نفر از گوشه مسجد بلند شد، گفت «معاویه روی منبر پیغمبر خلاف حکم خدا حرف میزنی، خدا این مردم را آزاد آفریده است، بیتالمال هم به همه مردم تعلق دارد، از کجا میگویی بیتالمال ملک من و مردم برده من هستند؟»
معاویه دید در این قبرستان یک زنده پیدا شد، فریاد زد «احسنت، آفرین، امروز تو هم مرا و هم مردم را از جهنم نجات دادی، روزی از پیغمبر شنیدم گفت خلیفه من روی منبر خلاف خدا حرف میزند و کسی به او اعتراض نمیکند، آن خلیفه و آن مردم هر دو در جهنم هستند، خواستم ببینم آن خلیفه، خلیفه جهنمی من هستم یا نه، روز اول این را گفتم و کسی اعتراض نکرد، وحشت زده شدم، هفته دوم دوباره تکرار کردم شاید خدا کسی را برساند ثابت بشود من آن خلیفه جهنمی و این مردم، امت جهنمی پیغمبر نیستند، این هفته خدا تو را رساند که ثابت کند آن خلیفه جهنمی من نیستم و آن امت جهنمی هم این مردم نیستند»؛
این را گفت و مردم شروع کردند کف زدن و هورا کشیدن، نماز خوانده شد و بیرون مسجد سر آن فرد با ضربه شمشیر به آسمان پرتاب شد، ببینید بیسوادی و جهالت بر سر مردم چه میآورد.
آیت الله علم الهدی
امْرَأَة درسته یا امرأت؟
كل مَوضِع فِي الْقُرْآن وَقع فِيهِ لَفْظَة امْرَأَة إِذا قرنت باسم زَوجهَا طولت تاؤها وَإِلَّا قصرت، كَقَوْلِه
تَعَالَى: {إِذْ قَالَت امرأت عمرَان} و {امرأت الْعَزِيز}
هر گاه لفظ امْرَأَة همراه با اسم شوهرش ذکر شود، بصورت امرات نوشته میشود و اگر همراه با اسم شوهر نباشد، امْرَأَة نوشته میشود. مانند:
إِذْ قَالَت امرأت عمرَان
الكليات
نویسنده: الكفوي، أَبُو البَقاء
جلد: ۱
صفحه: ۱۷۶
💠 خیرخواهی علمای ابدان و ادیان!
❖ مرحوم آیتاللهالعظمی حاج سید احمد زنجانی در کتاب «#الکلام_یجر_الکلام»، با تنظیر احکام شریعت و خیرخواهی علمای دین به توصیههای تخصصی پزشکان و متخصصین علوم دیگر، مینویسد:
📝...اطبّا که با بیان سفارشهای حفظ الصحة، جلوی اشتها و میل مردم را میگیرند، آيا نظر عداوت با مردم دارند؟ نه؛ بلكه نظر مهربانى و شفقت دارند. و آيا جوانان را مىرسد كه کمر به عداوت اطبا ببندند كه چرا جلوى ميل نفس ما را مىگيرند؟ نه؛ بلكه بايد از آنها تشكر كنند.
پس، همانطورى كه علماى ابدان، مصالح و مفاسد موضوعات را به مردم اظهار مىكنند و در اين اظهار، جز خيرخواهى منظورى ندارند، همینطور نيز علماى اديان، وقتى كه مىگويند موسيقى حرام است و گوش به آن نكنيد، منظورى ندارند جز خيرخواهى و صلاح مردم.
و يا اينكه مىگويند به نامحرم نگاه نكنيد، عداوتى با مرد يا زن نامحرم كه ندارند؛ بلكه چون متخصّص در دين هستند، آنچه را كه از دين فهميدهاند و صلاح ارباب ديانت مىدانند، مىگويند. آنها نيز مانند اطبّا، راهنما هستند و خير مردم را مىخواهند.
حالا يك نفر بىخبر از قانون طبّ، به خودى خود بگويد اطبا بیخود مىگويند؛ این عمل زيانى ندارد. آيا گوش به حرفش مىدهند؟ نه؛ بلكه مىگويند تو كه درس طب نخواندهاى، چرا مداخله در معقول مىكنى؟ همینطور هم بايد به حرف آنها كه درس علوم ديانت را نخوانده، مداخله در معقول مىكنند گوش ندهند.
اگر كسى به حرف طبيب گوش نكرد، ضررى از اين بابت به طبيب مىرسد؟ نه؛ بلكه زيانش به خود او مىرسد. اهل علم، اگر كه به حرفش ترتيب اثر نكردند، به او زيانى نمىرسد؛ بلكه به خود آنها مىرسد.
پس، مخالفت قول اهل علم، مانند مخالفت قول طبيب است. منتها اين است كه زيان آن، در دنيا مىرسد و زيان اين، در آخرت. حالا اختيار با خودت است؛ «تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال»
آنهایی كه از اين سخنان، عوض اينكه پند بگيرند، ملال مىگيرند و نسبت به گويندگان اين سخنان، به جاى اينكه سر ارادت بسپارند، كمر عداوت مىبندند، به اطفال مريض مىمانند كه كاسه دوا را پرتاب مىكنند و دوايش را مىريزند؛ كاسهاش را مىشكنند و طبيب و نسخه و دواپيچ و دوا درست كن، همه را به باد فحش مىگيرند! چرا؟ براى اينكه صلاح آنها را مىخواهند و مىخواهند از دست مرگ، نجاتشان دهند.
بلكه آنها بدتر از اين كودكان هستند! چون اينها جز اينكه لگد بر خير خود بزنند و به آنهایی که دست اندركار هستند، زباناً فحشى بدهند، ديگر عداوت آنها را در دل نگه نمىدارند. اما آنها كمر عداوت ارباب نصيحت و خيرخواهان را در دل نگهداشته، همواره با نيش زبان، آزارشان مىدهند و بلكه گاه از نيش زبان گذشته، با نيش سنان، مزدشان را در كفشان مىگذارند.
#خیرخواهی #علما #تخصص
https://t.me/noskheh_teb_sonnati
@shobeiryzanjani
🌷 خاطرات شهید همت:
🌿 وقتی می آمد خانه، من دیگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض میکرد. شیر براش درست میکرد، سفره را می انداخت و جمع میکرد.
🌿 پا به پای من می نشست لباسها را می شست، پهن میکرد و جمع میکرد.
🌿 میگفت: تو بیش از این ها به گردن من حق داری
🌿 میگفت: من زودتر از جنگ تموم میشم و گرنه، بعد ازجنگ به تو نشون میدادم تموم این روزها رو چه طور جبران میکنم.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
خواندن قرآن از روی آن
قِراءَةُ القُرآنِ فِی المُصحَفِ تُخَفِّفُ العَذابَ عَنِ الوالِدَینِ وَ لَو کانا کافِرَینِ
خواندن قرآن از روی آن، عذاب را از والدین سبک می سازد ؛ اگر چه آن دو کافر باشند.
/اصول کافی 2/613
آیت الله مشکینی رحمة الله علیه
⚠️اثر گناه فقط در خود انسان ظاهر نمی شود، گناه انسانی در محیطش هم اثر دارد، گناه انسان در فرزندانش اثر دارد، گناه انسانی در فرشته ها اثر دارد، گناه انسانی در زراعت اثر دارد، گناه انسانی در جوّ اثر دارد❗️😱😱😱
#اثرات_گناه
#حجاب
@KASHKOOLMAAREFAT🥀
ملاک حرمت نظر به زن نامحرم احترام زن است و زنی که شرعاً احترام ندارد حرمت نظر بدون شهوت هم ندارد.
البته حق زن نیست که بگوید من نمی خواهم به من احترام بگذارید بلکه شارع بر زن آزاد و مسلمان واجب کرده است که احترام خود را حفظ کند و خود را بپوشاند.
ملاک وجوب ستر بر زن، احترام زن مسلمان است ولی این حق، قابل اسقاط نیست
مثل این که بگویند غسل و کفن و دفن میّت از باب احترام مسلمان است ولی کسی حق ندارد به این خاطر که گنه کار است بگوید: من را تجهیز نکنید و دفن نکنید و به بیابان بیندازید تا درندگان مرا بخورند و از گناهم کاسته شود؛ خدا این احترام را واجب کرده است و خود شخص هم نمی تواند اسقاط کند.
و حتّی وجوب حفظ جان مسلمان از باب احترام است و کافر حربی احترام ندارد ولی مسلمان نمی تواند بگوید که این احترام را نمی خواهم و احترام خونم را اسقاط می کنم.
این ها حکم است و قابل اسقاط نیست.
استاد محمدتقي شهیدی
داستان عابد و شیطان، و زن فاحشه
(عاقبت به خیر شدن زن فاحشه)
از امام صادق عليه السّلام روايت كردهاند كه فرمود:
در بنى اسرائيل مرد عابدى بود كه به هيچ وجه به دنيا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود،
شيطان (كه از وضع او رنج ميبرد) از بينى خود فرياد كشيد لشكريانش بدور او جمع شدند، بدانها گفت:
كدام یك از شما است كه بتواند اين شخص را از راه بدر كند؟ يكى گفت: من. گفت: از چه راه بسراغش ميروى؟ پاسخداد: از راه زنها. شيطان گفت: تو حريف او نيستى، چون او زنان را نيازموده (و لذتى از آنها نبرده كه گول بخورد) ديگرى گفت: من. پرسيد: تو از چه راه گولش مي زنى؟ گفت: از راه باده گسارى و خوشي ها. بدو گفت: تو هم مرد اين كار نيستى چون او اهل اين ها نيست، سومى گفت: من او را گمراه ميكنم، پرسيد: از چه راه؟ گفت: از راه كار خير. شيطان گفت: برو كه تو حريف او هستى. شيطانك بيامد و در برابر او جايى را انتخاب كرد و شروع كرد بنماز خواندن. و آن عابد چنان بود كه (شبانهروز قدرى) مي خوابيد و استراحت مي كرد، ولى شيطانك هيچ نميخوابيد و استراحت نداشت (يكسره نماز ميخواند). آن مرد عابد كه خود را در برابر او كم ارزش ديد و عبادتش را كوچك دانست بنزد آن شيطانك رفت و بدو گفت: اى بنده خدا چه چيز تو را باين همه نماز خواندن نيرو داده (و وادار كرده)؟ پاسخش را نداد. بار دوم پرسيد باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم كه پرسيد گفت: اى بنده خدا من گناهى كردهام و از آن توبه نمودهام و هر گاه آن گناه را بخاطر مىآورم بنماز خواندن نيرو ميگيرم. مرد عابد گفت آن گناه را بمن هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه كنم و در نتيجه (مانند تو) بر خواندن نماز نيرو بگيرم شيطانك بدو گفت: بشهر برو و سراغ فلان زن فاحشه را بگير و دو درهم باو بده و با او درآويز و كام خود برگير (و سپس توبه كن تا مانند من بر عبادت نيرو بگيرى). عابد گفت: دو درهم را از كجا بياورم؟ من كه نميدانم درهم چيست؟ شيطان از زير پاى خود دو درهم بيرون آورده باو داد، عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود كه در آن عبادت ميكرد بشهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را بخانه آن زن راهنمائى كردند و گمان كردند براى موعظه او آمده عابد بنزد آن زن رفت و دو درهم را پيش او انداخت و بدو گفت: برخيز. زن برخاست و بدرون اطاق خود رفت و بمرد عابد گفت: داخل شو. عابد بدرون اطاق رفت. آن زن بدو گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى بخانه من آمدهاى كه معمولا كسى با اين وضع و لباس بنزد من نميآيد، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شيطان) را براى آن زن تعريف كرد. زن گفت: اى بنده خدا ترك گناه آسانتر از توبه كردن است، و چنان نيست كه هر كس توبه كند بدان برسد (و توبهاش پذيرفته گردد)، بنظر ميرسد كه آن كس (كه اين راه را پيش پاى تو گذارده) شيطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه بدر كند) اكنون بازگرد كسى را (در آنجا) نخواهى ديد، عابد برگشت و آن زن همان شب از اين جهان رفت، و چون صبح شد ديدند بر در خانهاش نوشته شده: بر سر جنازه فلان زن (براى دفن و كفن او) حاضر شويد كه او از اهل بهشت است، مردم همه در شك و ترديد فرو رفتند، و بخاطر همان ترديدى كه در كار او پيدا كرده بودند تا سه روز جنازهاش را بخاك نسپردند، خداى عز و جل به پيغمبر آن زمان- كه جز موسى بن عمران كسى ديگر را سراغ ندارم- وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و بمردم بگو: بر او نماز بخوانند كه من او را آمرزيدم و بهشت را بر او واجب كردم چون فلان بنده مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت.
(الروضة من الكافي / ترجمه رسولى محلاتی﴾
https://eitaa.com/neveshteh313/2322
خدا رحمت کند استاد ما آیت الله حجت را که در معنی کردن روایات دست عجیبی داشت، انگشت روی روایات میگذاشت که تقیه است یا تقیه نیست،
آیت الله سبحانی حفظه الله
یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاٰ یَقْرَبُوا اَلْمَسْجِدَ اَلْحَرٰامَ بَعْدَ عٰامِهِمْ هٰذٰا
نجس بودن کفار!؟
اگر کسی مشرک نبود بلکه بالاتر بود حتی اهل کتاب هم نبود بلکه منکر اصل خداوند بود مانند کمونیسم ها در این جا باید بررسی کنیم بر فرض که آیه دلالت بر نجاست مشرکین کند آیا می توانیم نجاست زنادقه را اثبات کنیم.؟
قول اول: به طریق اولی نجس هستند زیرا وقتی مشرکی که اصل صانع را قبول دارد نجس باشد به مفهوم موافقت(فهوای اولویت) زنادقه نیز نجس است. اصلا مشرک که نجس است دو حیث دارد که یکی اقرار به اصل صانع و دیگری انکار توحید است آنچه موجب نجاست شده آیا اقرار به صانع است قطعا این حیث موجب نجاست نیست بلکه جهت حسن است پس آن حیث انکار توحید موجب نجاست شده است. اما اگر به تمام معنا صانع را انکار کند در این صورت به طریق اولی نجس خواهد بود.
قول دوم: نجاست یک اعتبار شرعی است در این آیه مخصوص مشرکین است ما به چه جهت تعدی دهیم این حکم شرعی را به یک موضوع دیگر اگر ما مناط را به صورت قطعی بدست آوردیم که همان حیث انکار باشد مطلب تمام است اما ممکن است ملاک چیزی دیگر باشد شاید کسی که خدا را قبول دارد ولی برای خداوند شریک قرار داده باشد اسوء حالاً باشد شاید خداوند از مشرک ناراضی تر باشد تا از یک منکر البته احتمال اول راجح است اما نمی توان آن را به صورت قطعی پذیرفت.
درس تفسیر استاد محمد مروارید
91/02/19
تلقیح مصنوعی؛ خلاف ارتکاز متشرعه است؟!
از حاج آقا (آیت الله بهجت ره) زیاد سؤال میکردند که این تلقیحات و این ها جائز است یا نه؟
حاج آقا به جای اینکه نظر خودشان را بگویند، میگفتند:
که از مرحوم آسید ابو الحسن پرسیدند که این تلقیح چه طور است؟
سید گفتند عملٌ قبیحٌ.
ببینید این، یک نحو از فتوا دادن، در رفتن است. عملٌ قبیح.
این را زیاد میگفتند. دیگر چیز دیگر جواب نمیدادند، ساکت میشدند خود حاج آقا. اینکه گفتم عملٌ قبیح. حالا قبیح است.
اما آخر کار دیگر حاج آقا فرمودند خب علی ایّ حالٍ شارع یک چیزهایی به متشرعه گفته، که میبیند نه نمیشود. یعنی اذهانشان طوری است که از این ابا دارند.
یعنی ما این قدر گُم هستیم در شرع که بانک اسپرم بگذارند و اجنبیهها بروند به خودشان تزریق کنند و بچههای اینطوری به دنیا بیایند.نه زنا است و نه نکاح است.تجویز نکردند، اتفاقاً فتوایشان برگشت به ارتکاز متشرعه.
گفتند نه؛ ولو الآن یک چیزی نداریم بگوییم به این دلیل ممنوع است، اما ارتکاز متشرعه این کار را اجازه نمیدهد. شما ببینید ارتکاز متشرعه تأیید میکنند که این کار جائز است؟ زنها همه بروند منیِ اجنبی را بردارند به خودشان تزریق کنند و حامل بشوند؟ ولی خب ببینید الآن این ارتکاز به قوت آن ارتکازهایی که بحثش را میکردیم نیست.
یعنی ممکن است کسی شرایط ذهنیاش طوری باشد که الآن آن ارتکاز فعال نباشد.
🎙پادکست: «مجالست با قرآن، مجالست با خود حضرت رسول صلیاللهعلیه وآلهوسلم است»
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
▫️مجالست با انبیاء و اولیاء، مرافقت[و دوستی] با ملائکه است، همهاش معنویات است.
و ما هم نمیتوانیم عذر بیاوریم که آنها [در میان ما] نیستند که ما با آنها مجالست بکنیم!
[چراکه] آثار قطعیهی آنها [مثل] قرآن که بهمنزلهی ملاقات خودشان است [در بین ما هست].
🔹 مجالست با قرآن، مجالست با خود حضرت رسول صلیاللهعلیه وآلهوسلم است.
همچنین آثار اوصیاء– مانند صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه– مثل این است که با خودشان داریم مکالمه و صحبت میکنیم و داریم گوش میدهیم که اصلاً چه میفرمایند.
▫️چه بسا یک زمانی هم در همین آلات، اختراعات و اکتشافات بشود ـ نمیدانم الآن شده است یا نه؟ـ از فضا اصوات متکلمین و صاحبان اصوات را بشود جمع کرد.
مثلاً صوت داودی را بتوانند از توی فضا دربیاورند، این ممکن است و نمی توانیم بگوییم نیست و نمی توانیم بگوییم محال است.
[اصوات] یک رشتههایی و دستگاههایی در فضا دارد، نمیشود بگوییم مستهلک مطلق میشود. این میزانی دارد.
🔹ممکن است یکی از محامل «كَرَّرْتُها حَتّى سَمِعْتُها مِنْ قائِلِها؛[۱] تكرار نمودم تا اينكه آن را از گويندهاش [حضرت حق] شنيدم.» همینجور باشد. یک صوتی بود خلق میشد دیگر، همان صدایی که در اول نزول وحی که خلق میشد و آن صدا را حضرت [پیامبر صلیاللهعلیه وآلهوسلم] استماع میکرد و القا میکرد، یک صدایی بود اما غیر از او نمیشنید، همان صدا ممکن است پیش اهلش و برای اهلش شنیده شود.
🔻پینوشت:
١. مشابه: مستدرك الوسائل، ج ۴، ص ١٠۶؛ بحارالانوار، ج ۴٧، ص ۵٨؛ ج ٨١، ص ٢۴٧.
📚 بیانات در درس خارج اصول، جلسه ۴۰٧، ۴ اردیبهشت ١٣٧۴
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir