مدرسه نویسندگی مبنا
بایکوت رسانهای امام تصور کنید قرار است جایی سخنرانی کنید و چیزی را ارائه بدهید. تصور کنید یک سالن
.
سالن انگار منتظر همین شروع بوده، انگار کسی توی گوش آدمهایش آرام گفته باشد: سه، دو، یک، حالا. همه با هم شما را هو میکنند. شما یک صدای هوی کشیده میشنوید که همه فضای سالن را پر کرده، میخواهید چیزی بگویید، صدای بلندگوها به صدای آدمها غالب نمیشود. هوی کشیده آدمها تمام نمیشود. بالا و پایین میشود، حس میکنید آدمها با دهانهایی که به خنده باز شده دارند شما را هو میکنند. هزار نفر با هم. هزار صدا که روی هم جمع شده.
هزار نفر جمع شدهاند توی سالن تا حرف شما از رسانهای که در دست دارید، به گوش هیچ کس نرسد. این یک جور مبارزه رسانهای است. تلاشی برای خاموش کردن رسانه حریف. جنگی برای ترویج نشنیدن. پارازیتهایی برای خنثی کردن عملیاتهای رسانهای موفق.
حالا جمعیت هزار نفری توی سالن را در ذهنتان بیشتر کنید. دو هزار نفر. پنج هزار نفر. ده هزار نفر. بیست هزار نفر. سیهزار نفر اگر با هم سر و صدا راه بیاندازند، اگر کسی را هو کنند، اگر حتی ساکت باشند و فقط پا بر زمین بکوبند، چه حجمی از صدا درست خواهد شد؟ چقدر صدای رسانه ما شنیده نخواهد شد؟
#یادداشت
📝@nevisandegi_mabna
مدرسه نویسندگی مبنا
. سالن انگار منتظر همین شروع بوده، انگار کسی توی گوش آدمهایش آرام گفته باشد: سه، دو، یک، حالا. همه
.
در کربلا، سیهزار نفر آدم، در روز عاشورا، امام زمانشان را هو کردند. سر و صدا راه انداختند و هیاهو کردند. اباعبدالله روی اسب بود، فاصلهاش تا سپاه عمرسعد زیاد نبود، شمشیرش در قلاف بود و میخواست با مردم کوفه حرف بزند. چند جمله اول را که گفت، یکباره همه دشت پر شد از پارازیتهایی که آدمهای سپاه عمرسعد میفرستادند. صدای امام بین هیاهوی لشکر عمر سعد گم شد.
تیمهای رسانهای گاهی اوقات به جای عملیات رسانهای، میروند سراغ عملیاتهای ضد رسانهای. گاهی اوقات که در نقطه ضعف قرار میگیرند، شروع میکنند به هو کردن، مسخره کردن، کفزدنهای بیمورد، تکبیر فرستادنهای الکی، صلواتگوییهایی بیجا و حتی شعار دادنهایی پوچ.
برنامهریزهای رسانهای لشکر عمر سعد میدانستند، حرف امام را باید بایکوت کنند، باید رسانههای امام را ببندند و دسترسیهای امام را به رسانهها محدود کنند.
امام البته عملیات رسانهای را نباخت. حرفش را قطع نکرد. وسط آن هیاهوها ته دلش خالی نشد. مردم را نفرین کرد. توبیخشان کرد و بعد حرفش را ادامه داد.
کمکم همه آن هیاهو کنندهها از رو رفتند، فرستندههای پارازیتشان را خاموش کردند، بغل دستیهایشان را آرام کردند و حرفهای امام را شنیدند. حرفهای امام اما تاثیری رویشان نداشت. اینها خیلی قبلتر از اینها خودشان را به رسانههای بنیامیه فروخته بودند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
🔖 مکاشفات شخصی!
📚داستان، ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی
🖋رابرت مککی
📝@nevisandegi_mabna
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
🖋 مولوی
#جرعه
📝@nevisandegi_mabna
✨️نگارِ آشنا
میخواستم ببینم زور غمم چقدر بیشتر است؛ لغت نامه را باز کردم.
روبروی کلمه شیء نوشته بود: (در لغت به معنی چیز. اطلاق شیء بر تمام امور عقلی، خیالی، وهمی، و خارجی جایز است )
تمام امور؟ چه دایره وسیع و بی رحمی...
پس شیء یعنی هر چیزی...
وقتی گوشه اتاق دلم میخواست برای غمی گریه کنم میرفت توی دایره شىء و دست و بالم بسته میشد.
تنهایی؟! مرگ؟! نامردی؟! درد؟!
غصه های کوچک و بزرگم قبل از آنکه چشمه اشک را پر کنند کم میآوردند؛ زور غمشان روبروی یک غم مقدس سر خم میکرد.
وقتی صدای
يَا بنَ شَبيبٍ ، إن كُنتَ باكِيا (( لِشَيءٍ )) فَابكِ لِلحُسَينِ به گوشم میرسید
قطره اشکم محو میشد یا مسیر عوض میکرد.
اینبار تنهایی من گوشه اتاق گم میشد در تنهایی بزرگ تری روی تل زینبیه.
مرگ یک عزیزم در برابر مرگ همزمان عزیزترینهای عالم رنگ میباخت.
امام حسینی که برای روزهای تنهایی و غمم ذخیره کرده بودم سر بلند میکرد. یادآوری یک روضه کافی بود تا اشکم برای چیز مقدس تری بریزد و همه حجم غم را ببلعد.
حالا گوشه اتاق نشسته ام و همراه هر قطره اشک لبم تکان میخورد:
دنیای منه...
امامحسین بزرگتر از دردای منه
#پویش_نگارِ_آشنا
#روایت_روضه
📝 @nevisandegi_mabna
سکان جنگ رسانهای به دست امام
از شرکتهای بزرگ تا موسسههای خانگی و از احزاب خرده پا تا رییسجمهورها همه برای خودشان یک شعار دارند. با شعارشان خودشان را معرفی میکنند، با شعارشان جهتگیریهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسیشان را نشان میدهند و با شعارشان در ذهنها میمانند.
امام حسین در کربلا برای سپاهش یک شعار انتخاب کرده بود. شعاری که ساده بود، کوتاه بود و معنایش واضح و دقیق و نقطهزن بود.
شعار اباعبدالله این دو کلمه بود: «یا محمد»
روی پرچمهای سپاه اباعبدالله این شعار نوشته شده بود، هویت جمعی سپاه به این شعار بود، فریاد مشترک رزمندههای جبهه امام همین شعار بود.
انتخاب شعار و نمایشش روبهروی دشمن، یک کنش رسانهای از سمت اباعبدالله بود.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
مدرسه نویسندگی مبنا
سکان جنگ رسانهای به دست امام از شرکتهای بزرگ تا موسسههای خانگی و از احزاب خرده پا تا رییسجمهوره
.
بگذارید صحنه را یک بار باز طراحی کنیم:
۳۰ هزار نفر آدم یک جا جمع شدهاند و رسانههای بنیامیه توی گوششان خواندهاند که حسین بن علی از دین جدش خارج شده، کافر شده، دیگر مسلمان نیست. آدمهای لشکر عمر سعد آمدهاند تا برای رضای خدا به امید یاری پیامبر با اباعبدالله بجنگند. حالا روبهرویشان پرچمهایی بلند شده که اسم پیغمبر را نشان میدهد، شعار یکدست مردم دور و بر اباعبدالله، «یا محمد» است. تکیه جمعیتی که قرار است به جنگشان بروند بر رسول خداست.
انتخاب شعار امام، پاتکی بود به حمله رسانهای حزب بنیامیه.
عملیات بعدی اباعبدالله ساخت کلیدواژههایی ماندگار بود که تا همیشه تاریخ از ذهن بشریت پاک نمیشود. عبارت را ببینید: «هیهات منا الذله». ما و ذلت، هرگز یکجا جمع نمیشویم.
به کلمه «ما» فکر کنید. ما، یعنی چه کسانی؟ این کلمه را کسی دارد میگوید که یکی از پنجتن است، نوه پیغمبر است، عضوی از خانواده وحی است. ما یعنی اهل بیت. اهل بیت هرگز ذلیل نمیشوند.
#یادداشت
📝@nevisandegi_mabna
مدرسه نویسندگی مبنا
. بگذارید صحنه را یک بار باز طراحی کنیم: ۳۰ هزار نفر آدم یک جا جمع شدهاند و رسانههای بنیامیه توی
.
همین یک کلمه خودش یک تیر قوی بود: ما اهل بیت هستیم.
به جمله «ما ذلیل نیستیم» توجه کنید. در جنگ، در یک تقابل، در جایی که دو گروه با هم درگیر هستند، وقتی یک طرف میگوید ما ذلیل نیستیم، معنای حاشیهایش این است که طرف مقابل ما ذلیل است.
در کربلا کسی میگوید ذلیل نیست که اگر تصویر هوایی روز نبردش را ببینیم، خودش و سپاهش، یک نقطه هستند درباره یک دریا، هفتاد و دو نفر در برابر سی هزار نفر. کسی میگوید ما ذلیل نیستیم که تقریبا محاصره نظامی شده و نسبت به آب و آذوقه تحریم است.
اباعبدالله میگوید، ذلت هیچ وقت سایهاش بر سر ما نمیافتد. این یک حمله رسانهای است. آدمی که ذلیل نیست، اعتماد به نفس دارد، امید دارد، برنامه دارد و سلحشور و جنگاور است. این لشکر عمر سعد را میترساند.
یک عملیات دیگر امام در روز عاشورا، رجز خوانی بود. در جنگهای تنبهتن، رزمندهها در برابر حریف رجز میخواندند. رجزها مانیفستهایی بودند که رزمندهها در جنگ ارائه میدادند.
#یادداشت
📝@nevisandegi_mabna