#آموزش
💢یک #برند #خدماتی، یک برند کاملا #شخصی است
👈برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
👈برندینگ را میتوانیم خلق تجربههای جدید و خارقالعاده برای مشتریانمان تعریف کنیم
👈خلق تجربیات مطلوب برای مشتریان، همیشه کار آسانی نیست و حتی گاهی اوقات برای برندهایی که جنبۀ خدماتیشان بیشتر است، مثل یک بانک، یک رستوران و غیره، چالشبرانگیز نیز هست
👈در برندینگ محصولات، کنترل تجربیات مشتریان از محصول، سادهتر است چون شرکت میتواند از روشهای مختلف کنترل کیفی در خطوط تولیدیاش استفاده و تجربه یکسانی را برای تمام مشتریان خلق کند
👈اما در مورد برندهای خدماتی، تجربۀ مشتریان از یک برند، به آن چه که در خطوط تولیدی شرکت رخ میدهد، ارتباطی ندارد
👈در حقیقت، در مورد چنین برندهایی، تجربۀ مشتریان به صورت مستقیم تحت تاثیر تعاملات بین مشتری و کارمندانی قرار دارد که خدمات را ارائه میدهند
👈کنترل این تعاملات وقتی سختتر میشود که صدها کارمند در شعبههای مختلف شرکت (در داخل یک کشور یا در سراسر جهان) سعی میکنند طبق وعدههای برند به مشتریان خدمترسانی کنند
👈برای مثال، آرایشگاههای زنجیرهای رِجیس در تقریباً تمام مراکز خرید در سراسر آمریکا و کانادا فعال هستند
👈علاوه بر این که قیمت آرایشگاههای رِجیس، در مقایسه با سالنهای خیلی لوکس، بهصرفهتر است ولی اصلیترین مزیت آرایشگاههای رِجیس، بکارگیری آرایشگرهای ماهر و آشنا به مُدهای روز است
👈وقتی که مشتری وارد یکی از سالنهای رِجیس میشود، تمام تجربهاش از برند رِجیس از تعاملات او با آرایشگرها و نیز کیفیت کار آنها ساخته میشود
👈از نظر این مشتری، تبلیغات خیلی اهمیت ندارد؛ وبسایت رِجیس خیلی مهم نیست؛ نزدیکی رِجیس به محل زندگیاش چندان مهم نیست؛ آن چه که خیلی اهمیت دارد، کیفیت خدماتی است که آرایشگر رِجیس ارائه میدهد
👈به بیان دیگر، درک یک مشتری از برند رِجیس، کاملاً تحت تاثیر تجربهای است که آرایشگر رِجیس برای او خلق میکند
👈به همین دلیل است که میگویند یک برند خدماتی، یک برند کاملا شخصی است چون تحت تاثیر روابط شخصی بین مشتری و کارمندانمان قرار دارد
👈از اینرو، بدون شک، استخدام و آموزش درست، دو عامل بسیار مهم در خلق بهترین تجربیات برای مشتریان یک برند خدماتی به حساب میآیند که تاثیر آنها بسیار بیشتر از کمپینهای تبلیغاتی است
@ngonosrat
#آموزش
💢پایگاههای دادهتان را یکپارچه کنید
👈جیم بلیت در کتاب خود به نام «100 ایده بزرگ #بازاریابی» مینویسد:
@ngonosrat
👈اکثر شرکتها، اطلاعات مختلفی از مشتریانشان را روی پایگاههای داده کامپیوتری نگهداری میکنند. برای مثال، واحد تحویل سفارشات، آدرسهای مشتریان، واحد حسابداری، نحوۀ تسویه حساب و میزان خوشحسابی مشتریان، واحد بازاریابی، میزان وفاداری و رضایت مشتریان و واحد فروش هم میزان خرید و محصولات مورد علاقه مشتریان را در پایگاه دادهشان ذخیره میکنند
👈اما خیلی وقتها، واحدهای مختلف به بهانۀ «محرمانه بودن»، اطلاعات مشتری را در پایگاههای دادۀ مجزایی نگهداری میکنند و با یکدیگر به اشتراک نمیگذارند. در نتیجه، شرکت نمیتواند با در نظر گرفتن مجموع اطلاعاتی که از یک مشتری دارد، ایدههای جذابی را برای حفظ و ارتقاء آن مشتری پیدا کند
@ngonosrat
👈برای مثال، شرکت کارفُون یکی از بزرگترین فروشگاههای زنجیرهای عرضهکننده گوشی و تجهیزات جانبی موبایل در انگلستان است
👈کارمندان شرکت که با مشتری سروکار دارند (برای مثال، کارمندان فروشگاههای شرکت یا کارمندان مرکز تماس شرکت) به خوبی با اصول «فروش مشاورهای» آشنا هستند و آموزشهای متعددی در این زمینه دیدهاند
👈در این روش، کارمندان شرکت ابتدا باید نیاز مشتری را به خوبی تشخیص بدهند و سپس بر اساس آن، بهترین محصولی که مشتری به احتمال زیاد خواهد خرید را به او پیشنهاد کنند
👈از سوی دیگر، کارمندان شرکت موظفند در صورت دریافت شکایت از مشتری، مشکل او را تا زمان حل شدن آن پیگیری کنند. با این حال، کارمندان شرکت برای انجام این وظایف دشوار، با چالش عدم دسترسی به اطلاعات مشتریان مواجه بودند
👈چیزی که کارمندان شرکت به آن نیاز داشتند، یک سیستم یکپارچه مدیریت ارتباط با مشتریان بود. شرکت برای این منظور، یک نرمافزار جدید که توانایی یکپارچهسازی اطلاعات گوناگون مشتریان را داشت، خریداری و نصب کرد
👈بعد از نصب این نرمافزار، شرکت متوجه شد که اطلاعات یک مشتری، در پایگاههای دادۀ واحدهای مختلف به صورتهای گوناگونی ذخیره شده و تنها تفاوت بین اطلاعات ذخیره شده، نام مشتری است
👈مثلاً اَلِن اسمیت که یکی از مشتریان شرکت است، در یک پایگاه داده به اسم اسمیت، در یکی دیگر به اسم اَلِن اسمیت و در پایگاه دیگری به اسم اِ.اسمیت ذخیره شده بود
👈به همین دلیل، فروشندگان شرکت با این تصور که این اسامی هر کدام مختص به یک مشتری است، بارها با آن مشتری تماس میگرفتند و در نتیجه، وقت و انرژیشان را هدر میدادند
👈شرکت برای کاهش این مشکلات، اطلاعات تکراری را از روی پایگاه دادۀ جدید خود پاک کرد. در نتیجه، کارمندان شرکت امروزه به اطلاعاتی بهروز، درست و جامع از مشتریان دسترسی دارند که به آنها کمک میکند تا در تعامل با هر مشتری، نیازهایش را دقیقتر از گذشته شناسایی کنند
@ngonosrat
#آموزش
💢اصل شباهت در مذاکره
👈لیگ تامپسون در کتاب خود به نام «53 اصل #مذاکره» مینویسد:
👈به آخرین مهمانی که در آن شرکت و چند نفر را برای نخستین بار ملاقات کردید، فکر کنید. احتمالا نخستین لحظات ملاقات را به جستجو برای یافتن نقاط مشترک و مشابه بین خودتان و طرف مقابل صرف کردهاید
@ngonosrat
👈به طور کلی، انسانها هر وقت که برای نخستین بار با یکدیگر دیدار میکنند، به دنبال نقاط مشابه با طرف مقابل میگردند و برای این منظور مثلا میپرسند: «شما اهل کجایید؟» یا «راستی در کدام مدرسه درس خواندهاید؟»
👈دلیل این قبیل سوالات این است که احساس میکنیم کسی که شباهتهایی با ما دارد، همخون و همخانواده ماست و احتمالا به نفع ما کار خواهد کرد نه به ضرر ما
👈مذاکرهکنندگان حرفهای نیز رفتار مشابهی دارند و آنها هم در طرف مقابل خود، به دنبال نقاط مشابه و مشترک میگردند. به همین دلیل است که «بازی جستجوی شباهت» یکی از بازیهای مهم در مذاکره محسوب میشود
👈در حقیقت، اگر بتوانیم بازی جستجوی شباهت را در ابتدا و در طول مذاکره به خوبی انجام بدهیم، احتمال این که بتوانیم روی طرف دیگر مذاکره تاثیر بگذاریم و رفتارهای مبتنی بر همکاری را در او زنده کنیم، افزایش مییابد
👈پس همیشه، چه در ابتدای مذاکره و چه در طول مذاکره، دنبال تجربیات، تفکرات، تفریحات و غیره مشابه با طرف مقابلمان باشیم و از آنها برای تاثیرگذاری روی طرف مقابلمان استفاده کنیم
👈مذاکرهکنندگان حرفهای حتی پا را از این هم فراتر میگذارند و دنبال خلق نقاط شباهت با طرف دیگر میروند. برای مثال، اگر ببینند طرف مقابلشان اهل ماهیگیری است، کمی درباره ماهیگیری تحقیق میکنند تا بتوانند با طرف مقابلشان در این باره گپ بزنند
@ngonosrat
#آموزش
💢اول احساس، بعد منطق
👈کوین هوگان در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل #متقاعدسازی» مینویسد:
@ngonosrat
👈همه ما بارها و بارها شنیدهایم که مردم بر پایه احساساتشان تصمیم میگیرند، سپس برای توجیه تصمیمات احساسیشان، به کمک دلیل و برهان به آن رنگ و بوی منطقی میدهند
👈در حقیقت، از آنجایی که انسانها بیشتر موجوداتی احساسی هستند تا منطقی، احساسات نقش اصلی را در تصمیمگیریها ایفا میکند و عقل و منطق، نقش دوم را
@ngonosrat
👈بر همین اساس، استفاده درست از احساسات، تکنیکی قدرتمند و غیرقابل چشمپوشی در متقاعدسازی است چون به ما کمک میکند بر ناخودآگاه طرف مقابلمان تاثیر بگذاریم
👈برای مثال، فرض کنید در یک گردهمایی قرار است برای یک موسسه خیریه اعانه و کمک جمعآوری کنیم. مسلماً حاضرین در این جمع از میزان فقر و درماندگی فقرا آگاهی دارند
👈به همین دلیل، اگر بحثمان را با ارائه آمار فقر در جامعه و پیشینه و برنامههای آتی موسسه شروع کنیم، چقدر میتوانیم بر آنها تاثیر بگذاریم؟
👈در مقابل، حالتی را تصور کنید که داستان وضعیت فلاکتبار یک خانواده تهیدست را قبل از این که زیر پوشش این موسسه قرار بگیرد، با جزئیات تعریف کنیم
@ngonosrat
👈در ادامه، بهبود چشمگیر وضعیت آن خانواده در اثر کمکهای موسسه را شرح بدهیم طوری که اشکهای حضار جاری شود
👈تجربه نشان میدهد سناریوی دوم خیلی بهتر است و موثرتر واقع میشود چون در آن روی احساسات طرف مقابلمان تمرکز کردهایم
@ngonosrat
👈در این مثال میتوانیم بعد از ضربه به احساسات طرف مقابلمان، آمار و اطلاعات فعالیتهای موسسه را هم به عنوان مکمل بحثهایمان ارائه کنیم
👈این مثال به ما تاکید میکند برای استفاده از احساسات جهت متقاعد کردن طرف مقابلمان باید این سه گام را طی کنیم:
1️⃣ابتدا هدفمان را مشخص و به این موضوع فکر میکنیم که چگونه میتوانیم از احساسات طرف مقابل برای سوق دادن او به سمت هدف مدنظرمان استفاده کنیم
2️⃣سپس باید به این موضوع بیاندیشیم که با چه روشهایی میتوانیم احساسات طرف مقابل را تحت تاثیر قرار بدهیم. تجربه نشان میدهد استفاده از داستان، تصاویر مرتبط، پرسشهای چالشی و غیره بسیار موثرند
3️⃣وقتی احساسات طرف مقابلمان را برانگیخته کردیم و متوجه شدیم آمادگی لازم برای تصمیمگیری را پیدا کرده، آمار و اطلاعات لازم را به او ارائه کنیم
@ngonosrat
#آموزش
💢پرحرفی نکنیم
👈تیم کانِر در کتاب خود به نام «91 خطای #فروشندگان» مینویسد:
👈یکی از بزرگترین خطاهایی که فروشندگان مبتدی انجام میدهند، این است که بیش از اندازه صحبت میکنند و فروش را با سخنرانی اشتباه میگیرند. پرحرفی در فروش این پیامدهای خطرناک را برای فروشنده به دنبال دارد:
@ngonosrat
1️⃣به مشتری اجازه نمیدهیم به اندازه کافی صحبت کند تا با نیازها و خواستههایش آشنا شویم
2️⃣مشتری را زود خسته میکنیم و در نتیجه، کمتر به حرفهایمان دقت میکند
3️⃣مشتری تصور میکند میخواهیم با پرحرفی او را فریب بدهیم
4️⃣اطلاعاتی را ناخودآگاه برملا میکنیم که شاید گفتن آن به مشتری لزومی ندارد
5️⃣ممکن است برای ادامۀ حرفهایمان، یک سری اطلاعات نادرست و غیردقیق به مشتری بدهیم و او را گمراه کنیم
@ngonosrat
6️⃣وقتی نوبت به سوالات و مخالفتهای مشتری میرسد، اطلاعات و حرف جدیدی برای گفتن نداریم
👈به همین دلیل است که فروشندگان حرفهای به جای پرحرفی و ارائه انبوهی از اطلاعات به مشتری، روی گرفتن اطلاعات از مشتری تمرکز میکنند و در نتیجه او را تشویق میکنند که بیشتر و بیشتر صحبت کند و اطلاعات بیشتری را به فروشنده ارائه نماید
👈سپس بر اساس اطلاعاتی که مشتری میدهد، تصمیم میگیرند که چه اطلاعاتی را بدهند و چگونه با مشتری مذاکره کنند
👈به همین دلیل است که فروشندگان حرفهای از یک قانون بسیار مهم تبعیت میکنند: در جلسات مذاکره، مشتری باید دو برابر فروشنده صحبت کند
@ngonosrat
#آموزش
💢داوطلب خوب، خوش بیان نیست
👈کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل #استخدام بهترینها» مینویسد:
👈گاهی اوقات، داوطلبان عالی و استعدادهای خوب ممکن است در مصاحبه بسیار ضعیف حاضر شوند چون این قبیل افراد معمولا تجربه کافی در صحبت کردن و رموز مصاحبه ندارند
👈در حقیقت، افراد با استعداد، به خصوص اگر قبلا به چند کارفرمای دیگر هم مراجعه کرده و به دلیل خوش بیان نبودن، پذیرفته نشده باشند، ممکن است آن طور که لازم است نتوانند خودشان را معرفی و پرزنت کنند
👈از سوی دیگر، یادمان باشد تجربه ما در مصاحبه کردن معمولا از تجربه فرد داوطلب در مصاحبه دادن بسیار بیشتر است. بنابراین باید بپذیریم که آنها مثل ما سر زبان نداشته باشند
👈ضمن آن که در مصاحبه شغلی به دنبال یک کارمند خوب هستیم، نه یک سخنران حرفهای یا مجری و گوینده رادیو و تلویزیونی
بر این اساس باید تلاش کنیم داوطلبی که احساس میکنیم خوب است ولی خجالتی، کمحرف، استرسی و غیره است را با کمک روشهای زیر به حرف زدن تشویق کنیم:
1️⃣بیشتر از سوالات باز استفاده کنیم تا داوطلب مجبور شود راجع به خودش بیشتر حرف برند. مثلا به او بگوییم: لطفا کار قبلیتان را با کاری که ما به شما پیشنهاد دادهایم، مقایسه کنید
2️⃣سوالات کلی و عمومی بپرسیم. مثلا به فرد داوطلب بگوییم: لطفا راجع به آخرین مدیری که داشتی، صحبت کن
3️⃣سوالات ارزشیابی بپرسیم. مثلا از داوطلب بخواهیم تا عملکرد خودش در شغل قبلیاش را ارزیابی کند.
@ngonosrat
4️⃣در حین مصاحبه ذهن باز داشته باشیم و زود قضاوت نکنیم. به این معنا که هیچ حرفی نزنیم یا هیچ رفتاری نکنیم که داوطلب احساس کند از او خوشمان نیامده است
5️⃣از تکنیک بیان مجدد و تکرار استفاده کنیم. مثلا بخشی از حرف داوطلب را تکرار میکنیم و از او میخواهیم آن بخش را مجددا با جزئیات بیشتری توضیح بدهد
6️⃣بیشتر سکوت کنیم تا فرد داوطلب تشویق شود حرف بزند. به خصوص درباره رزومه و سوابق کاری خودمان خیلی حرف نزنیم تا فرد داوطلب دست و پایش را گم نکند
@ngonosrat
#آموزش
💢راهکاری ساده برای ترک عادتهای بد
@ngonosrat
👈جودسان بروئر، روانشناس و استاد دانشگاه، در یکی از سخنرانیهای خود در TED درباره راهکارهای بسیار ساده ولی عملیاتی برای ترک #عادتهای بد صحبت کرده و میگوید:
👈تمام رفتار انسانها بر پایه این فرایند سه مرحلهای است:
1️⃣انگیزش: ما به دلیلی برانگیخته میشویم تا کاری را انجام بدهیم
2️⃣رفتار: رفتاری که تصور میکنیم خوب است را انجام میدهیم
3️⃣پاداش: مغزمان به ما بابت انجام آن رفتار پاداش میدهد
👈مثلا فرض کنید گرسنه هستیم (انگیزش)، سپس یک غذای خوشمزه میخوریم (رفتار) و بعد از آن یک احساس خوب و دلانگیزی به ما دست میدهد (پاداش)
👈این فرایند سه مرحلهای هم برای رفتارهای خوب و هم برای رفتارهای بد کاربرد دارد. مثلا فرض کنید از کار روزانهمان خسته شدهایم (انگیزش)، سپس سیگار میکشیم (رفتار) و بعد احساس میکنیم خستگیمان کمتر شده است (پاداش)
👈اگر این فرایند را مرتب تکرار کنیم، بعد از مدتی مغزمان خستگی را با سیگار مرتبط میکند و هر بار که احساس خستگی میکنیم، به ما دستور میدهد که «برو یه نخ سیگار بکش». در نتیجه، یک رفتار نامطلوب به یک عادت نامطلوب در ما تبدیل میشود
👈این فرایند سه مرحلهای به ما میآموزد که اگر میخواهیم عادات بدمان را ترک کنیم، نباید با خودمان مبارزه کنیم، بلکه باید آن عادات را با کمک همین فرایند سه مرحلهای از بین ببریم
👈برای این منظور، باید بعد از هر بار انجام عادت نامطلوب به این موضوع فکر کنیم که تکرار این عادت، چه منافعی را برایمان دارد؟ مثلا اگر بعد از یک جلسه کاری فشرده، سیگار میکشیم، به این موضوع فکر کنیم که سیگار کشیدن چه نفعی برایمان دارد؟
👈با تکرار این کار به مغزمان این پیام را میفرستیم که این عادت بد به بقا، سلامتی، تعادل روانی و سایر ارزشهای اصلیمان در زندگی صدمه میزند و پاداش خوبی به ما نمیدهد. به این ترتیب، مغزمان آماده میشود آن عادت بد را کنار بگذارد
👈در حقیقت، با این کار، خودمان را از طلسمی که مغزمان ایجاد کرده رها میکنیم و آماده ترک عادت بد میشویم
👈یادمان باشد، این راهکار، یک راهکار سریع نیست، بلکه زمانبر است چون بارها و بارها باید به نتایجی که از عادت بدمان به دست میآوریم، فکر کنیم تا در نهایت، مغزمان به این نتیجه برسد که آن نتایج، پاداش نیستند بلکه تهدیدند
@ngonosrat
#آموزش
💢تاثیر آموزش بر روحیه #کارمندان
👈مجله بنیانگذاران موفق در جدیدترین شماره خود در مقالهای به نام «آموزش چگونه روی روحیه کارمندان تاثیر میگذارد؟» مینویسد:
👈آموزش یکی از مهمترین عناصر موفقیت در هر کسب و کاری است، چون:
1️⃣آموزش میزان رضایت کارمندان از شرکت را افزایش میدهد
عدم رضایت از شرکت یکی از مهمترین دلایل استعفاء و ترک شغل به حساب میآید. آموزش چون باعث افزایش رضایت کارمندان از شرکت و ایجاد حس ارزشمندی در آنها میشود، به صورت مستقیم روی کاهش استعفاء و ترک شغل اثر میگذارد
2️⃣آموزش میزان بهرهوری کارمندان را افزایش میدهد
آموزش چون مهارتهای شغلی کارمندان، میزان خوشحالی آنها از شرکت و درک آنها از نقششان در موفقیت شرکت را افزایش میدهد، باعث افزایش بهرهوریشان میشود
3️⃣آموزش نگرش حرفهای کارمندان را به صورت مستمر ارتقاء میدهد
آموزش با به چالش کشیدن نگرش و مهارت کارمندان، آنها را تشویق میکند دانش، نگرش و مهارتهای حرفهایشان را به صورت مستمر ارتقاء بدهند
4️⃣آموزش کیفیت کار شرکت را افزایش میدهد
آموزش به صورت مستقیم باعث افزایش کیفیت کار کارمندان و در نهایت، ارتقاء کیفیت خروجیهای شرکت مثل محصولات و خدمات آن میشود
5️⃣آموزش مهارت کارگروهی و ارتباطات فردی کارمندان را تقویت میکند
آموزش به خصوص آموزشهای گروهی، روابط بین کارمندان را تقویت میکند و از طریق افزایش علاقه کارمندان به یکدیگر، باعث گسترش فرهنگ کارگروهی در شرکت میشود
6️⃣آموزش انگیزه کارمندان را دو چندان میکند
وقتی شرکت برای آموزش کارمندانش هزینه میکند، به صورت مستقیم به آنها نشان میدهد که برای شرکت ارزشمندند. این احساس ارزشمندی در نهایت باعث افزایش انگیزه کاری کارمندان میشود
7️⃣آموزش فرهنگ شرکت را تقویت میکند
آموزش، به خصوص آموزش ارزشها و اصول کاری شرکت به کارمندان، فرهنگ کارمندان را تقویت و ارزشها و اصول شرکت را در آنها نهادینه میکند
8️⃣آموزش هزینههای عملیاتی شرکت را کاهش میدهد
کارمندان آموزش دیده خطاهای کمتری مرتکب میشوند و در نتیجه به شرکت کمک میکنند تا هزینههایش را کاهش بدهد
❗️با توجه به منافع فراوان آموزش که به برخی از آنها اشاره کردیم، ضمن تبریک مجدد سال نو به تمام دوستان عزیز، امیدواریم در شروع سال جدید هم بتوانیم در کنار شما با یادگیری هر چه بهتر علم و هنر بازاریابی و فروش، کسب و کارهای پررونقتری را در سال جدید در پیش داشته باشیم
@ngonosrat
#آموزش
💢سختکوشی #کارآفرینان موفق
👈اپریل اسپیواک در مقاله جدید خود در روزنامه وال استریت ژورنال مینویسد:
👈یکی از باورهای رایج درباره کارآفرینان موفق این است که ایشان بسیار سختکوش هستند به گونهای که میتوان گفت به کار کردن زیاد اعتیاد دارند
👈در حقیقت، کارآفرینان موفق، آنهایی هستند که ساعات طولانی در شبانه روز کار میکنند، به خصوص اگر کسب و کار جدیدشان را به تنهایی آغاز کرده باشند
👈کارآفرینان موفق آن قدر کار میکنند که ساعات کمی را به امورات شخصی، خانواده و دوستانشان اختصاص میدهند، به گونهای که بعد از مدتی، کسب و کارشان به زندگیشان تبدیل میشود
👈من برای درک بهتر روحیه سختکوشی کارآفرینان موفق، به همراه همکارانم با نزدیک به 100 کارآفرین موفق گفتگو کردیم و متوجه شدیم که از نظر تمام آنها، سختکوشی برای مدت طولانی، یعنی حداقل برای هفت تا 10 سال، رمز موفقیت در کارآفرینی است
👈بعد از این مصاحبهها متوجه شدیم کارآفرینان موفق این شش ویژگی برجسته را دارند:
1️⃣کارآفرینان موفق در هر شرایطی به فکر کسب و کارشان هستند.
کارآفرینان موفق مثلا حتی در تعطیلات هم به محصول جدیدی که میخواهند ارائه کنند، فکر میکنند. یکی از کارآفرینان در مصاحبه گفت: هر وقت ایده جدیدی را میبینیم، خیلی سریع به این موضوع فکر میکنم که چطور میتوانم آن ایده را در کسب و کار خودم اجرا کنم
2️⃣کارآفرینان موفق، اعتبارشان را به کسب و کارشان گره میزنند.
کارآفرینان موفق تصور میکنند موفقیت کسب و کارشان، موفقیت خودشان است و شکست آن، یعنی شکست خودشان. به همین دلیل، تصور میکنند اگر در کار جدید شکست بخورند، اعتبارشان را از دست میدهند و به همین دلیل، برای موفقیت کار جدیدشان از دل و جان مایه میگذارند
3️⃣کارآفرینان موفق تمام توجهشان را به کارشان معطوف میکنند
کارآفرینان موفق فقط به انجام عالی کاری که شروع کردهاند، فکر میکنند نه به هیچ چیز دیگری. در حقیقت، آنها غرق کارشان میشوند و به همین دلیل خیلی به حرفهای دیگران درباره کاری که میخواهند انجام بدهند، اهمیت نمیدهند
4️⃣کارآفرینان موفق از ریسک کردن نمیترسند
کارآفرینان موفق آن قدر به موفقیت ایدهشان ایمان دارند که از ریسک کردن نمیترسند و حتی کل سرمایه شخصیشان را به کاری که میخواهند انجام بدهند، اختصاص میدهند
5️⃣کارآفرینان موفق در خفا اشک میریزند
کارآفرینان موفق زمانی که کسب و کارشان به مشکل میخورد، موضوع را با هیچ کسی در میان نمیگذارند و در تنهاییشان غصه میخورند و برای حل مشکل به وجود آمده، فکر میکنند
6️⃣کارآفرینان موفق احساسات متضادی را تجربه میکنند
کارآفرینان موفق به خوبی میدانند که راهاندازی و به پیش بردن یک کسب و کار جدید، بالا و پایینهای بسیار زیادی دارد. به همین دلیل، در طول مسیر موفقیتشان، بعضی وقتها احساس موفقیت و شادکامی میکنند و بعضی وقتها احساس شکست و ناکامی. به همین دلیل، نه از موفقیتهای مقطعی خوشحال میشوند و نه از شکستهای مقطعی ناراحت و ناامید
@ngonosrat
#آموزش
#استرس در #مصاحبه کاری یه امر طبیعیه. قراره قضاوت شین و نتیجهش رو هم نمیدونین! واضحه که به عنوان یک انسان باید مضطرب بشین، اما این استرس میتونه تا حدی مهار بشه که تأثیر منفیش کنترل شه.
۳×۳ نکتهی مختصر دربارهی «مدیریت استرس در مصاحبه کاری»:
@ngonosrat
1️⃣ قبل مصاحبه:
۱. راجع به شرکت، پوزیشن، و مصاحبهکننده خوب تحقیق کنین.
خوبه که بدونین چی کار دارن میکنن، احتمالاً به چی علاقه دارن و دنبال چیان، و خودتون رو توی مصاحبه باید علاقهمند و آگاه نشون بدین. توجه و اهمیت، احترام و علاقه میاره.
۲. حتماً یک محیط آروم، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی فراهم کنین.
آرامش فیزیکی محیط (از نظر صوتی و بصری) احترام به مخاطبه. آرامش خودتون هم کمک کنه بهترین عملکردتون رو داشته باشین، هم میتونه نشان از تسلط شما بر موضوع بحث داشته باشه.
۳. شب قبلش خوب بخوابین، قبل مصاحبه (و حینش) آب بنوشین، و به روزمهتون هم افتخار کنین!
@ngonosrat
قطعاً دستاوردهای شما اونقدری بوده که حاضرن براتون وقت باارزششون رو بذارن تا بیشتر بشناسنتون. پس اعتمادبهنفس (در حد کافی) داشته باشین و حالتون با خودتون خوب باشه.
حین مصاحبه:
۱. جواب مختصر مفید (efficient) بدین. و با دست خودتون مصاحبه رو به کوچه پسکوچههای پرخطر و استرسزا نبرین!
حتماً هر ۳۰ الی ۴۵ ثانیه چک کنین که مخاطب همچنان توضیح میخواد و جلوش آپشن بذارین. چون ممکنه طرف از سر احترام نپره وسط حرفتون اما بعداً نمره منفی بده!
۲. تلاش برای بیشاثرگذاری (overimpress کردن) نکنین! صرفاً بهترینِ خودتون باشین.
@ngonosrat
مصاحبهگر حرفهای خیلی راحتتر از اونی که فکر کنین میفهمه کجاها دارین تقلا میکنین که بیش از حد خودتون رو خفن نشون بدین. و هم ممکنه با خودبزرگبینی شما حال نکنه، هم مچتون رو بگیره و کلهپا شین!
۳. مغز خودتون رو گول بزنین که انگار مصاحبه رو قبول شدین و شغل رو گرفتین و این جلسه فقط یه مرور اینه که چرا شما لایق بودهاین!
درست مثل تمرین تئاتر که میتونین فرض کنین تماشاچیای نیست و این یه تمرینه. این شکلی دیگه لازم نیست استرسِ درحدلحظه قضاوت شدن رو دائم به دوش بکشین.
3️⃣ بعد مصاحبه:
@ngonosrat
۱. حتماً یه «دمت گرم» به خودتون بگین که از کنج دنج راحت خودتون (کامفورت زون) بیرون اومدین و این مرحله رو پشت سر گذاشتین!
@ngonosrat
و اون والدی نباشین که فقط اگه بچه ۲۰ بگیره دوستش داره. بلکه به تلاش خودتون ارزش بدین و احترام بذارین. انشالله نتیجه هم خوب میشه.
۲. بیشفکری (overthink) نکنین! کنترل تمام دنیا دست شما نیست. با شفقت و صبوری سعی کنین یاد بگیرین و جاهای بهبودپذیر رو کمکم بهبود بدین.
@ngonosrat
صد تا فاکتور توی مصاحبه همیشه هست که ممکنه باعث نشدن بشه. و ۹۰ تاشم نمیتونین ببینین. پس بیش از حد تحلیل و خودقضاوتگری مضاعف و ناسالم نکنین.
۳. نهایتاً، یادتون باشه که شما یک شیر هستین که نیاز داره «یه آهو» شکار کنه. اگه این آهو رو از دست دادین، بازم آهو تو گله ممکنه باشه. و تهش کسی نه میپرسه و نه براش مهمه که چند تا آهو رو از دست دادین، وقتی که با یه آهو لای دندوناتون با افتخار برگردین و حالشو ببرین!
@ngonosrat
#آموزش
📌 اگه از همین امروز و به مدت دو هفته هرشب ده دقیقه وقت بگذاری و بنویسی که طی روز؛ ۱.اتفاق نه چندان جذابی که امروز تجربه کردی چی بود!، ۲.هیجاناتی که بعدش تجربه کردی کدومها بود! و ۳. آیا میشد به اون ماجرا از یک زاویه دیگه هم نگاه کرد!
📍بعد از یه مدت…
۱. چون در کنار هیجانات مثبت، هیجانات منفیت (غم، خشم، ترس...) رو تصدیق کردی و با سرکوب و اجتناب و بیخیال مهم نیست از کنارشون نگذشتی!، به مرور برونریزی میشن و جمع نمیشن از تو کوه غم و خشم و ترس رو بسازن...
۲. چون خودآگاهتر شدی و فهمیدی چی بیشتر روت اثر میگذاره و چی کمتر، تنظیم هیجان رو به مرور یاد میگیری و مهارت تنظیم هیجان یعنی؛ نظارت، ارزیابی و تعدیل واکنشهای هیجانی به اتفاقات روزمره...
و ۳. چون تمرین دیدن یک ماجرا از زوایای مختلفی رو داشتی به مرور ذهن یاد میگیره اتفاقات رو چند بعدی تفسیر کنه نه یک بعدی، پس نوع واکنشش هم متفاوت خواهد بود. مثلا اینکه؛ برخورد سرد امروزش واسه این نبود که سرکار توبیخ شده؟. پس چرا من به خودم گرفتمش!...
📍مخلص کلام اینکه؛
هیجانات، درست مثل ما آدمها دوست دارن که توجه بگیرن و دیده بشن. ژورنالنویسی این هدیه رو بهشون میده و تو میتونی با روزی ده دقیقه نوشتن(به اندازه ده تا از ریلزهای تولید کننده دوپامین فیک تو اینستا) به این عزیزان دل فرصت دیده شدن بدی.
@ngonosrat