کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم @kheymegahevelayat #قسمت_دویست_و_بیست_و_دو رییس گفت: _الان ا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
@kheymegahevelayat
#قسمت_دویست_و_بیست_و_سه
ادامه دادم گفتم:
+چون همینجوریشم ما در این پرونده باگ داریم! عقیق شهید شد، داریوش شهید شد! اونور در عراق نزدیک بود سرمون بلا بیارن! خب اینا شوخیه مگه!؟
رییس فقط به نشانه تایید حرفام سرش رو هرچند لحظه بالا پایین می داد، وَ تایید میکرد.. حاج کاظم فقط نگام میکردو گوش میداد.. ادامه دادم گفتم:
+جسارتا ! یه کمی عبرت بگیریم. نگذارید زحمات ما هدر بره. ما باید به سیستم اطلاعاتی دشمن، اعم از آمریکا و اسراییل و انگلیس و آل سعود که این مثلت غربی_عبری_عربی که یک ناتوی اطلاعاتی بر علیه ما تشکیل دادند ضربه بزنیم. تا کی میخوایم بشینیم عین چهارتا بچه مذهبی که دارن در فضای مجازی فقط از انقلاب دفاع میکنن، ماهم بشینیم در کار اطلاعاتی دفاع کنیم و جلوی ضربه رو بگیریم؟ این مملکت و انقلابش به دفاع نیاز نداره.. باید طبق فرهنگ و سیره آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای به مبانی غرب و آمریکا حمله کنیم. ما طلبکاریم از دشمن. پس باید دشمن و بازخواست کنیم. این یعنی اگر بخوایم براش یک مثال بزنیم میشه این که باید دکترین امنیتی و اطلاعاتیِ ماهم از این پس به سمت حمله به دشمن پیش بره!
دیدم حاج کاظم همچنان داره نگام میکنه.. رییس هم همینطور.. حاج کاظم گفت:
« قربون خدا برم. »
بعد سرش و سمت سقفِ دفترِ رییسمون کرد با لبخند گفت:
« داش علی ، روحت شاد، چی به بار آوردی. چی زاییدید. »
رییس با حرف حاج کاظم خندش گرفت، خودمم خندیدم.. رییس گفت:
_عاکف خوشم اومد ازت.. باریک الله.. فکرکنم کله پاچه زیاد میخوری مگه نه؟
+اِی.. گاهی..
_مغزم زیاد میخوری؟
+هم مغز، وَ هم چشم.
خندید گفت : « خوبه. آثارش و نشون داد. »
کمی دست به محسانش کشید و دهن دره ای کرد، کمی که سر و صورتش و بخاطر بی خوابی ها مالید بعدش جدی شد.. رو کرد به حاج کاظم گفت:
«خب کاظم جان، حالا نظرت چیه؟»
حاجی گفت:
« چی بگم. پیشنهاد خوبیه.. اما عواقب خودشم داره.. نباید بعدا این فرضیه پیش بیاد که بین ما و فلان سیستم اختلافات هست. این کشور وَ این مردم نیاز به آرامش دارن.. روح و روان مردم نباید آسیب ببینه و هر روز خبر بد دریافت کنند. »
من گفتم:
« حاجی، بیخیال این حرفا بشید. همیشه از این تهمت ها به ما بوده. »
رییس گفت:
_من با آقا عاکف موافقم.. طرحشم قبول دارم. به نظرم در دستور کار قرار بدید. اما آقا عاکف ، یه چیزی رو هم بهت امروز میگم وَ از من به یادگار داشته باش تا ان شاءالله اگر یه روزی به مسئولیت های بالاتری رسیدی، این و همیشه آویزه گوشت نگه داری و بهش دقت کنی. اونم اینکه ما به فلان مقام مسئول نمیگیم اما خب خبر پخش بشه رسانه ها ازش ممکنه بپرسند، وَ شک نکن که حتما میپرسن. بعد ما بخوایم تصمیمات خودمون رو علنی کنیم طبیعتا تحلیل ها میره به این سمت که فلانی که انقدر در دولت مسئولیت بالایی داشته هم با خبر نبوده.
+یعنی؟
_یعنی اینکه اگر به اون مسئول بلند پایه بگیم، اونم میره به دوتا دیگه در دفترش و فلانی که مسئول هست میگه تا بیان بررسی کنند. اگر نگیم هم یه دردسر داریم! این ها خوب نیست بنظرم. وجهه ی خوبی نداره. اما خب، به قول شما مسائل امنیتی شوخی بردار نیست وَ من خودمم بهش معتقدم و تاکید دارم روی حرف تو.
حاج کاظم گفت:
_پس عاکف جان، خبرش و خودت بنویس، بده دست روابط عمومی سازمان تا متن و بدن دست بچه های اخبار 20:30 و شبکه اول برای ساعت 21:00 !
+چشم.. مینویسم و میرسونم به دستشون.
کمی دیگه هم صحبت کردیم ولی دیگه ادامه نمیدم چی بینمون گذشت.
بعد از اون جلسه با سه نفر از بچه هایی که مسئول ساخت کلیپ و مستند تشکیلات ما بودن هماهنگ کردم تا بیان دفتر. وقتی اومدن توجیهشون کردم تا با عاصف عبدالزهرا برن منزل دکتر عزتی ئ با یک ويدئو حدودا 2 دقیقه ای از صحبت همسر عزتی که میگه همسرم در فلان جا کار میکرده وَ طی سفری به کشور عراق بابت زیارت امام حسین، بعد از دو هفته همچنان وضعیتش نامعلومه!.
عاصف وَ اون سه نفر رفتن، قرار شد ویدئویی دو دقیقه ای رو وقتی عاصف تایید کرد و مشکل امنیتی در اون وجود نداشت، از همونطرف ببرن صدا و سیما تا خبر بصورت سراسری پخش بشه.
#عاکف_سلیمانی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar