eitaa logo
نیکو و نیکان
393 دنبال‌کننده
2 عکس
95 ویدیو
1 فایل
کانال تخصصی کودک و نوجوان قصه، شعر، نقاشی، عکس، کلیپ، انیمیشن، کتاب حرفاتو اینجا بگو @admin_nikoonikan
مشاهده در ایتا
دانلود
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍎🍉🍎❈•• بود که همگی رفتیم خانه ی مامان بزرگ و دور کرسی گرمش نشستیم. بعد هم هندوانه ی خنک و شیرین خوردیم. مامان بزرگ اول از همه برای مان دعاهای قشنگ کرد. بابا هم شعرهای حافظ را خواند. یک دفعه فکری زد به سرم، گفتم: «بچه ها امشب خانه ی مامان بزرگ بخوابیم؛ چون است، اینطوری از همیشه بیشتر خانه ی مامان بزرگ مانده ایم.» نیکو گفت: «من کنار مامان بزرگ می خوابم که برایم یک عالمه بگوید.» مامان گفت: «فکر کردی ما دوست نداریم قصه بشنویم؟ ما هم می مانیم.» همگی زدیم زیر خنده، یک دفعه از پنجره ماه را دیدم که چندتا ستاره دورتا دورش چشمک می زدند. درست مثل ما که دور مامان بزرگ جمع شده بودیم و خوش حال بودیم. 🍉از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍉برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🍉🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🍉🌿🔅🔅═╝
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌞🔅❈•• کله ی صبح بیدارباش شروع شده. روزهای زمستانی خیلی کوتاه هستند. هوا هم زود تاریک می‌شود؛ آن‌وقت باید زودتر بخوابی. ولی بچّه‌ها دوست دارند بیدار بمانند و بیشتر تلویزیون تماشا کنند. مامان‌بزرگم همیشه این‌جور وقت‌ها می‌گفت: «پس چی که باید زود بخوابی! شب برای خوابیدن است. اصلاً چه معنی دارد که بچّه دیر بخوابد! خواب شب یک چیز دیگر است. آدم اگر زود بخوابد، صبحانه و ناهار و شامش حساب و کتاب دارد. معنی ندارد که شب بیدار بمانی، بعد فردایش تا ظهر بخوابی! اصلاً مگر ما از پرنده و چرنده و همین مرغ و خروس‌ها کمتریم که کلّه‌ی صبح بیدار می‌شوند؟» نمی‌دانم مامان‌بزرگ شما هم از این حرف‌ها می‌زند یا نه، امّا این را می‌دانم که حرف‌های مامان‌بزرگ‌ها همیشه شیرین و بامزّه هستند. 🌞از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🌞برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🌞🍃🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🍃🌞🍃🔅🔅═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🔅🌞🔅❈•• ما سنگریزه نیستیم یک روز در راه ، سنگ‌ریزه‌ای توی کفشم رفت. تا به خانه برسم، خیلی اذیتم کرد. یک بار هم وقتی غذا می‌خوردم، سنگ‌ریزه‌ی خیلی ریزه‌میزه‌ای لای دندانم رفت و گوشه‌ی آن را شکست. وای که چقدر غصّه خوردم! فکرش را بکنید، یک سنگ‌ریزه چطور می‌تواند دیگران را ناراحت کند! گاهی بعضی حرف‌ها و رفتارها مثل سنگ‌ریزه هستند. مثلاً اگر به دوستمان اخم کنیم یا بگوییم اَه، ممکن است او خیلی ناراحت بشود یا دلش بشکند. بیایید مواظب باشیم یک وقت حرفی نزنیم که دیگران ناراحت شوند! کار بدی هم نکنیم. ما که نمی‌خواهیم دل کسی را بشکنیم! ما که سنگ‌ریزه نیستیم! 🌞از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🌞برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🌞🍃🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🍃🌞🍃🔅🔅═╝
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🖤🔅❈•• هدیه پدر مهربان امروز مامان بزرگ به مناسبت (سلام الله علیها) یه یادگاری با ارزش به من و نیکان داد. دو تا تسبیح قشنگ و رنگی رنگی. مامان بزرگ گفت: بچه ها دوست دارید وقتی یه عالمه کار دارید فرشته ها بیان و بهتون کمک کنن؟ ما که چشمامون گردالی شده بود و باورمون نمی شد، گفتیم مگه می شه؟ مامان بزرگ گفت: بله، فقط کافیه قبل شروع هر کار با تسبیح های قشنگتون 34 مرتبه «الله اکبر» 33 مرتبه «الحمدلله» و 33 بار «سبحان الله» بگید تا خدا فرشته ها رو بفرسته کمک تون. مامان بزرگ بعدش برامون گفت: این ذکرها رو به دخترش حضرت زهرا یاد داد چون دختر بزرگوارشون روزها کارهای خیلی زیادی داشت که انجام همه اونا براش سخت بود. پیامبر مهربون به دخترشون گفتن: هر وقت انجام کارها برات سخت شد این ذکرها رو بگو تا خدای مهربون فرشته هاش رو به کمک تو بفرسته. راستی بچه ها به خاطر اینکه حضرت زهرا همیشه این ذکرها رو می گفتن به اونا می گن . 🖤از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🖤برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🖤🍃🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🍃🖤🍃🔅🔅═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🍃🐳🍃❈•• 🐟ماهی ریزه می خواست ببینه آسمون چه رنگه رنگین کمون چه رنگه نفس گرفت با یک حباب بیرون پرید از توی آب گرفت یهویی نفسش برنیومد اون از پسش شالاپ شولوپ افتاد تو دریا مثل توپ گفت با خودش یه لحظه آب نخوردم شکر خدا زنده ام و نمردم 🐟از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🐟برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
16.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍃🖤🍃❈•• 🖤مثل قاسم برف می آمد و هوا حسابی سرد بود. از پشت پنجره ی گرم اتاق دانه های برف را نگاه می کردم. مامان با یک لیوان چای داغ آمد کنارم و گفت: «پسرم، قدر این همه آسایشو بدون و از موقعیتت استفاده کن درسهات رو خوب بخون تا توی دنیا آدم بزرگی بشی درست مثل کوچولو که یه پسر عشایری بود، وقتی برف می اومد و هوا سرد می شد قاسم از سرما می لرزید؛ چون لباس هاش خیلی کم بود و مامانش برای اینکه پسرکوچولوش سرما نخوره چادر خودشو دور قاسم می پیچید که گرم بشه. درسته که این پسر کوچیک مثل ما توی آسایش و رفاه نبود، اما قاسم از همون موقعیت ها خوب استفاده کرد و بعدها مرد بزرگی شد که اسمش توی همه ی دنیا پیچید. همه آدمایی که دوستش داشتند به بودنش افتخار می کردن و اونایی هم که دشمنش بودن از شنیدن اسم وحشت زده می شدن و می ترسیدن.» 🖤از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🖤برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍃🍅🍃❈•• 🍃بخشندگی چه‌قدر خدا است که درخت را آفریده. درخت هم بخشنده است؛ وقتی شاخه‌هایش را روی سرمان سایه می‌کند یا میوه‌هایش را به ما تعارف می‌کند. یا با ریشه‌هایش خاک را بغل می‌کند و برگ‌هایش را روی سر آن می‌کشد. بعد از خدا، بخشنده‌تر از درخت کسی است که آن را می‌کارد و از آن نگه‌داری می‌کند تا خودش و دیگران از آن استفاده کنند. بیایید ما هم بخشنده باشیم. 🍃از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍃برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍃🍅🍃❈•• 🍃دایی مهندس من خدای خوبم سلام. خدا جان می دانی که دایی من مهندس برق است و یک جایی کار می‌کند به اسم اداره‌ی برق. او کمک می‌کند خانه‌ها و مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها همیشه برق داشته باشند. من فکر می‌کنم تو به خاطر این کار خوب از او خوش‌حال هستی. خداجان، دایی هروقت می‌آید خانه‌ی ما، وسایلمان را تعمیر می‌کند. جاروبرقی را، اتو را، رادیوی کوچک بابا را. او این کار را دوست دارد. امروز من خیلی منتظرش هستم، چون ماشین کنترلی خودم، پنکه‌ی اسباب‌بازی نیکو و آدم‌آهنی نیکی خراب شده‌اند. خدایا، کاری کن دایی جانم همه‌ی این وسایل را درست کند! خسته هم نشود. بعد هم به‌خاطر کارهای خوبی که کرده، خیلی دوستش داشته باش. ، من هنوز نمی‌دانم وقتی بزرگ شدم می‌خواهم چه کاره شوم، امّا دوست دارم مثل دایی آدم‌ها را خوش‌حال کنم. من می‌دانم، تو حتماً کمکم می‌کنی. 🍃از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍃برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
10.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍃🍅🍃❈•• 🍃شیخ بهایی ورقه امتحان ریاضی رو به بابابزرگ نشون دادم و گفتم: ببین بابابزرگ بازم بیست گرفتم. من عاشق عددها و ضرب و تقسیما هستم. بابابزرگ به ورقه ام نگاهی کرد و گفت: آفرین، امیدوارم یه روزی مثل بتونی کلی از مشکلات مردمو حل کنی. گفتم: شیخ بهایی کیه بابابزرگ؟ بابابزرگ گفت: جونم بگه واست باباجون، شیخ بهایی ریاضی دان، ستاره شناس و دانشمند بزرگی بود که مرقدش تو شهر مشهده. شیخ بهایی با علمی که داشت .... شما می دونید شیخ بهایی با علمی که داشت چه کارهایی کرد؟برای رسیدن به جواب انیمیشن بالا رو ببینید👆🏻 🍃از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍃برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🍃🍅🍃❈•• 🍃مرد خونه امروز صبح نون نداشتیم آخه بابا چند روزه رفته ماموریت. منم می خواستم برم مدرسه، اما هنوز صبحونه نخورده بودم. کم کم داشت دیرم می شد. نگاهم افتاد به مامان، داشت لباس می‌پوشید که بره نونوایی. یه دفعه نیکان گفت: مامان صبر کن، من می رم نون می‌گیرم! بعد هم تندی دوید و رفت، خیلی هم زود برگشت. وقتی اومد هم نون خریده بود هم کیک و شیر برای من و نیکی. درست مثل وقتی که بابا از خرید برمی‌گشت. مامان نون داغ رو از دستش گرفت و گفت: آفرین مرد خونه! 🍅برادر بزرگتر به منزله پدر است. امام رضا علیه السلام 🍃از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍃برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🍃🌸🍃❈•• 🍃کباب تابه ای مادرم قاشق به دست رفت آن شب پای گاز او کباب تابه‌ای پشت‌و رو می‌کرد باز تابه روی احترام دست او را بوس کرد مادرم نه جیغ زد نه خودش را لوس کرد رفت دستش را گرفت زیر شیر آب سرد باز هم لبخند زد شام را آماده کرد تابه در ابراز حس خیلی از ما بهتر است توی خانه او فقط دست‌بوس است 🌸🌸🌸 🍃از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🍃برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅═══╗ https://eitaa.com/joinchat/1035993277Cbdf74a3bbe ╚══🔅🔅🍃🐳🍃🔅🔅 ═╝