eitaa logo
خبر آنلاین 📢
4.2هزار دنبال‌کننده
53.1هزار عکس
18هزار ویدیو
259 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر آنلاین 📢
توام نگرانی🤔 بخاطر دختر های بی روسری و بی حجاب که تو بیرون زیاد شده 😔 😱خیلی ها نگران شوهر هاشون هس
♥️ بهم میگه ورپریده چیکار کردی پسرم هرثانیه لحظه شماری میکنه بیاد پیش تو؟!😒😳 نمیدونه با عضویت تواین کانال از سر شوهرم بردم و کردم😜💋👇 https://eitaa.com/joinchat/4269408371C30110e3c7b 📛 فقط خانومایی که برای همسرشون میخوان ڪنن بیان💃🏻🔞☝️
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقبت کنه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و یه شب که مثل بقیه شبها که مادشوهرم خونه ام بود از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره رو باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقبت کنه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و یه شب که مثل بقیه شبها که مادشوهرم خونه ام بود از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره رو باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
سه ماهه بودم. مادرشوهرم فقط چشم به شکمم دوخته بود، همش می‌پرسید:پسره یا دختر؟ وقتی فهمید دوقلو دخترن، صورتش یه دفعه بهم ریخت، گفت:پسرم شانس نداره! تازه وارد ماه هفتمم شده بودم یه روز که فقط من و مادرشوهرم خونه بودیم یکدفعه تو راه پله‌ها زمین خوردم! درد وحشتناکی تو شکمم پیچید..برگشتم دیدم بالای پله ها ایستاده و با عجیبی تماشام میکنه. اصلا نفهمیدم کی منو بردن بیمارستان، وقتی اومدم اولین چیزی که حس کردم پانسمان شکمم بود... مادرشوهرم چشماش از خوشحالی برق میزد! زیر پانسمان، انگار یه عجیب بود!!! پرستار با عجله اومد گفت خانم...https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
ماه هفتم بارداری م بودم، یه روز که فقط من و مادرشوهرم خونه بودیم یکدفعه تو راه پله‌ها زمین خوردم! درد وحشتناکی تو شکمم پیچید. برگشتم دیدم بالای پله ها ایستاده و با عجیبی تماشام میکنه. نفهمیدم کی منو بردن بیمارستان، وقتی اومدم اولین چیزی که حس کردم پانسمان شکمم بود... مادرشوهرم چشماش از خوشحالی برق میزد! زیر پانسمان، انگار یه عجیب بود!!! پرستار با عجله اومد گفت خانم...https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460
سه ماهه بودم. مادرشوهرم فقط چشم به شکمم دوخته بود، همش می‌پرسید:پسره یا دختر؟ وقتی فهمید دوقلو دخترن، صورتش یه دفعه بهم ریخت، گفت:پسرم شانس نداره! تازه وارد ماه هفتمم شده بودم یه روز که فقط من و مادرشوهرم خونه بودیم یکدفعه تو راه پله‌ها زمین خوردم! درد وحشتناکی تو شکمم پیچید..برگشتم دیدم بالای پله ها ایستاده و با عجیبی تماشام میکنه. اصلا نفهمیدم کی منو بردن😔 بیمارستان، وقتی اومدم اولین چیزی که حس کردم پانسمان شکمم بود... مادرشوهرم چشماش از خوشحالی برق میزد! زیر پانسمان، انگار یه عجیب بود!!! پرستار باعجله اومد گفت‌...https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از تبلیغات دخترونه💜
بارداری سختی داشتم همین موضوع بهونه شد تا مادرشوهرم بیاد خونه ام‌ ازم مراقب من باشه... هر روز دم غروب بوی خیلی بدی تو خونه ام می‌اومد وقتی متعجب از می‌پرسیدم میگفت دود کردم که چشم نخوری ..منم ساده باور میکردم و هر شب از بوی که از زیر تختم اومد بیدار میشدم ولی هر چی نگاه کردم چیزی ندیدم ایقدر بوی بد بود که تهوع گرفت رفتم پرده رو زدم کنار پنچره باز کنم که ماه تابید تو اتاق دیدم مادرشوهرم ...https://eitaa.com/joinchat/1139606798C4861552013