eitaa logo
نیم پلاک
440 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
318 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 💥اون عزیزی که گفت: و رو نکنید👌 اینو براشون بفرستید تا بدونن اصلا فلسفه عاشورا سیاسی بوده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴عاشورای ۸۸؛ اوج هتاکی فتنه‌گران/ لکه ننگی که عاشورائیان هرگز فراموش نخواهند کرد ▪️در حالی که میلیون ها عزادار ایرانی در عاشورای حسینی (۷/۱۰/۱۳۸۸) مشغول عزاداری بودند، تعدادی از پیاده‌نظام خیابانی جریان فتنه قبل از ظهر عاشورا با برگزاری تجمع‌های غیرقانونی در برخی خیابان‌های تهران که هیچ شباهتی با عزاداری اباعبدالله الحسین نداشت، به طرح شعارهای ضد انقلابی و ساختار شکنانه و تخریب اموال عمومی پرداختند. ▪️آشوبگران که با پشتیبانی و دعوت رسمی اصحاب داخلی فتنه از جمله موسوی، خاتمی و کروبی در اغتشاشات حضور پیدا کرده بودند در عاشورای ۸۸ با سر دادن سوت، کف، هلهله و شعارهای بسیار اهانت آمیز و حمله به نمادهای عاشورایی عمق بی اعتقادی خود به ارزش‌های اسلامی به نمایش گذاشتند. ▪️یکی از سخیف‌ترین و هتاکانه‌ترین اقدامات فتنه‌گران در این روز تعرض و سنگ پرانی به عزاداران حسینی بود که در حال اقامه نمازظهر عاشورا بودند. ▪️اوج سقوط سران فتنه و آشکار شدن چهره واقعی آنجا برای مردم انقلابی ایران آنجا بود که میرحسین موسوی در اقدامی نانجیبانه عاملان بی‌حرمتی‌های روز عاشورا را مردان خداجو نامید و به حمایت از آنها پرداخت! ▪️گرچه فتنه‌گران کوشیدند که از عزاداری های محرم نیز به مثابه ابزاری برای پیش‌بردن مقاصد سیاه سیاسی خود استفاده کنند کما اینکه پیش از این با رای مردم در انتخابات، عکس امام (ره)،‌ روز قدس، روز دانشجو هم اینچنین کرده بودند،‌ اما در این کار ناکام ماندند. ▪️پس از ماه ها فتنه پیچیده‌ که حتی خواص را هم درگیر خود کرده بود،خباثت فتنه گران در عاشورای ۸۸ و آشکار شدن ماهیت ضد دینی-ایرانی آنها، غیرت حسینی(ع) را در رگ‌های مردم به جوشش انداخت و طومار ۸ ماهه فتنه ‌گری با حماسه مردمی ۹ دی به پایان رسید. ▪️نکته اینجاست، پس مانده های فتنه ۸۸ که همکاری آنها با دشمنان ملت ایران در ائتلاف غربی-عربی برهمگان آشکار شده، می خواهند با گذشت زمان چهره کریه و پلید فتنه‌گران را بزک کنند و با پررویی در مقام مدعی هم برآیند(!) اما عاشورای حسینی(ع) و حافظه تاریخی ملت ایران از وقایع تلخ و ناگوار سال ۸۸ که با خیانت این افراد به وقع پیوست، هیچگاه به آنها این اجازه را نخواهد داد عرض اندامی کنند و باید بپذیرند همچون یزیدها و ابن زیادها و ابن سعدها به زباله دان تاریخ پرتاب شده اند. 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
🔴امام خامنه ای:شورای نگهبان مطمئن‌ترین ارگانی است که انقلاب به کشور بخشیده است 🗓26 تیرماه سالروز تأسیس شورای نگهبان گرامیباد 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇮🇷 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆زنگ عبرت 👆مردان بی غیرت از یزید یاد بگیرند این خانم های هفت قلم آرایش کرده در مجامع عمومی شوهر و پدر و مادر ندارند؟ شوهرانشان به اندازه یزیدِ قاتلِ ابا عبدالله الحسین عليه‌السلام ، هم ناموس دوست و غیرت ندارند؟!! . چرا؟!!!؟؟؟؟ ♦️غیرتِ یزید نسبت به ناموسش از برخی عزاداران ابا عبدالله الحسین علیه السلام بیشتره...> ۱۴۰۳/۴/۲۳ ‌🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
هدایت شده از محمد کنعانی
31.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌روضه‌خوانی حاج آقا رئیسی در هیئت دولت در وصف حضرت عباس(ع) 🔷برخی به غلط تصور میکنن که تاسوعا روز شهادت حضرت ابوالفضل است.. 🔶اما چرا تاسوعا بنام ابوالفضل رقم خورد؟ ┄┅═✧●📌👇●✧═┅┄ 🎙@zaghsiah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نیم پلاک
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 ی علیه السلام (سالگرد سی ام) مدير كل روابط عمومي و امور رسانه آستان قدس رضوي نيز در تشريح اين واقعه گفت: ساعت 14 و 26 دقيقه روز دوشنبه 30 خرداد سال 1373 برابر با سال 1415 قمري{سی سال قبل } در حالي كه رواق‌ ها، ‌ها، بست‌ ها و اطراف مرقد مطهر هشتمين از جمعيت موج مي‌ زد و مردم بر افروخته از عشق و ارادت به سالار شهيدان (ع)، غرق عزاداري و نوحه ‌سرايي‌ بودند، 💥🔥💥 صداي مهيب ، فضاي روضه منوره رضوي را پر كرد.👌 محمد امين توكلي زاده افزود: بر اثر شدت انفجار كه طبق نظر كارشناسان مربوطه به انفجار 10 پوند ماده منفجره تي. ان. تي بود، اعضاي بدن تعدادي از زائران همچون ، دست، پا و انگشت جدا شده و سطح بيشتر رواق‌ ها همچون دارالحفاظ، دارالسعاده و نيز الله‌ ورديخان، گنبد حاتم خاني و بخش وسيعي از ديوارها را پوشانده بود. 🥀 وي اظهار كرد: پيكرهاي زخمي و توسط خدام و مردم با وسايل نقليه شخصي و آمبولانس هايي كه به 2 صحن انقلاب اسلامي و آزادي وارد شده بودند به بيمارستان‌ هاي مشهد منتقل شدند و آنچه از كينه منافقان باقي ماند، 300 مجروح و بیست و هفت (27) شهيد گلگون كفني است كه مظلوميت آنها گريبانگير دشمنان ولايت را خواهد گرفت.👌 وي گفت: عاشورا در و در حوزه حريم منور رضوي، به به يادماندني در تاريخ، پس از عاشوراي حسيني (ع) تبديل شده بود. 🌴
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
⭕️احتمالا اومدند از (ع) درس مذاکره یاد بگیرند! 🆔 @pedarefetneh 🔜
هدایت شده از تراب
روضه ی گودال قلب سیاهش نور را انکارمی کرد باقصد قربت با خدا پیکار می کرد روی زمین دربین گودال آب می ریخت وقتی عطش چشم حسین را تار می‌کرد آداب ذبح این است خنجر تند باشد کندی خنجر کار رادشوار می کرد ازبوسه گاه مصطفا خنجر حیاکرد خنجرنمی برّید شمراصرارمی کرد دربین گودال آسمان راپشت وروکرد طاق فلک رابر زمین آوار می کرد خنجرنمی برید ضربه ضربه ضربه تکرار هی تکرار هی تکرار می کرد چیزی به روی لب حسین می گفت انگار شاید برای شمراستغفار می کرد https://eitaa.com/torabeabootorab
جدش فرمود: حسین پاره ی تن‌ من است؛ شاید بدین سبب ابلیس گفت کفتاران تنش را تکه پاره کنند..
🏴أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ 💔سلام بر آن محاسن بخون آغشته شده 💔سلام بر آن لبان عطشانی که زمزم و کوثر بر او ندبه و گریه کردند 💔سلام بر آن قرآنی که بر بالای نی تلاوت شد 💔سلام بر آن دل شکسته ای که مصیبتش بر آسمانها و عرشیان و فرشیان سنگینی می کند. 💔سلام بر او روزی که متولد شد و روزی که در مسلخ عشق، غرقه در خون شد و سلام بر او روزی که در محشر کبرای الهی، با صورت خونین برانگیخته میشود. 💔 و سلام بر دل شکسته صاحب الزمان که ندبه او در هر صبح و شام بر جدّ غریبش، شراره ای است بر دل قدسیان عالم. 🏴در روز عاشورا با یاد امام زمان(عج)، یکدیگر را برای این مصیبت عظمی تسکین دهیم... 🌷امام باقر (ع) می‌فرمايند: يكديگر را در روز عاشورا اين گونه تعزيت(تسلیت) دهيد: 🕯اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدي من آل محمد(ص). خداوند اجر ما را در مصيبت حسين (علیه‌السلام) بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه به همراه ولی اش، امام مهدی از آل محمد(ص)، به خون خواهی او برخيزيم. 📚 بحارالأنوار، ج۹۸، ص۲۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
/ع 🖤🖤🖤 ♦️شهیدی که در کربلا دو بار جان داد....!!! 🔹️کلیپی زیبا و زوم‌ بی‌نهایت که روایتی از سوید بن عمر است که به عنوان آخرین شهید کربلا شناخته می‌شود، کسی که دوبار شهید شد. 🖤🖤🖤🌹🏴
🏴🏴🏴🏴 🍃 یکی از مهترین پیامهای فراموش شده ی عاشورا, خیلی جالبه شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: 🔶 هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود... 🔶 او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده ی حق الناس نیست! ✅ در عجبم از کسانی که هزاران گناه می کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست... 👤 شهید دکتر چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گِرا | احمد مقیمی
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم🌹 🇮🇷 @ahmad_moghimi57
اصلاح‌طلبیِ سکولار.pdf
7.96M
🔻کتاب «اصلاح‌طلبیِ سکولار» بیش از ده سال پیش نوشته شده است. امروز با قدرت‌گیریِ دوبارۀ اصلاح‌طلبان، ارزش مراجعه و بازخوانی دارد. دهه هفتادی و هشتادی ها که شاید از ماهیّت اصلاح‌طلبان، چندان اطلاعی نداشته باشند، می‌توانند در این کتاب، ریشه‌های تاریخی و فکری این جریان سیاسیِ مسأله‌دار و زاویه‌مند را بشناسند.
تیر تو پیکر عباس به آن روز انداخت این که اندازه تیر است تمام بدنش 😭😭😭😭😭
🌹 شهیدی که "برات کربلا" میدهد:👇 🌿این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمی خواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه می کردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد. ای خدا ما را کربلایی کن... هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام 👈علیرضا کریمی 🎈اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا می شود پیکر مطهرش به میهن باز می گردد!... این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا می خواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. همان جا نشستم... حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم می گفتم : اینها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین(ع) بودند... ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا به حق امام حسین(ع) ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمی شد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم...😇 آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت:ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!. نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم: باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم... 🌹از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری... هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیب تر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. 🌹در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم...این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود:👇 به امید دیدار در کربلا... برادر شما علیرضا_کریمی✋علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 منبع 📚مسافر کربلا
﷽ ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی بنظرم زیبا بود که تقدیم می‌کنم: ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . فقط بگو لبيک يازهرا (س) 😥 حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ ـــــــــــــ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌹🍃🤲التماس دعا ویژه🤲🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا