الشَّفَقُ: الحمرةُ من غُروب الشمس إلى وقت العِشاء الآخِرة، فإذا ذهب قيل: غاب الشَّفَقُ.
و قال الفراء: سمعتُ بعض العرب يقول: عليه ثوبٌ كأنّه الشَّفَقُ، و كان أحمر
الشَّفَقُ: اختلاط ضوء النّهار بسواد اللّيل عند غروب الشمس. قال تعالى: فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ
[الانشقاق/ 16]
الشَّفَقُ: بقيّةُ ضوء الشمس، و حُمرتها تُرى فى المغرب إلى صلاة العشاء.
المحكم و المحيط الأعظم، ج6، ص: 171
پس از بیان شفق در کتب لغت
اکنون بیان مراد از شفق در روایات:
۲۳-بَابُ أَنَّ الشَّفَقَ الْمُعْتَبَرَ فِی وَقْتِ فَضِیلَةِ الْعِشَاءِ هُوَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِیَّةُ لَا الْبَیَاضُ الَّذِی بَعْدَهَا
۴۹۲۸-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَی تَجِبُ الْعَتَمَةُ قَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ وَ الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ فَقَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّهُ یَبْقَی بَعْدَ ذَهَابِ الْحُمْرَةِ ضَوْءٌ شَدِیدٌ مُعْتَرِضٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الشَّفَقَ إِنَّمَا هُوَ الْحُمْرَةُ وَ لَیْسَ الضَّوْءُ مِنَ الشَّفَقِ
«وسایل الشیعه شیخ حر عاملی»
اعتبار کتاب توحید مفضل نزد نجاشی
لأنّ المفضل ثقة على المختار، بل من الأجلاء، و إليه ينسب الكتاب المعروف بتوحيد المفضل الّذي عبّر عنه النجاشي بكتاب فكّر
المستند آیت الله خویی ره
علت نقص خلقت در افراد
السادس: أن علة النقص فی المعلولین، قد تکون من جهة تزاحم الأسباب فی عالم المادة و قد مر أن بعض الشرور من لوازم العالم المادی، و لعل إلیه أشار الإمام الصادق علیه السلام فی توحید المفضل حیث قال: و أنت یا مفضل تری أصناف الحیوان أن یجری أکثر ذلک علی مثال و منهاج واحد کالانسان یولد و له یدان و رجلان و خمس أصابع، کما علیه الجمهور من الناس فأما ما یولد علی خلاف ذلک فإنه لعلة تکون فی الرحم أو فی المادة التی ینشأ منها الجنین، کما یعرض فی الصناعات حین یتعمد الصانع الصواب فی صنعته فیعوق دون ذلک عائق فی الأداة أو فی الآلة التی یعمل فیها الشیء فقد یحدث مثل ذلک فی أولاد الحیوان للأسباب التی وصفنا فیأتی الولد زائداً أو ناقصاً أو مشوهاً و یسلم أکثرها فیأتی سویاً لاعلة فیه
و بالجملة فهذه النواقص الحاصلة من ناحیة تزاحم الأسباب من لوازم عالم المادة و حیث کانت خیریة عالم المادة غالبة، فالراجح هو ایجاده بما هو علیه، کما لایخفی و قد تکون من جهة ظلم الظالمین المتجاوزین المختارین فی أعمالهم، أو من جهة جهل الآباء و الاُمهات بآداب النکاح و سننه و شرائط التوالد و التناسل و کیفیة التغذیة و حفظ الصحة، أو من جهة سوء أفعالهم، أو غیر ذلک من المؤثرات الاختیاریة.
و من المعلوم أن الله تعالی بریء عن ظلم الظالمین و نهاهم عنه و أکده و فرض منعهم علی کافة الناس و یعاقبهم فی الآخرة و هکذا أرشد الآباء و الاُمهات، بتشریع الأحکام و السنن و الآداب الشرعیة و أیضاً حذر الناس عن العصیان و ارتکاب المعاصی و الأعمال السیئة لتطیب أولادهم و أحفادهم.
فما ینبغی أن یفعله الله لم یترکه، بل أتی به حق الاتیان و إنما التقصیر و القصور من ناحیة الناس و عالم المادة کما لا یخفی.
بدایه المعارف الالهیه
کم من معلول نال المقامات العالیة و الشامخة، لعلو همته و نشاطه، فعلی المعلولین أن لا یترکوا السعی نحو الکمال بمقدار الطاقة و علی الناس أن یساعدوهم فی هذا المجال، و لا یهملوهم، فإنهم إخوانهم و المسلم یهتم باُمور المسلمین.
بدایه المعارف الالهیه
کسانی که به خاطر بیماری نمی توانند به کمال مطلوب برسند
لا یقال: إن المعلولین لا یتمکنون من الاستکمال؛ لأنهم لعلتهم عاجزون عن اتیان الأعمال الصالحة، بمثل ما أتی به غیرهم فلا وجه لخلقهم.
لأنا نقول: إن التکلیف لیس إلاّ بمقدار طاقتهم، فإذا أتوا بالأعمال بهذا المقدار، تمکنوا من الاستکمال بما أتوا به و الله تعالی رؤوف بالعباد. هذا مضافاً إلی أن لهم أن یقصدوا جمیع الخیرات التی اُتی بها غیرهم ممن لیس فیهم نقصهم فلهم ثواب تلک الاعمال إن کانوا صادقین فی قصدهم؛ لأن الأعمال بالنیات علی أن الصبر علی العلة و النقص یوجب ازدیاد الکمال و الثواب و الحسنات فقد روی فی الکافی عن أبی عبدالله علیه السلام أنه قال: «من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه کان له مثل أجر ألف شهید»
بدایه المعارف الالهیه
روایات زمان وقت مغرب
و رفع تعارض بین آن ها:
1⃣ صحیحه برید بن معاویة عن أبی جعفر (علیه السلام)
«قال: إذا غابت الحمرة من هذا الجانب یعنی من المشرق، فقد غابت الشمس من شرق الأرض وغربها».
2⃣ «وقت المغرب اذا غاب القرص».
👈بین روایتها تعارض واقع میشود. یکی میگوید حمرۀ مشرقیه و یکی میگوید «اذا غاب القرص».
✅ دو سه نوع میتوان جمع بین روایات کرد. یکی تفسیر است.
آن روایت میگوید «وقت المغرب اذا غاب القرص» و دیگری میگوید این غاب القرص باید حقیقی باشد و حقیقی آن وقتی است که حمرۀ مشرقیه شود. بنابراین میشود مفسر و روایات حمرۀ مشرقیه تفسیر میکند جملۀ «وقت المغرب اذا غاب القرص».
و آن روایتها میگویند «اذا غاب القرص أن سطح الارض».
روایت هم خواندیم که حضرت فرمودند وقتی ذهبت الحمره شد، آنگاه «ذهبت الشمس».
لذا یک دسته روایات دستۀ دیگر را تفسیر میکند.
آیت الله مظاهری
«غروب آفتاب یا مغرب شرعی، چه وقت است؟!»
عامه میگویند: «استتار قرص است.»
«همین مقدار که خورشید پنهان شود، غروب است و میتوان نماز خواند.
آنها الان هم نماز میخوانند و هم افطار میکنند.
اما مشهور در میان شیعه بلکه باید بگوییم یک سیره در شیعه، میگوید نه، بلکه باید لاأقل ده دقیقه صبر کنیم تا خورشید حقیقتاً مخفی شود.
اگر بخواهیم چنین شود، باید سرخی که در اثر پنهان شدن خورشید پیدا میشود، بالای سر بیاید.
وقتی به بالای سر آمد و روی مشرق رفت، آن وقت مغرب است.
مغرب واقعی، یعنی پنهان شدن خورشید از همه جا.
و اگر آن سرخی باشد، دلیل بر اینست که خورشید پنهان نشده و حائل پیدا کرده است مثلاً در پشت کوه رفته است؛ و این غروب نیست.
اما مشهور در میان شیعه بلکه باید بگوییم یک سیره در شیعه، میگوید نه، بلکه باید لاأقل ده دقیقه صبر کنیم تا خورشید حقیقتاً مخفی شود.
اگر بخواهیم چنین شود، باید سرخی که در اثر پنهان شدن خورشید پیدا میشود، بالای سر بیاید.
وقتی به بالای سر آمد و روی مشرق رفت، آن وقت مغرب است. مغرب واقعی، یعنی پنهان شدن خورشید از همه جا.
و اگر آن سرخی باشد، دلیل بر اینست که خورشید پنهان نشده و حائل پیدا کرده است
،مثلاً در پشت کوه رفته است؛
و این غروب نیست.
«آیت الله مظاهری»