eitaa logo
داستان شب|معین الدینی
24.7هزار دنبال‌کننده
550 عکس
177 ویدیو
22 فایل
﷽ من اینجا با قلبم برای فرزندانم قصه میگویم❤ ادمین داستان شب 👇 @Mojgan_5555 قصه گو:معین الدینی کانال فن‌بیان من 👇🏻 @bayaneziba استفاده از مطالب این کانال فقط با ذکر منبع بلامانع است.✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
17.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔴مامان هایی که دنبال کتاب خلاق پایه دوم هستن من این کتاب ها رو برای پسرم خریدم عاااااالی هستند حتما تهیه کنید و لذت ببرید از این کتاب های آموزشی 👆😊 آیدی ثبت سفارش 👇 @A_shahlaie @A_shahlaie .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم معین الدینی عــــزیز و دوســـــت داشتنی تولدتون مـــــبارک براتون بهترین آرزوها رو دارم از طرف ادمین و اعضای کانال با آرزوی بهبودی هر چه زودتر شما 😊🥰 🎙🌙@nightstory57
سلام و نور ممنونم بابت همه پیام های قشنگتون 😍لطف و محبتتون به بنده، از صمیم قلب آرزو میکنم خدا برای فرزندان سرزمینم و پدرومادر های عزیزمون آرامش، امنیت، دل شاد و روان سالم و ایمان به خودش عطا کنه 😊 ان شاالله به محض سلامت صدا در خدمتتون هستم با قصه های زیبا فعلا درگیر این ویروس عجیبم که صدام عجیب درگیر کرده . 🎙🌙@nightstory57
129.2K
وای خدا بچه هام برام نسخه میفرستن😍من که اینا رو میشنوم اصلا خود به خود خوب میشم ....من فدای شما دکترای کوچولو 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_۲۰۲۳۰۵۲۰_۱۹۲۳۰۷۰۱۹_۲۰۰۵۲۰۲۳.mp3
12.4M
؟🚍 ༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد:یاد بگیریم از توانایی هامون درست استفاده کنیم 💪 ‌‌ :معین‌الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57.mp3
10.41M
ا﷽ ༺◍⃟🌪჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: مغرور نباشیم🤨 :معین الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨ یک حدیث در دامن داستان گوینده:(معین الدینی) داستان امشب: ((باد دوچرخه سوار)) بادم مگه دوچرخه سوار میشه؟ بله تو داستانا میشه گوش کن باشه خب باد بود که دماغش خیلی باد داشته مگه میشه باد دماغش خیلی باد داشته باشه؟ بله که میشه یعنی خیلی مغرور بود عه مغرور؟ بله مغرور یعنی خودش رو بیشتر از خودش قبول داشت یه روز از روز باد، باد به قبقبش انداخت و این طوری خندید وای که چه بویی راه افتاد میدونین چرا بعد چه دهنش بوی سیر و پیاز و اینا میداد باد سوار دوچرخش شد تا یه گشتی اون دور و برا بزنه و اینا دوچرخهش دنده بود و تیز میرفت پا زد و پا زد و پا زد تا رسید به یه مترسک که وسط یه مزرعه ایستاده بود بهش گفت چطوری جوجه مترسگ نترس گفت چرا هول میدی تازه اسم من مترسک نه مترسگ باد چند دور با دوچرخش دورش چرخید و گفت میخوام فیتیله پیچت کنم مترسک و منتظر جواب نموند بچه ها چشمتون روز بد نبینه اونقدر دور مترسک چرخید و چرخید و چرخید و هلش داد و اینا که مترسک سرش گیج رفت و با کله بم افتاد روی زمین باد یه خنده ای کرد اینطوری هو هو هو و با اون بوی بد دهنش راه افتاد پا زد و پا زد هن هن کرد و هن هن کرد رفت و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه چادر صحرایی از چادر و ادماش و اینا خوشش نیومد صاف رفت تو دل چادر رو به هم پیچیدش یعنی چی؟ یعنی کج و کوله ش کرد چادر گفت هی مگه آزار داری؟ باد خندید گفت آزار ندارم آزور دارم خیلی هم زور دارم چادر گفت مگه نمیبینی خونواده تو این چادر نشسته بعد یکم عقب رفت بعد دنده عوض کرد و گفت دلت خوشه خونواده کیلو چنده و پرزورتر از قبل پا زد و پا زد و در عرض سه سوت چادر رو کله پا کرد و گفت به من میگن باد دوچرخه سوار خوشحال و خندون از اونجا دور شد بچه ها بعدشم دنده دوچرخه رو سبک کرد و تو دشت و باغ و صحرا و اینا تاخت و تاخت و تاخت رفت و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه شهر اولش از بالای تپه نگاهی به پشت بوم انداخت و گفت به به چه موضوع جالبی چه حالی بگیرم از اینا از اونا از اینا و از اونا درختی که اون نزدیکی بود فریاد زد چیکار میخوای بکنی باد شیطون باد که اماده حرکت شده بود گفت بشین و تماشا کن بابا کلاه ایمنیش رو رو سرش محکم کرد و راه افتاد رفت و رفت و تاپ و توپ و دنگ و فنگ و خلاصه همه جور صدایی از همه جا بلند شد و بعدش هم همه صداها خوابید اخی تمام انتن های تلویزیون و بند رختها و سقفهای سبک رشاخه های کوچیک درختا و چیزای دیگه به هم ریخت و داغون پاغون شد باد برگشت و نگاهی به پشت سرش انداخت خنده شیطنت آمیزی کرد و بوی سیر و پیاز و اینا از دهنش رخ بیرون باد تصمیم گرفت به دوچرخه سواری و خراب کاریش ادامه بده دوباره راه افتاد ولی هنوز خیلی نرفته بود که ترمز کرد و گفت عه چیشد؟ از دوچرخه پیاده شد نگاهی به تایرا و اینا انداخت اقه هر دو تا اینا پنچر شده بود باد سر راهش بوتههای خار رو ندیده بود بوته های خاری که خودش از جا کنده بود رفته بود توی تایر دوچرخش ناراحت شد و از ناراحتی اه سوزناکی کشید وای بچه ها بازم بوی سیر و پیاز و اینا همه جا رو پر کرد نشست و سعی کرد تایراشو باد کنه اما هر کاری کرد و کرد و کرد نشد چون تلمبه و سوزن مخصوص و چسب پنچرگیری نداشت اشکش در اومد اون باد بود و دوچرخش برای حرکت باد نداشت اون تو تمام زندگیش همچین صحنه ای رو به یاد نداشت ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_20241111_175853962.mp3
15.37M
ا﷽ ༺◍⃟🌥჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: قدر نعمت های خدا رو بدونیم⚡️ :معین الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄