ای عشق سر زده به گریبان چاک چاک
افتاده است ماهی قلبم به روی خاک
#زهرا_حاجی_پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهانت لقمه ی حرفی است ناگفته خداحافظ
لبت چون لاله ای شد سرخ و نشکفته خدا حافظ
بخواب ای حزن لالایی در حنجر زمین خورده
بخواب ای زلفکت از مرگ آشفته خداحافظ
هنوز از چشم هایت ترس بیرون میزند با خشم
که موشک با زبان بهت در آوار ها گفته خداحافظ
زنی می خوانْد يومّا وين؟ گلبی صايرک محروق
ومیگوید به شمعِ درمیان شعله ها خفته خداحافظ
#زهرا_حاجی_پور
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
و تو گفتی دوستت دارم
بقیه اش را نمی دانم!
من سال هاست
که با آن لالایی کوتاهت
به خواب رفته ام …
شب خوش
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
عشق آن کوچه ی بن بست که می دانستم
رفتنم با خودم است آمدنم با تابوت
#شاید_غزل_شد
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
شب بوی دود می دهد و ظلم روشنی است
خاکستری زخیمه ی عباس مأمنی است
خشکیده خون به گوش کبود ستاره ها
بردند پیش چشم حرم گاهواره را
دید عمه غنچه زیر تن اسب شد گلاب
یک گوشه ای سکینه نشسته است با رباب
گل زخم غم به اشک فقط راه گفت و گو است
با مشعلی ز آتش خیمه به جست و جوست
آب آمده است و طفلک ما نیست در حرم
اشک آنقَدَر که ریخته چشمش نداشت نم
برداشت جرعه ای و سوال از لبش شکفت
آیا پدر ز خشکی لب هاش با تو گفت؟
دادند قطره ای که لبش را تکان دهد؟
یا که گذاشتند پدر تشنه جان دهد؟
برداشت کاسه را و به مقتل شتافت گل
غیر از سنان و نيزه و خنجر نیافت گل
بر تل نشست و از بن جان نوحه ای سرود
سیلی که خورد شد صفت آسمان کبود
تفسیر واژه ی عطش از لب شنیدنی است
آه از مصیبتی که شبیهش نبوده، نیست
گر چشم خشک نوحه به گریه زلال شد
نوحه بخوان که ازعطش اصغر چه حال شد
گر دستتان به جرعه آبی جلا گرفت
یاد آورید بانگ عطش کربلا گرفت
گل های خشک تشنه خودش سوگواره است
یک تکه از غزل وسط گاهواره است
مرثیه، چشم های ز خشکی بدون اشک
بیت شهید میچکد از زخم های مشک
وقتی که بغض چنبره زد در گلویتان
یا آن که پنجه زد غم عالم به مویتان
غم آینه که با علی اکبر شکسته است
غم خیمه ی عموست که بر گل نشسته است
غم زیر دست و پای ستوران شکفته شد
از ماجرای دختر مسلم چه گفته شد؟
شایسته است در غم ما خون جگر شوید
فابک علی الحسین که شد تشنه لب شهید
چون چشم تشنه قاب گرفت عکس آب را
یاد آورید حنجر طفل رباب را
دیدی چو پیر وطفل و جوان فاذکرواحسین
یا اسب و نعل تازه ی آن فاذکروا حسین
با گوشواره ناله بزن فاذکروا حسین
افتاد چشمتان به کفن فاذکروا حسین
غم خنجری است تشنه به خون شعر میشود
با واژه ،مستعار جنون شعر میشود
(باید که عشق در غم ما پرده در شود )
وین راز سر به نیزه به عالم سمر شود
زهرا حاجی پور
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
درختی بودم و گیلاس و زردآلو و به با من
چرا افتاد از چشمان بی رحمت درخت دل
به خود امید میدادم که رمالان کنند آخر
گره باز از صدای بغض بی پایان بخت دل
#زهرا_حاجی_پور
خون میخوریم در غم و حرفی نمیزنیم
ما عاشقِ تواییم، همین است ماجرا ...
- فاضل نظری
اصغرِ من امیدِ بابا بود
غنچه ی بوستانِ زهرا بود
رودِ خشکیده درکویرِ ستم
کوچک اما شبیهِ دریا بود
#محمودجهاندیده
لاتنطفئ،
لرُبما كنت لٲحدهم سراجاً وٲنت لا تعلم!
«خاموش مشو، چهبسا برای کسی چراغی بودی و خودت نمیدانستی ..
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha