#داستانک
مردی يه ساندويچ برای دوتا پسر كوچيكش گرفت؛
گذاشت روی ميز، به اولی گفت: "تو نصف كن!"
و به دومی گفت: "و تو انتخاب كن!"
مات و مبهوت نحوه ی تربيت وعدالت اين مرد شدم!!
يعني اگه اولى يه وقت عمدا نامساوى نصف كنه، دومى حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه!
این جوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم، نه با شعار عدالت خواهی!
🆔 @tarbiyat_talim 👈 ✍
#داستانک
🔹 مرد فقیرى بود که همسرش از ماست، کره میگرفت؛ او کرهها را به یکى از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
🔸 روزى مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر توپ کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمىخرم! تو کره را بهعنوان توپهای یک کیلویی به من مىفروختى، در حالى که وزن هر کدام از آن ۹۰۰ گرم است!
🔹 مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی در خانه نداریم؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را بهعنوان وزنه قرار دادیم.
مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
⚡️ یقین داشته باش که:
به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته میشود.
📢 اخبارِ #فرهنگیان
📩 @akhbar_farhangian
هدایت شده از تیم بزرگ تبلیغاتی فرمانده 🎯👇🏽
#داستانک
ظهر 28 خرداد ماه سال 96 بود که آتنا اصلانی دختربچه پارس آبادی به طرز مرموزی گم شد. اسماعیل یکی از کسبه محل که رنگرز بود در همان روز حادثه به منظور دلداری به پدر آتنا برای او نوعی ترشی محلی برد و سعی در التیام دردهای او داشت. اسماعیل همواره سعی می کرد تا ظن پدر آتنا را نسبت به دیگران برانگیزد، تا جایی که وقتی مرد 35 ساله که اهل همان محل بود خودکشی کرد و خود را حلق آویز کرد، اسماعیل سعی کرد تا ماجرای گم شدن آتنا را به گردن این مرد 35 ساله بیندازد. مرد جنایتکار بسیار خوب نقش خود را بازی کرد تا سناریوی جنایت هولناک خود را پنهان کند. اما در نهایت هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی برای دختربچه رخ داده و او کجاست اما با گذشت زمان، وقتی هیچ ردی از وی به دست نیامد فرضیه اینکه او قربانی سرقت شده باشد، قوت گرفت؛ چرا که آتنا آن روز 6 النگو، انگشتر و گوشواره همراه خود داشت و احتمال می رفت که قربانی دزدان طلا شده باشد.....
♦️ادامه دارد
با ما همراه شوید 😍
#سجاوا عضو شوید 👈 @sajava