eitaa logo
خبر آنلاین 📢
3.8هزار دنبال‌کننده
47.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
232 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
😁 😂😂 خاطره 😉 استدلال اقا قرائتی درباره 😄 طنز عجیب 🙊🙈 حاج اقا قرائتی رو منبر😅 ‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 قرار گذاشتیم من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود . با خودم می‌گفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .........😭😭 ادامه مهیج وواقعی خاطره🤦‍♂😁👆 ‍‌‌
😁 😂😂 خاطره 😉 استدلال اقا قرائتی درباره 😄 طنز عجیب 🙊🙈 حاج اقا قرائتی رو منبر😅 ‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 اخر شب رفتیم دیدیم دو تا دختر خانوم بازم نشستن سر مزار شهید حاتمی گفتم:درسته این شهید حاجت ازدواج میده؟ اون دوتا خانوم گفتن بله گفتم شما هم همین حاجتو دارید؟ به هم نگاه کردن لبخند زدن چیزی نگفتن گفتم خانومهای محترم منو دوستمو میپسندید ؟اون بیچاره ها مات و مبهوت به ما نگاه میکردن منم خیلی جدی گفتم.......🤦‍♂🤦‍♂ ادامه جالبش بیا بخون😁👆👆 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست....😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست....😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست...😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست...😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست...😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679
من ناز گلم یه روستایی که تو بچگی مادرمو از دست دادم و با پدر و مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم چوپان بود که یه روز از بلندی زمین خورد و فلج شد بعد از اون مجبور بودم که به جاش چوپانی کنم و از طریق فروش گوسفندامون زندگیمون رومیگذروندیم . تا اینکه یه روز خبر رسید یکی از زمین دارهای بزرگ روستا از شهر اومدن نوه پسریشون رو از یکی از دخترهای روستا زن بدن اما کسی اصلاً نمیدونست چرا این خانواده معروف به جای اینکه از شهر عروس بگیرن اومدن از روستا دختر انتخاب کنند. دخترهای روستا وقتی شنیدند که قراره از روستا دختر انتخاب کنند به ولوله افتاده بودند و هر کدوم دلشون میخواست که یه جوری خودشونو تو دل این خانواده جا کنند اما یه روز که من رفته بودم به حموم روستا به نام من افتاد و خواهر داماد از بین همه دخترای روستا منو پسندید. راضی به این وصلت نبودم و مخالفت کردم ولی اونا پول خیلی زیادی به پدرم دادند و منو ازش . بهم گفتن که این ازدواج موقته و بعد از ۲ سال طلاقم میدن. زیر چادر داشتم گریه می‌کردم با داماد که تنها شدم میخواستم فرار کنم اما داماد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. جذابیتش عجیب بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست...😰😱👇 https://eitaa.com/joinchat/2642411885C4496ef5679