eitaa logo
🇮🇷 نیمه پنهان 🇮🇷
16.8هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
20.5هزار ویدیو
38 فایل
❌کپی مطالب بدون لینک نیمه پنهان جایز نیست 📛 ✅کانال نذر شهدا علی الخصوص شهید سیدعلی اندرزگو است.🥀 ارتباط با ما👇👇 https://eitaa.com/nimeyepenhanii تبلیغات 👇 https://eitaa.com/tablighatenimeyepenhann
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 یک دقیقه‌ کلیپ هیجانی👆 📗 کتاب "دَکَل"👇 گفتگوی بین یک روحانی و دانش‌آموزان دبیرستانی است که در قالب زیبا با محوریّت به تصویر کشیده شده است. 👈 مستند داستانیِ جذّاب که برای پاسخگویی به جوانان و یادگیری تکنیکهای دفاع از انقلاب بسیار مفید است. 📕 مشخصات: قطع رقعی،۳۴۰ صفحه، جلد شومیز، متنِ دو رنگ 💠 لینک معرفی و تهیه‌ی کتاب دکل 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3844341782C1d3396f3c3
✅شهید شیخ احمد کافی نقل می کرد که: ✍شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم. 💭لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند... 💥وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز ✅حکایت جالب پندآموز بهلول و هارون👌👌👌 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
🔸️روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم! اما زنبور قبول نمى‌کرد. مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى خوابیده بود نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن! مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری  کشیدند: این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد! چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت!  او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد! بسیاری ازبیمارى‌ها و مشکلات اینچنین هستند و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود می‌شوند. پس همه چىز به برداشت ما از زندگى و شرایطى که در آن هستیم بر می‌گردد. برای همین بهتر است دیدگاهمان را به همه چیز خوب و مثبت کنیم. “مواظب تلقین‌های زندگی خود باشیم. 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
یه روز سوار تاکسی شدم که برم فرودگاه. درحین حرکت، ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چند سانتیمتری از اون ماشین ایستاد. رانندهٔ مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی و شروع به داد و فریاد کرد. اما راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون دادو به راهش ادامه داد. توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم، چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمی‌کنم! گفت: "قانون کامیونِ حمل زباله" گفتم: یعنی چی؟ توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن! اونا از درون لبریز از آشغال‌هایی مثل: ناکامی، خشم، عصبانیت، نفرت و... هستند. وقتی این آشغال‌ها در اعماق وجودشان تلنبار میشه، یه جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی می‌کنند. شما به خودتان نگیرید و فقط لبخند بزنید، دست تکان دهید و برایشان آرزوی خیر کنید و ادامه داد: آدم‌های باهوش اجازه نمی‌دهند که کامیون‌های حمل زباله، روزشان را خراب کنند. 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
از پایین کوه هر چی میرفتیم بالا شعار ز ز آ رو‌‌ نوشته بودن، مربیمون با خوشحالی و‌ ذوق برگشت گفت میدونید چرا این شعارها پاک نشده، چون آخوندا کوه اومدن بلد نیستن،اینجا دیگه راحتیم از دستشون. رسیدیم بالای کوه هفت تا آخوند نشسته بودن دور هم دعای کمیل می خوندن!😂 جناب مربی! به قول بعضیا صابون بدم روت رو بشوری؟ اونم کوهنوردی می‌کرد ولی یه صبح جمعه‌ای دیر بیدار شد! شما به کوهنوردیتون بپردازین کارای بزرگ رو بسپرید به همون آخوندهای بالای کوه😉 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
💠 👈معجون آرامش انوشیروان از بزرگمهر خشمگین شد و دستور داد در سیاهچال اورا به زنجیر کنند چند روزی از این ماجرا گذشت ، انوشیروان افرادی را فرستاد تا از حال بزرگمهر برایش خبر ببرند. آنان دیدن بزرگمهر قوی و شادمان است و از او سوال پرسیدند که چرا در این حال اینچنین آسوده هستی بزرگمهر گفت : معجونی ساخته ام ار شش چیز و بکار می برم به این دلیل است که مرا اینگونه نیکو می بینید گفتند : آن معجون را به ما هم بگو تا در زمان گرفتاری استفاده کنیم بزرگمهر گفت : 1 . اعتماد به خدای عزوجل است 2 . آنچه مقدر است بودنی است 3 . شکیبایی برای گرفتار بهترین چیز است 4 . صبر نکنم چه کنم 5 . شاید حالتی سخت تر از این رخ دهد 6 . از این ساعت تا ساعت بعد امید گشایش است زمانی که سخنان بزرگمهر را به انوشیروان رساندند بزرگمهر را آزاد کرد و او را گرامی داشت 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan