eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
6.7هزار دنبال‌کننده
53.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
191 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠هیچکس به اندازه #رهبر مظلوم نیست چون معمولا مردم محدودیت های رهبر را درک نمیکنند ولی دشمنانش محدودیت های او را خوب میفهمند و تحت فشار قرار میدهند و... 💠⚜💠⚜💠⚜💠 هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام_خامنه‌ای_مدظله_العالی 🔹استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی دیگران ✍ آیا استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی برای کسی که جزء خانواده صاحب دفترچه نیست، جایز است؟ و آیا جایز است صاحب دفترچه، آن را در اختیار دیگران بگذارد؟ ✅ج: استفاده از دفترچه ی بیمه ی درمانی فقط برای کسی جایز است که شرکت بیمه نسبت به ارائه ی خدمات به او تعهد کرده است، و استفاده ی دیگران از آن موجب ضمان است. هیأت رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال خبری بهشهرنو
بسم الله الرحمن الرحیم مستند داستانی کف خیابون(2) ✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و چه
بسم الله الرحمن الرحیم مستند داستانی کف خیابون(2) ✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و پنجم» همینجوری حرفامون با مهناز ادامه داشت. نکات خوبی داشت میگفت. اما باید بیشتر وارد کیان میشدیم. چون حس کردم یه جوری داره یه کاری میکنه که از کیان حرفی نزنه! به خاطر اینکه دوباره برگردیم سرخط، بهش گفتم : از نقطه ی اوج رابطتون بگو! از وقتی که احساسش و احساست خاص تر شد. گفت : شما که متن همه پیام ها و... گفتم : آره اما می خوام بدونم واسه شما از کی خاص شد؟ احساس خاص درونی! نه جملات تلگرام! گفت : وقتی فهمیدم موفق شدم و دارم توجهشو جلب می کنم که ازم پرسید : چرا همیشه هوامو داره؟ منم نوشتم : مگه تو اذیت می شی؟ نوشت: اذیت نه... اما میترسم وابسته بشم! نوشتم : نشدی؟ نوشت : به چی؟ به کی؟ نوشتم : به توجهم! نو‌شت : چرا دروغ؟ چرا... شدم! نوشتم : میخوای دیگه مزاحمت نشم؟ نوشت : همه پستاندارها تا می بینن کارشون جواب داد و مخ طرفشونو زدند، می خوان که مثلا زحمتو کم کنند! ینی می خوان بگن ای وای من قصد بدی نداشتم و خودت وابستم شدی و حالا اگه بگی برو، میرم! من که خندم گرفته بود، نوشتم: خخخخ نوشت : بایدم بخندی! ق ر ب و ن خندهات برم... تو نخندی، پس کی بخنده... خانوم خانوما! ازون شب دیگه همه چیز یه رنگ دیگه پیدا کرد. هم برای من و هم واسه اون. اینقدر که تا ساعتها برای هم پیام میدادیم و همدیگه را آروم میکردیم. تا اینکه دوسه روز نت خراب بود و من مثل مرغ پر کنده شده بودم... بی اختیار ، در هر دقیقه، سه چهار مرتبه گوشیمو بر می داشتم و چک می کردم. اون شب که دوتامون شجاعانه به هم ابراز عشق کردیم، شاید اگه ادامه داشت، به اندازه دوسه شبی که یهو از هم بی خبر شدیم، اثر نداشت و دوتامون را دیونه همدیگه نمی کرد! همین دوری و بی خبری از هم، خیلی تشنه ترمون کرده بود. گفتم : خب چیکار کردی؟ گفت : روزی صد بار صداش میکردم و مینوشتم «کیان!» ... ولی جوابی دریافت نمیکردم ... تا اینکه روز سوم یا چهارم بود که از سر پکری و گریه و حال داغون دلم، یه شعر واسش فرستادم. همونی که میگه : آسمون ابریه ولی بارون نمیاد صدای گریه بارون توی ناودون نمیاد اونی که دوسش دارم از خونه بیرون نمیاد واسه این دل تنها دیگه مهمون نمیاد... اینو نوشتم و دیگه تحمل نکردم و از خونه زدم بیرون! همش تقصیر رژیم و دولت بود. چرا نتو قطع کرده بودند... تو دلم همش به پاسدارا و حکومت و آخوندا فحش می دادم . اینقدر حالم خراب بود که شاید سه چهار کیلومتر راه رفتم. تا اینکه خسته و اعصاب خورد، توی یه پارک ولو شدم روی صندلی... همینطور که نشسته بودم، دیدم دونفر رد شدند و سرشون توی گوشیشون بود. یه نفر هم اون طرف رو صندلی پارک بود و داشت با گوشیش ور می رفت... یه لحظه شک کردم و گفتم نکنه نت وصل شده باشه! فورا گوشیمو از جیبم آوردم بیرون و رفتم داده تلفن همراه و در عین ناباوری دیدم به روز شد! به محض دیدن جمله[در حال به روز رسانی...] تپش قلبم رفت رو ده هزار، دیدم پیاممو سین کرده و... حتی دنبالشم شعری نوشته بود که مجبورم کرد دوباره سه چهار کیلومتر تا خونه راه برم و مثل مستا و دختر خرابا توی خیابون راه برم و صدبار اون شعرو از روی گوشیم بخونم... حتی وقتی داشتم از خیابون رد می شدم : من مرد نقش اول مغرور و بی تبسم تو اون زنی که میره با مرد نقش دوم بارون بباره یا نه صحنه دراماتیکه تصویرت از تو چشمام میریزه چیکه چیکه! دوربین یوا‌ش یواش از توو صحنه میره بیرون من میمونم یا سایه م من میمونم تو بارون! ادامه دارد... دلنوشته های یک طلبه @Mohamadrezahadadpour هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🔸تصویری از پدر شهید مدافع حرم در حال دستفروشی 🔹داعش، پیکر شهید مراد عباسی فر را تحویل نداده است. 🌷🍃🌷🍃🌷 @heyat_razmanegan_behshar
📎 مادرانه بیا و ببین مادرت رو... چہ شبها ڪہ خوابش نبرده... چہ شبها ڪہ جاے ستاره فقط زخمهاے دلش رو شمرده... مدافع حرم 🌷 #جاویدالاثر_سید_سجاد_خلیلی🌷 گل #صلوات هدیه به روح پاکش #شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا🌹 🌷🍃🌷🍃🌷 @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#قرآن_نور_است. 💠هر روزمان را با قرآن شروع کنیم. صفحه ۲۳۹ هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🔘 📎 آیات ۳۶-۳۸ سوره ی یوسف به زندانی شدن یوسف (ع) اشاره دارد. 📌 درادامه داستان یوسف (ع) با اینکه بی گناهی یوسف برای عزیز مصرثابت شد، به دلایلی تصمیم به زندانی کردن یوسف گرفتند. 📌اماسیمای نورانی یوسف و کردارنیکش ، او را در بین زندانیان شناسانده بود. دو زندانی برای تعبیرخوابشان نزد او آمدند، بـهـرحـال يـوسـف كه هيچ فرصتى را براى ارشاد و راهنمائى زندانيان از دست نمى داد، مراجعه اين دو زندانى را براى مساله تعبير خواب به غنيمت شمرد و به بهانه آن ،حقايق مهمى را كه راهگشاى آنها و همه انسانها بود بيان داشت . 👈نخست براى جلب اعتماد آنها در مورد آگاهى او بر تعبير خواب كه سخت مورد توجه آن دو زنـدانـى بـود چـنـيـن گـفـت : من بزودى و قبل از آنكه جيره غذائى شما فرا رسد شما را از تـعـبـيـر خـوابـتـان آگـاه خـواهم ساخت. و به آنها اطمينان داد كه قبل از فرا رسيدن موعد غذائى آنها مقصود گمشده خود را خواهند يافت ، وحتی به آنان گفت که غذای آن روزشان چیست!. 📍سـپـس يـوسـف براى اينكه روشن سازد چيزى جز به فرمان پروردگار تحقق نمى پذيرد چنين ادامه داد: اين علم و دانش و آگاهى من از تعبير خواب از امورى است كه پروردگارم به من آموخته است و ايـن نـور ايـمان و تقوا مرا شايسته چنين موهبتى ساخته است. من از اين گونه عقايد جدا هستم ، چرا كه بر خلاف فطرت پاك انسانى است و بعـلاوه مـن درخـاندانى پرورش يافته ام كه خاندان وحى و نبوت است، من از آئين پدران و نـيـاكـانـم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم و شـايـد ايـن اوليـن بـار بود كه يوسف خود را اين چنين به زندانيان معرفى مى كرد تا بـدانـنـد او زاده وحـى و نـبـوت اسـت و مـانـنـد بـسـيـارى از زندانيان ديگر كه در نظامهاى طاغوتى به زندان مى رفتند بيگناه به زندان افتاده است . ☝️براى ما شايسته نيست كه چيزى را شريك خدا قرار دهيم اين موهبتى است عام و شـامـل هـمـه بـندگان خدا كه در درون جانشان به عنوان يك فطرت به وديعه گذاشته شده است و بوسيله رهبرى انبياء تكامل مى يابد، ولى اكثر مردم اين مواهب الهى را شكر گزارى نمى كنند . 💠پیام صفحه ۲۳۹ قرآن هیأت رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
⚜🕊⚜ 💌 #پیامکی_از_بهشت🕊 💠 بهوش باشید و همیشه مشتی بر دهان مفسدان باشید و آنها را از صحنه روزگار بیرون کنید. 👊 صبحتون شهدایی با هدیه گل صلوات به #شهید_رمضان_علی_رسولی🌹 #بهشهر @heyat_razmanegan_behshar