eitaa logo
نیم پلاک
440 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
318 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کاخ سفید را کاخ سیاه می‌کنیم 🔹️ رزمنده یمنی:ما به حرف اسرائیل و آمریکا اهمیت نمی‌دهیم، ما به زودی به فلسطین می‌رویم و در آینده کاخ سفید را به کاخ سیاه تبدیل می‌کنیم. منتظر ما باشید. 🔴 @qods_iraa
هدایت شده از مهدی حسن
💌 این دعوتنامه از طرف شهیدان است با سلام و عرض ادب از جنابعالی دعوت می‌نماید تا با حضور خویش بر صفای روحانی محفل ۸۴ شهید محله ۱۵خرداد بیفزایید. 💡روایتگر: حاج حسین کاجی 🎤مداح: حاج سیدرضا نریمانی 🔺 با اجرای شفیع شعله‌کار همراه با حضور و تشیع شهید گمنام جمعه ۳ آذر ماه۱۴۰۲، از ساعت ۱۸:۳۰ خیابان آل محمد، سالن ورزشگاه ارغوان
هدایت شده از پاسداران انقلاب
روایت این روز های غزه 💔 🇮🇷 پاسداران انقلاب @pasdarane_enghelab
هدایت شده از پاسداران انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رودنی حداد از بازیگران مسیحی لبنانی از حزب الله خواسته بود هنگام شلیک موشک همانطور که اسامی اهل بیت را ذکر می‌کنند از حضرت مریم نیز یاد کنند تا حس کند جزئی از این جنبش هست. و فیلم که اجابت این صحبت هست را ببینید. 🇮🇷 پاسداران انقلاب @pasdarane_enghelab
هدایت شده از فلاح نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| شهید مهدی زین‌الدین، فرمانده قلب‌ها💕 🌴 خاطرات سردار حاج عبدالله عراقی از شهید زین الدین
هدایت شده از A A
نیم پلاک
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 مراسم جمعه سوم آذر 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
دعوتید به 🇵🇸 جبهه روایت قدس 🇵🇸 آماده‌باش‌ اهالی‌هنر،ادب‌ورسانه‌ اصفهان‌ برای‌ صف‌آرایی‌ دربرابر‌ رژیم‌صهیونسیتی 🗓 چهارشنبه ۱ آذرماه ۱۴۰۲ ⏰ بعد از نماز مغرب (ساعت ۱۸) 📌 خیابان بزرگمهر ٫ کوچه ۶۴ ٫ مسجد حضرت قمربنی‌هاشم(س) ٫ طبقه سوم 🔻جنگ، جنگ روایت‌هاست و حضور در این جبهه مستلزم شناخت صف‌آرایی دو روایت و دو جهان: روایت حق‌جویانه فلسطینی در برابر روایت قدرت‌طلبانه اسرائیلی، روایت فتح جان‌ها در برابر روایت هالیوودی از خواست‌ها و رؤیاهای انسان... @Jebhe_revayate_Quds 🇵🇸 یاران مقاومت : 🇵🇸 @YaranMoghavemat
هدایت شده از شهیدانه‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 شهیدانه 🌷«عبد صالح» قسمت ششم 🌷 بیاد شهید والامقام "عبدالرضا مجیری" از خمینی شهر اصفهان 🔴 لینک آپارات برای دانلود کیفیت عالی جهت استفاده در مساجد، مدارس و یادواره ها: http://m.aparat.com/v/TnZMO 🆔 لینک کانال شهیدانه در ایتا جهت معرفی به دیگران: https://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad 🆔 لینک کانال شهیدانه در روبیکا جهت معرفی به دیگران: https://rubika.ir/shahidanehha 🌐 سایت شهیدانه ها: shahidanehha.ir
هدایت شده از حقیقت
🌀من خاک پای هم نمی‌شوم،ای کاش من يک بسيجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی‌شدم. شهیدحاج محمدابراهیم همت🌹 هفته بسیج مبارک🌹 @hagigei
هدایت شده از قرارگاه فرهنگی اجتماعی کچوییه لنجان
💠 توصیه های حضرت آقا به بسیجیان در دیدار هفته‌ی بسیج ۱۴۰۱ نصیحت اول: ✅بسیجی بمانید! نصیحت دوم: ✅قدر خودتان را بدانید! نصیحت سوم: ✅دشمنتان را بشناسید. (کیست؟ ضعفش کجاست؟ نقشه هایش را بشناسید.) نصیحت چهارم: ✅رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید. (محاسبه نفس) سعی کنید جلو بروید. نصیحت پنجم: ✅امروز مهمترین شیوه دشمن، دروغ پردازی است. پس تبیین کنید. نصیحت ششم: ✅یکی از آسیب پذیریهای دشمن، روشن بینی (بصیرت) شماست. روشن بینی خود را افزایش دهید. نصیحت هفتم: ✅آمادگی عملی را حفظ کنید و غافلگیر نشوید. نصیحت هشتم: 🔴مراقب نفوذ دشمن در درون مجموعه بسیج باشید. توصیه آخر: ✅ولَا تَهِنُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 💡 🇮🇷 🇵🇸🌷🇮🇷🌷🇵🇸🌷 *به کانالهای: کچوخبرلنجان 🇮🇷 کانالهای ایتا، بله ، سروش،روبیکا... @kachookhabar 🇮🇷🌷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/2657878174C1cd1d0c817 خوش آمدید...
ما همان مردان ترکش خورده ایم مرگ را خوردیم ، اما زنده ایم ما ز جمع تیغ و آتش زاده ایم ما تقاص عشق را پس داده ایم ما بسیجی با ولایت زنده ایم در رکابش تا ابد رزمنده ایم هفته مقدس بسیج بر تمامی پیشکسوتان بسیج ، گرامی و مبارک باد 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از آخوندی
سلام دوستان هفته مبارک بسیج از راه رسیدگرامی میداریم این هفته مبارک را وتبرک عرض می کنم به دالاورمردان بسیجی وبه همین مناسبت خاطره ای از مرحوم بهروز طاهرخانی این بسیجی ۱۳ساله باملازم کریم...خبیث تقدیم محضر دوستان عزیز می کنم . یک روز ازبلندگو اسم بهروز را خوندند وبهروز به مقر ورفت وبعد از ده دقیقه برگشت پرسیدم چه کارت داشتند گفت یکی از همسایه های ما آمده وبه منافقین پیوسته ونامه نوشته وازمن خواسته است که به منافقین به پیوندم وملازم کریم نامه را برایم خواند وگفت نیم ساعت وقت میدهم تا فکر کنی وجواب بدهی حالا میخوام باشما مشورت کنم که جواب ملازم را چه بدهم نظر شما چیه گفتم اگه دوباره صدات کرد بگو من دلم برای خانواده ام تنگ شده وازغربت خسته شدم میخواهم به ایران بر گردم گفت اگر قانع نشد چه بگویم گفتم تحمل کتک خوردن داری گفت البته که دارم گفتم اگر بااین حرفها کوتاه نیامد بگو من یک تار موی سفید ّبابام را به کل کشورهای عربی نمی دهم با این حرف شاید کتک بخوری ولی ملازم ازشما ناامید خواهدشد ماهنوز مشغول صحبت بودیم که دوباره از بلند گو صدایش کردند ورفت ولی خیلی زود برگشت پرسیدم چه شد گفت هیچی آخری را اول گفتم ؛پرسیدم یعنی چی گفت هیچی وقتی وارد اتاق شدم ملازم گفت ها بهروز فکرهاتو کردی میری پیش دوستت وبه مجاهدین (منافقین) ملحق میشوی یانه گفتم بلی فکر کردم باید بگویم که من نمی روم ومی خواهم به ایران بر گردم و من یک تار موی سفید پدرم به همه کشورهای عربی نمیدهم ملازم وقتی این حرف را شنید درحالی که ازغیظ داشت منفجر میشد ازپشت میزش بلند شد ودنبالم کردم وگفت حالا آنقدر خاک به سر کشور های عربی شده است که تو قشمر بایک تار موی پدرت عوض نمی کنی ودنبالم کرد من نیز پابفرار گذاشتم واز مقر زدم بیرون بدون این که یک سیلی ای بخورم آمدم بیرون وملازم ماند وکید بی ثمرش ؛ جهت شادی روح حاج بهروز این بسیجی مخلص که اینک همجوار دوستان شهیدش می باشد الفاتحه مع الصلوات
هدایت شده از احمد احمد
🍂 آزادی سوسنگرد و پشتیبانی رزمندگان دکتر حاج کاظم پدیدار از رزمندگان کازرون ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ اولین نانوایی فعال در جنگ را بچه‌های کازرون آنجا ایجاد کردند. نانوایی که نان داغ درست می‌کرد و در شبانه‌روز ۵ هزار نان می پخت و تحویل خط مقدم می‌دادیم. نیرو‌ها می‌گفتند سوسنگرد شهر دوم کازرونی‌هاست. در خانه‌ها خاطرات بسیار خوبی داشتیم و در این خانه‌ها مستقر شده بودیم . آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ به یکی از نقاط عطف در تاریخ دفاع مقدس بدل شد. عملیاتی که به کلید موفقیت در عملیات‌های بزرگ بعدی تبدیل شد و رزمندگان و فرماندهان از جبهه سوسنگرد تجربیات گرانبهای زیادی کسب کردند. فرمان تاریخی امام خمینی (ره) مبنی بر آزادسازی سوسنگرد و پیگیری‌های مقام معظم رهبری از مهم‌ترین نکات در آزادسازی این شهر است. سوسنگرد در ۶۰ کیلومتری اهواز قرار گرفته است و بعثی‌ها می‌خواستند پس از فتح آن، حمیدیه و اهواز را به راحتی محاصره کنند. از جناح جاده خرمشهر به اهواز تا ۱۰ کیلومتری اهواز آمده بودند. اگر سوسنگرد و حمیدیه را می‌گرفتند و به سمت اهواز می‌رفتند از دو جناح اهواز محاصره می‌شد و دیگر با خیال راحت می‌توانستند به اهدافشان برای اشغال شهر برسند. چون در سوسنگرد موفق نشدند بعد‌ها نتوانستند اهواز را بگیرند و پشت جبهه نورد ماندند. آن زمان شهید چمران برای اینکه اهواز سقوط نکند، از رودخانه کرخه نور، آب گرفت و جلوی عراقی‌ها انداخت و بین ما و دشمن آب فاصله ایجاد کرد. این کار برای جلوگیری از پیشروی دشمن بود. به دلیل انسجام نداشتن نیرو‌های نظامی و محکم نبودن توان دفاعی و صد‌ها مشکل دیگر شهید چمران مجبور شد با چنین ترفندی مانع پیشروی دشمن شود. می‌توانیم بگوییم سوسنگرد و حمیدیه مانعی برای ورود عراقی‌ها به اهواز بودند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂 🔻 متولد خاک پاک کفیشه نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔸 قسمت شصت‌وسوم هفتمین روز آتش سوزی سینمارکس، تظاهرات بسیار بزرگی از گورستان بسمت شهر برپا شد، مردم آبادان، هم، داغدار بودن هم بدنبال پیدا کردن مقصر. در بحبوحه راهپیمایی یه نفر با بلندگوی دستی پیام تسلیت آیت الله خمینی را برای عزاداران آبادانی قرائت کرد. خیلی عجیب بود، شاه که خودش را سرپرست مملکت میدونست هیچ واکنشی به آتش سوزی نشون نداد، نخست وزیر هم هیچ پیام تسلیتی نفرستاد ولی این آخوندی که خارج از کشور زندگی می‌کنه، خودش را شریک غم مردم اعلام کرده. حالا مردم آبادان دومین شهر پرجمعیت کشور در اون سالها و خرمشهر بزرگترین بندر تجاری کشور، کارمند و کارگر و کشاورز و کسبه همه دست بدست هم دادن و در مقابل حکومتی که هیچ واکنشی نسبت به این فاجعه نشون نمیده ایستادن و گلوی رژیمی که میخواد با جنایت و آدمسوزی حکومت کنه را گرفتن. تظاهراتها روز بروز گسترده تر و فراگیرتر می‌شد. کارکنان پالایشگاه اعتصاب کردن، آقای گازری خبر آورد که انگلیسی‌ها دارن از پالایشگاه خارج می‌شوند، هم خوشحال بود هم نگران. خوشحال از اینکه روزهایی را داره می‌بینه که بدون حضور انگلیس نفس می‌کشیم و نگران از اینکه بدون حضور انگلیس چه جوری می‌شه کار کرد؟ اخبار و اسناد بشدت سانسور و دستکاری می‌شد، روز اول گفتن بیش از ۷۰۰ نفر کشته شده چند روز بعد گفتن ۶۰۰ نفر یکی دوهفته بعد تعداد کشته ها به ۳۰۰ نفر تقلیل پیدا کرد، ظاهرا دولت تلاش می‌کرد با تقلیل آمار کشته ها عظمت فاجعه را کمتر کنه. بازار هم اعتصاب کرد و تعطیل شد. همراه آقام به مسجدی رفتیم که اون روزها یکی از کانونهای فعالیت انقلابیون بود، مسجد نو. وارد حیاط مسجد که شدیم عکس بزرگی از حاج آقا خمینی که قاب گرفته بود را به دیوار روبرو کوبیده بودن. عکس پر ابهتی بود، حاج آقا مشتش را گره کرده بود. آقام مشغول صحبت با کسی بود که یهویی خبررسید سربازها مسجد را محاصره کردن، مسجد نو بنحوی بود که به دوتا خیابان اشراف داشت و از دوطرف می‌شد وارد یا خارج بشی. ظاهرا قرار بود شخصیتی سخنرانی کنه و بهمین دلیل سریعا مسجد را محاصره کردن تا مانع سخنرانی بشوند. یه استوار که فرماندهی سربازان را بعهده داشت وارد مسجد شد. مردم کنار رفتن مبادا مورد ضرب و شتم قراربگیرند، مثل همیشه بدشانسی به من رو کرد و از بین اینهمه آدم، سرکار استوار گوش مرا گرفت، آقام سریعا اومد جلو تا اگر استوار خواست کتک بزنه مانعش بشه. همینطوری که گوشم را فشار میداد پرسید ؛ اینجا چکار می‌کنی؟ : مسجداومدن دلیل میخواد؟ ؛ حالا که زبونت درازه بگو ببینم اصول دین چندتاست؟ : نمیدونم. ؛ ههههه، فروع دین چندتاست؟ : نمیدونم. ؛ ههههه. تو که اصول دین و فروع دین را نمیدونی، برای چی اومدی مسجد؟ : اومدم که یاد بگیرم. سرکار استوار از جواب محکم من ساکت شد و آقام لبخند رضایت بخشی زد. سرکاراستوار هم که حسابی ضایع شده بود یه پس گردنی بهم زد و به آقام تشر زد؛ بجای اینکه بچه ات را میاری خرابکاری یاد بگیره بنشین توی خونه و اصول دین و فروع دین یادش بده. حسابی اوقاتم تلخ شد، سوار موتور شدیم و برگشتیم. آقام پرسید مگه اصول دین و فروع دین را بلد نیستی؟ : بلدم خوب هم بلدم ولی اینجوری می‌خواستم دماغش را بسوزونم. نامردها بازار جمشیدآباد را هم سوزوندن و کسبه بیچاره را دچار خسارت شدیدی کردن. یواش یواش انقلاب شدت و حدت گرفت، چندین نفر به ضرب گلوله پاسبانها و سربازها شهید شدن. احساس می‌کردم مردم تلاش می‌کنن دفتر تاریخ را ورق بزنن، اون حباب لعنتی را از روی کشور بردارن ولی حکومت اجازه نمیده و مقاومت میکنه. فقط در یکروز ۶ نفر شهید شدن. بیشتر مساجد آبادان محل سخنرانی شخصیت‌های برجسته بود. یکمرتبه دیگه هم توی حسینیه اصفهانیها گیر افتادیم، درب حسینیه را بستن و چندین نارنجک اشک آور انداختن بین جمعیت. راه فراری نبود و عده ای نزدیک بود خفه شوند. از جذابیتهای شهر آبادان یکیش همین مورده، مردم مهاجری که ساکن آبادان شدن بنام شهرشون یه مسجد یا حسینیه ساختن و این مکانها بهترین جا برای تجمع و همفکری همشهریان شده. مسجد بهبهانیها حسینیه بوشهریها حسینیه اصفهانیها مسجد دوانیها مسجد عربها وووو و حتی مسجدی که رانگونی‌هایی که در سالهای اول به آبادان مهاجرت کرده بودن. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ┄┅┅❀┅┅┄ 🔸 عملیات شبیخونهای طرّاح حمیدیه و مشارکت مقام معظم رهبری و شهید دکتر مصطفی چمران دشمن بعثی با نیروهای گسترده زرهی و مکانیزه ای که در اختیار داشت پس از عقب نشینی از ملاشیه و نورد لوله اهواز و استقرار در دب حردان توانست منطقه طراح و بسیاری از روستاهای آن را اشغال و بر اثر بمبارانهای مستمر، مناطقی را متصرف گردد. جمال حلفی یکی از ساکنین و شاهدان عینی رویدادها چنین می گوید: در پی تصرف کرخه کور و طراح، دشمن بی رحمانه با توپ های دور برد، روستاهای ما را از میان می‌برد و باغات و مزارع‌مان را می‌سوزاند و آثار زندگی و حیات را نابود می کرد! برای روبه رو شدن با دشمن، جنگاوران و رزمندگان بسیج عشایری به فرماندهی دلاور منطقه، شهید "عباس حلفی حیدری"، دست به عملیات و شبیخونهایی می زدند. در این شبیخون ها توانستیم اسلحه و مهمات و امکانات جنگی فراوانی را از دشمن از بین برده و از پیشروی به سوی حمیدیه و اشغال شهر جلوگیری کنیم. دشمن در برابر ایستادگی و عملیات متقابل سخت آسیب پذیر بود. او به اسلحه دور برد خود متکی بود و شب ها که می شد از زمین و آسمان آتش می بارید. تانک و زره‌پوش و توپ زیادی را آورده و مهمات زیادی داشت و بی رحمانه همه چیز را هدف قرار می‌داد. اما مردم منطقه طراح، در جلوی او ایستادند. مقاومت های بزرگی را انجام دادند و در آن زمان مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای و شهید دکتر مصطفی چمران به منطقه آمدند و با شهید عباس حلفی آشنا گردیدند. او را فردی صبور و بی باک و توانمند یافتند و به صورت خود جوش نیروهایی فداکار و توانمندی را گرد آورد و با اسلحه سبک و امکاناتی مختصر توانست ضربه‌های سختی بر دشمن وارد کند. بعد از آشنایی شهید چمران به تلاشهای ارزشمند عباس حلفی حیدری، مقام معظم رهبری و شهید دکتر چمران ساعت دوازده شب به منزل وی می آمدند و به همراهی او و «صادق مروانی» و حاج احمد حلفی به سوی جبهۀ عراقی ها حرکت می‌کردند و به دشمن شبیخون هایی را می زدند. من بارها مقام معظم رهبری را می دیدم که منزل عباس حلفی حیدری می آمدند. به لباس رزم ملبس بودند و به همراهی شهید چمران و شهید عباس حلفی حیدری و و دیگران به روستای "بیت غضبان منطقه" طراح می‌رفتند. البته قبل از حرکت به سوی جبهه دشمن، جلسه ای را در منزل عباس حلفی تشکیل می‌دادند، نقشه عملیات و راههای عبور و نفوذ را بررسی می نمودند و آنگاه با موتور حرکت می‌کردند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂 🔻 متولد خاک پاک کفیشه نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔸 قسمت شصت‌وچهارم نمایشگاه عکسی از انقلابیون در دانشکده نفت برگزار شد. با سعید برادرم رفتیم نمایشگاه، تعداد زیادی عکس از افرادی که بوسیله ساواک و در شکنجه گاه به شهادت رسیده بودن را بنمایش گذاشته بودن. یه سرود انقلابی در وصف مجاهدتهای خمینی هم پخش می‌شد، خیلی جالب بود. توی این وانفسا، عشق دختره از سرم نمی‌پره. میخوام همه هوش و حواسم را به انقلاب متمرکز کنم ولی این لامصب سایه سنگینی روی مغزم ایجاد کرده و انگاری تا یه شری بپا نکنه ول کن نیست. پاسبانها و ارتشی ها بسمت مردم شلیک می‌کردن و مردم را می‌کشتن ولی آقای خمینی اجازه نمی‌داد مردم با ارتشی ها درگیر بشوند، مداوم پیامهای آقای خمینی را قرائت می‌کردن که ایشون به مردم دستور داده با ارتش درگیر نشوید. اینها فرزندان شما هستن، به ارتشی ها هم پیام می‌داد که بسمت مردم تیراندازی نکنید. این دستورات برای من و نوجوانانی مثل من قابل قبول نبود، ما معتقد بودیم باید اسلحه پیدا کنیم و ارتشی ها را بکشیم. آقام با تظاهرات و اینجور چیزها موافق بود ولی اجازه نمی‌داد کارهایی مثل کوکتل انداختن و لاستیک آتش زدن و رفتارهای خشن را انجام بدیم. یه روز خبر رسید که آقای خمینی دستور داده مردم با گل و شیرینی بسمت سربازها بروند. داریوش دائیم و محمد بلوطکی مشهور به کله پهن یه جعبه شیرینی گرفته بودن من هم همراهشون شدم و رفتیم طرف یه کامیون ارتشی که پر از سرباز بود. یه سروان پائین کامیون ایستاده بود، جعبه شیرینی را از دست داریوش گرفت و به سربازهایی که توی کامیون نشسته بودن داد. ما هم خوشحال شدیم و فکر کردیم یه ارتباط دوستانه ای ایجاد شده، جناب سروان از داریوش پرسید ؛ خب این شیرینی بابت چیه؟ : آقای خمینی گفته که ما با هم برادریم و نباید با همدیگه دشمنی کنیم. ؛ آقای خمینی بیخود کرده با شماها!!! یه دوتا اردنگی هم بهمون زد و چهارتا فحش هم داد. وضعیت شهر خیلی درهم برهم شده بود، عده ای از ارتشی‌ها وارد پالایشگاه شده بودن و کارگران اعتصابی را به زور وادار به کار کرده بودن. مردم راهپیمایی خیلی بزرگی به حمایت از کارکنان پالایشگاه به راه انداختن، تانکهای ارتش به مردم حمله کردن و تعداد زیادی شهید شدن. زمستان اومد و آقای خمینی دستور داد جهت رفع کمبود مواد سوختی در کشور، پالایشگاه بصورت محدود تولید را از سر بگیره. کارکنان شرکت نفت سردرگم شده بودن، نمی‌شد هم تولید کرد هم مراقب بود که مواد سوختی صادر یا انبار نشود و بدست مردم برسد. دوسه روز بعد هیئتی از تهران اومد، ظاهرا این هیئت مورد تائید آقای خمینی و انقلابیون بود و به کار پالایشگاه هم تا حدودی مسلط. مهندس بازرگان که از وزرای دوره مصدق بود و تجربه صنعت نفت هم داره با این هیئت وارد آبادان شد و بعد از چند جلسه، کارکنان را توجیه کرد. یه سخنرانی هم توی استادیوم آبادان برپا شد. توی محوطه چمن بفاصله خیلی نزدیک به جایگاه نشسته بودم، خیلی دوست داشتم انقلابیون را از نزدیک ببینم. در حین سخنرانی اعلام کرد که انقلابیون اسم خیابانهای شهرها را عوض کردن و انقلابیون آبادان هم همینکار را انجام دادن. لابلای سخنرانی در مورد آینده صحبت میکرد و فضای آزاد و مرفه آینده را برای مردم تشریح می‌کرد. یکی از جملاتش که همانموقع باعث تعجب و خنده من شد و مطمئن بودم یه دروغ بزرگ یا یه نادانی و جهل بزرگه این بود؛ مردم، اگر بعد از پیروزی انقلاب شبی نصفه شبی درب منزلتون را کوبیدن، نترسید مامورهای دولت هستن و اومدن سهم پول شما را از فروش نفت بهتون تحویل بدن!!!! در اون روز، من یه بچه بودم ولی با همون سن کم و مطالعات خیلی کم متوجه شدم این یه حرف مفت و مسخره است. اسامی جدید خیابانها را یادداشت کردم و سریعا چندین نسخه رونوشت کردم. در حین برگشت به خانه، هرکسی را می‌دیدم یه نسخه بهش می‌دادم. هر چند بد خط بودم ولی خیلی سعی کردم خوانا بنویسم •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از احمد احمد
شهید شعربافچی- شهید چنگانی
هدایت شده از احمد احمد
صبحگاه لشگر 1362