👇👇🛑🛑حتما بخوانید🛑👇👇
داستان #نفرین_مادر
روزي اصحاب كساء(يعني پيغمبر اكرم(ص) و حضرت علي (ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) ) به قبرستان بقيع آمدند و مشاهده كردند كه ميّتي به عذاب شديدي مبتلا گشته است پيغمبر اكرم(ص) آن مرده را صدا زدند و فرمودند: اي بنده خدا به اذن خدا سر از قبر بيرون بياور به بركت معجزه پيامبر اكرم(ص) قبر شكافته شد و جواني از داخل قبر بيرون آمد كه روي او سياه بود و غل و زنجير بدن او را مي فشرد. پيامبر اكرم(ص) فرمود : واي بر تو مگر در دنيا چه كردي؟ آن جوان عرض كرد: يا رسول الله مادرم از دست من ناراحت است و به همين خاطر مرا اذيّت مي كنند. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: مگر تو با مادرت چه كردي؟ عرض كرد : روزي داخل خانه شدم زن من از دست مادرم شكايت كرد و من غضبناك شدم. در اين هنگام مادرم در سر تنور نشسته بود و نان مي پخت لذا جلو رفتم و مادرم را گرفته و ......
ادامه داستان در كانال زير👇
https://eitaa.com/joinchat/1482096640C5117b771d9