eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
35 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
15.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مراسم دیشب نیمکتی ها در جوار حرم مطهر امام رضا علیه السلام به مناسبت 👆☺️ ⭕️ قَدَّر اللّه ان فلسطین سوف تحرر✌️ تقدیر خداوند این است که فلسطین آزاد خواهد شد💪 @nimkatt_ir 🇮🇷✨ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-گاهی وقتا احساس میکنم خیلی وظیفه هام سنگینه...😔 از پسش بر نمیام...😢💔 +بدونم از پسش بر نمیای رو دوش تو نمیزارم که!😌 از پسش بر میای من مطمئنم💪 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این شب را بدانید😇 🔸روایت زنده کردن یک شب 🤩 شب عید فطر، خدا دوبرابر کل ماه رمضون میبخشه😍 انقد که فرشته ها اعتراض میکنن...😅 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
عیدتون مبااااااارک رفقای نیمکتی😍😁 خداوندا خروج از ماه مبارک رمضان را برابر با خروج از هرچه ناپاکی ست قرار ده و ما را در شمار آنان جای بده که هر زمان به اعمالشان می‌نگریم و لبخند میزنی😌 ♨️عید فطر مبارک🎉 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_بیست‌و‌هشتم از دست خودم به شدت عصبانی بودم.😡این بهترین مو
کار من به جایی رسید که تمام کارهای هادی برایم جالب شده بود و ناخودآگاه از او تقلید می‌کردم. 😌تغییر من شروع شد.تغییری که باعث شد بچه‌ها بیشتر به سمتم بیایند...👬🏽هرچند هنوز هم نقص زیادی داشتم تا آن روز که آخرین مرز بین ما نیز شکست...🤔 آن روز ناهار قورمه سبزی داشتیم،من وسط روز چیزی خورده بودم و اشتها نداشتم.🥣🥗هادی در مدت کوتاهی غذایش را تمام کرد و بعد به من که در حال جمع کردن ظرفم بودم نگاه کرد و با خوشحالی گفت:بقیه‌ش رو نمیخوری؟😋 سر تکان دادم و گفتم:نه! با خوشحالی پرسید:میشه من بخورم؟😍 تعجب کردم.مثل برق گرفته‌ها سر تکان دادم و گفتم:مشکلی نیست،بخور ولی...😲 با خوشحالی ظرفم را برداشت و شروع به خوردن کرد.من مات و مبهوت بهش نگاه می‌کردم.😳در استرالیا حتی اگر دستم به غذای یک سفید میخورد جوری با من برخورد میکرد که انگار در غذایش آشغال ریختم،اما حالا هادی داشت ته‌ مانده غذای من را می‌خورد.🤯 وسایلم را جمع کردم و از سلف بیرون آمدم.گریه‌ام‌گرفته بود.قدرتی برای کنترل اشک‌هایم نداشتم.😭 حال عجیبی داشتم.حسی که قابل وصف نبود.چیزی درون من شکسته بود.تمام سال‌های زندگی‌ام از جلو چشمانم عبور میکرد و تمام باورهایم نسبت به دنیا و انسان‌ها فروریخته بود.تمام عمر از درون حس حقارت میکردم.تمام عمر از رنگ پوستم‌و دنیایی که در آن زندگی می‌کردم متنفر بودم اما حالا...🙅🏾‍♂️ قلبم به روی خدا باز شده بود.❤برای اولین بار حس میکردم که من هم یک انسانم و حق زندگی دارم.💪🏾برای اولین بار هیچ رنگی را حس نمیکردم و تمام وجودم فقط رنگ خدا را گرفته بود.گوشه خلوتی پیدا کردم و ساعت‌ها گریه کردم...😭از عمق وجود خدا را حس میکردم.شب که شد،وضو گرفتم و به جمع بچه‌ها در صف نماز پیوستم.بچه‌ها با تعجب به من نگاه میکردند.😳این نماز اولین نماز من بود...برای من دیگر بندگی به منزله بردگی نبود.من خدا را از عمق وجودم پذیرفته بودم.خدا به وجود من عزت بخشیده بود...😌 دیگر از بندگی و تعظیم کردن خجالت نمیکشیدم...من بزرگ شده بودم همانطور که هادی در چشمم بزرگ شده بود. بی توجه به تعجب بچه‌ها قامت بستم‌...الله اکبر...اولین نماز من شروع شد.اولین رکوع و اولین سجده...با هر الله اکبر کوهی از آرامش به وجودم تزریق می‌شد.نماز تمام شد.قدرت عجیبی را حس میکردم که تابحال تجربه‌اش نکرده بودم.بی توجه به همه سجده شکر طولانی بجا آوردم.از درون احساس عزت و قدرت میکردم...🤲🏽 سر از سجده که برداشتم،دست آشنایی به سمتم دراز شد و گفت:قبول باشه...🤝🏽 تازه متوجه هادی شدم.تمام مدت کنار من بود.چشم‌هایش سرخ شده بود.لبخندی زدم و دستانش را در دستم فشردم.دستش را بوسید و به پیشانی‌اش زد...😊 با صدای الله اکبر امام جماعت به خودم آمدم.نماز عشا شروع شد...👌🏽 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 سعی كنيم موسيقی هایی که گوش می کنیم، حرف هایی که می زنیم، چيزهايی كه می بينيم و... را درست انتخاب
💠 عالم بر اساس ایمان به خدا خلق شده. خداوند ایمان و باور داشتن را دوست دارد و به افرادی که باور دارند عنایت می کند.😍 💠 ما هرصبح كه بیدار می شویم با كارها و حرف هایمان تقديرمان را انتخاب می كنيم. این نکات از قانون جذب نيست! قوانین جذب برای ذهن است که ذهن خود ابزاری برای روح است و این نکات هم برای توانایی های روح است نه ذهن.✨ امروزه به اشتباه به جای قدرت روح می گویند قانون جذب و به جای قدرت الهی می گویند قدرت كائنات!🙄 💠 خداوند همیشه به دلت نگاه می كند. اگر دلت پر از حسادت، نا اميدی و نارضایتی باشد. خدا برایت متناسب با همان ها تقدیرت را رقم می زند. گندم از گندم برويد جو ز جو! 💠 خوش سليقه باش! خوبی ها را انتخاب کن تا خدا هم برایت خیر و خوبی رقم بزند! بجای حسادت محبت، ايثار، خوش رويی را انتخاب كن و آن وقت ببین خدا چه تقدیر خوبی برایت رقم می زند! 😍😁 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
همیشه لحظه خداحافظیـ👋🏻 صاحبخونه دم در🚪 ایستاده و به مهمونش لبخنـــ😍ــد میزنه لبخند خدا گوارایتان❤️ 🌱عید فطر مبارک🌱 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️هنوزم به یه معجزه دلخوشم...😍 منو نه به چشم گناهای من، به چشم خدایی ت برانداز کن❤️☺️ @nimkatt_ir 🇮🇷✨
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ حاج حسین یکتا: خون حاج قاسم کلید فتح قدس خواهد بود و این کلید از آن جنس کلیدها نیست که نچرخد ؛ خواهید دید...🇮🇷🇵🇸 . الحاج حسين يكتا: دم الحاج قاسم هو مفتاح غزو القدس ، وهذا المفتاح ليس من النوع الذي لا يتحول ؛ سوف ترى ... . ⭕وقتی که کار به دهه هشتادی ها سپرده شد ...😎✌ حاشیه نگاری گفتگوی زنده با نوجوان مجاهد فلسطینی عزالدین حامد از نوار غزه در جوار حرم امام رضا علیه السلام @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
رفیق #نیمکتی من😉 بعضی اوقات بدجور از مشکلاتی که داری خسته شدی و غر میزنی.... به قول حاج حسین یکتا:
♨️رفیق نیمکتی من😉 ✅تو زندگی خیلی مهمه که "چطوری" زندگی میکنی🙃 ⭕️زندگیت برای چه هدفی طی میشه؟ ⭕️هر از گاهی وایسا و از خودت بپرس کجای زندگیم؟ به کجا قراره برسم...؟🤔 به قول شهید حججی سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه😍 اگه خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداری میکنه🙃 💫 😍 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️وَاَجِبْ یا رَحیمُ دَعوَتی ای مهربان☺️ خواسته هایم را سین کن... 😍 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_بیست‌و‌نهم کار من به جایی رسید که تمام کارهای هادی برایم
آن شب تا صبح خوابم نبرد.😴حس گرمای عجیبی وجودم را پر کرده بود.آرامشی که هرگز تجربه نکرده بودم.😌حس می‌کردم بین من و خدا یک پرده نازک است و فقط کافیست تا من دستم را بلند کنم و پرده را کنار بزنم.تازه مفهوم تمام حرف‌هایی را که روزی بهشان پوزخند می‌زدم، درک می‌کردم. خدا را میتوان با عقل اثبات کرد اما خدا را نمیتوان با عقل شناخت چون در وادی معرفت عقل‌ها حیرانند...🧡 تازه مفهموم عشق به خدا و اهل بیت در من شکل گرفته بود...🙂 من با عقل به دنبال اسلام آمده بودم اما همین عقل با تمام‌شناختی که به من داد،یک‌سال‌و‌نیم بین من و خدا ایستاد...چه بسیار افرادی که با عقل به شناخت خدا رسیده‌اند اما نفسشان مانع از پذیرش حقیقت درونشان شد.😔 آن‌روز دو زانو جلو هادی ایستادم و از او خواستم استادم بشود.گفتم:بهم یاد بده هادی!بنده بودن رو بهم یاد بده.تو هم مثل من تازه مسلمان هستی اما کاری کردی که حتی اساتید هم تو را تحسین میکنند!استاد من باش...🤗 خیلی خجالت کشید. سرش را پایین انداخت و گفت: من چیزی بلد نیستم!فقط سعی کردم به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم!😓 از توی وسایلش،دفترچه‌ای برداشت و به من داد.سپس گفت: من این روش رو بعد از خوندن ۴۰ حدیث امام خمینی پیدا کردم.📚 دفترچه را گرفتم... دفتر ۳ بخش بود. اول کمبودهایی که باید اصلاح می‌شد، دوم خصلتهای مثبتی که باید ایجاد میشد، و سوم بررسی موانعی که مانع رسیدن به اهداف میشد. 📙📘📗 هادی گفت: من هر نکته اخلاقی رو که در احادیث دیدم یادداشت کردم و چهله گرفتم. اوایل موانع زیادی سد راهم میشد اما به مرور این چهله گرفتن‌ها عادی شد.فقط کافیه شجاع باشی و نترسی... خندیدم و گفتم:من مرد روزهای سختم.از شکست نمیترسم!😄 یهو چیزی به ذهنم رسید و از هادی پرسیدم:هادی، تو کی اسمت رو عوض کردی؟منم یک اسم اسلامی می‌خوام...😊 با حالت خاصی گفت:چه عالی!یه اسم خوب برات سراغ دارم،امیدوارم خوشت بیاد...😃 حسابی کنجاویم تحریک شد.پرسیدم:پیشنهادت چیه؟ گفت: "جَون" با تعجب گفتم:جَون؟!من تا حالا این اسم رو نشنیده بودم!🤔 هادی گفت:جَون اسم غلام سیاه‌پوست امام حسینه! اون بدن بدبویی داشته و برای همین همیشه مسخره می‌شده.تو صحرای کربلا وقتی امام حسین جون رو آزاد میکنن و بهش میگن میتونی بری، جَون حاضر به ترک امام نمیشه و میگه:به خدا سوگند از شما جدا نمیشم تا اینکه خون سیاهم با خون شما پیوند بخوره.امام هم در حقش دعا میکنن.الان هم جزو ۷۲ شهید کربلاست...تو وجه اشتراک زیادی با جَون داری...🙃🙂 سرم را پایین انداختم.راست می‌گفت.من هم سیاه بودم و هم معنی فامیلم راسو بود... هادی با نگرانی گفت:ناراحت شدی؟😕 سرم را بالا آوردم و گفتم:نه!اتفاقا برای اولین بار خوشحالم...🙂 @nimkatt_ir 🇮🇷✨