کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_هشت به عاصف عبدالزهراء گفتم: «به حدید
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_نه
وقتی رفت به سمت جنازه فائزه، بالای سرش نشست... گفت:
_عاکف، به احتمال قوی گلوله ای که شلیک شده از فاصله 8 متری بوده.. این گلوله ای هم که دکتر کشیده بیرون دارم میبینم مربوط به یک اسلحه آلمانی به اسم سیگ ساور«SIG SAUER P 226» هست.
+خب.. بیشتر توضیح میخوام.
_اسلحش آلمانیه.. برای تولید همون کشور.. این اسلحه 9 میلی متری هست. چون شما هم افسر امنیتی هستی، وَ طبیعتا دنبال جاسوس و یا تروریستی، پس سوژه ی تو نمیتونه یه آدم معمولی و نحیف با دستان کوچک باشه.. یقینا سوژه تو یک آدم کاملا حرفه ای بوده که از فاصله 8 متری صاف زده گردن این دختره رو. ضمنا این سلاح حتی برای کسانی که دست متوسطی هم داشته باشن مناسب نیست.
گفتم:
+مهمترینش و بهم بگو.
گفت:
_مهمترینش اینه که P226 رو اگر کسی بخواد توی دستش بگیره باید خییییلییی حرفه ای باشه.
+یعنی؟
_یعنی اینکه این اسلحه برای کسانی خوبه که سابقه تیراندازی های حرفه ای رو داشته باشند و با تجربه باشند و یا عشق اسلحه باشند، یا اینکه آموزش های سخت تیراندازی در شرایط خاص دیده باشند... چون ممکنه حامل چنین اسلحه ای اگر مواظب نباشه یه هویی از دستش در بره و اسلحه به صورت خودکار تیراندازی کنه.
+یعنی میخوای بگی این قتل به طور عمدی رخ نداده، وَ ممکنه بصورت خودکار گلوله شلیک شده باشه؟
_من این و نمیگم، فقط دارم مشخصات رو میگم.
+سطح دقت این شلیک چقدر بوده؟
_چیزی حدود 90 درصد.
از تعجب سوت زدم.. گفتم:
+باشه.. ممنونم. چیزی مونده؟
_نه. فقط همین.. حالا برم ؟
+برو بخواب عزیزم. شبت خوش.
_اگر میخوای باشم..
+میتونی تا صبح کنار جنازه باشی براش قرآن بخونی.. دیگه هر جور مِیلِته.
خندید گفت:
_کاری نداری.. من برم. غلط کردم.
+برو یاحق.
بچه ها تموم گزارشات و نوشتن ثبت و ضبط کردن. جنازه منتقل شد پزشکی قانونی. خونه پلمپ شد و قرار بر این شد وقتی چندساعت بعد که روز شد صاحب خونه احضار بشه.
برگشتیم 4412. فورا رفتم داخل اتاقم... بیسیم زدم به حدید:
+حدید کجایی؟
_حاجی جلوی درب پروازهای خارجی فرودگاه هستم. سوژه داره میره داخل.. منم تا جایی که بتونم میرم دنبالش.
+عاصف بهت گفت چه کاری رو انجام بدی؟
_بله. حواسم هست.. اوه اوه.. حاجی سوژه داره برمیگرده. داره از سالن خارج میشه.
+شاید داره بازیمون میده..
_یعنی فهمیده ما دنبالشیم.
+بعید میدونم. اما میخواد همه جوانب ضد رهگیری رو انجام بده تا خیالش جمع بشه و درون تور کسی نیفته! سعی کن بهش نزدیک نشی!
_چشم حواسم هست.
فورا با یه خط امن زنگ زدم به حاج هادی مدیر کل بخش ضدجاسوسی...
+حاج آقا سلام علیکم.
_سلام آقاعاکف. چیشده این وقت صبح تماس گرفتی؟
_ببخشید بد موقع مزاحم شدم.
_نه خواهش میکنم.. برو سر اصل مطلب.
+ملک جاسم میخواد از کشور خارج بشه. نمیدونم تصمیمش جدی هست یا نه. میخوام دستگیرش کنم.
_بهم ده دقیقه زمان بده. باهات تماس میگیرم.
+چشم. منتظرم. یاعلی.
حدود 10 دقیقه بعد حاج هادی زنگ زد... جواب دادم... گفتم:
+در خدمتم آقا.
_بزارید از کشور خارج بشه.
وقتی این و گفت هنگ کردم... سکوت کردم چیزی نگفتم... با این حرفش خیلی به هم ریختم...تماس با حاج هادی قطع شد.
زنگ زدم طبقه پایین به میثم گفتم:
+ دوربین های فرودگاه رو بفرست روی هر چهارتا مانیتوری که داخل اتاقم نصب هست. فقط همشون کیفیت تصویر داشته باشند..موقعیت حدید و دقیق بررسی کنید در کدوم قسمت فرودگاه هست، دقیقا همون سالن و برام آنلاین کنید.
_چشم.. تا چندلحظه دیگه انجام میشه.
رفتم روی خط حدید... گفتم:
+حدید کجایی؟
_دنبالشم.. داره میره سمت سرویس بهداشتی.
+حواست باشه یه وقت بلایی که سر عقیق آورد سر تو نیاره.
_مسلحم..
+حق نداری حذفش کنی.. حتی به قیمت شهادت خودت !
_چشم. دریافت شد.
#عاکف_سلیمانی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar