هدایت شده از مسعود ناجی
ص 2
ياد دارم در بخشهايي از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتي فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبي دست روي سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند. شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتي داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد. وقتي اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبي علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردي را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد. حاجتي كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.
مگر در خواب چه ديديد كه تصميم گرفتيد شريك زندگيتان را به وسيله آن انتخاب كنيد؟
يك شب خواب شهيد سيد مجتبي علمدار را ديدم كه از داخل كوچهاي به سمت من ميآمد و يك جواني همراهشان بود. شهيد علمدار لبخندي زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان ميآيد. نذرتان را ادا كنيد. وقتي از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدني خواهد بود. فردا شب سيد مجتبي به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جواني هفته ديگر به خواستگاري دخترتان ميآيد. مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند. شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم. خواستگاري درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسي كه زده بودم پدرم مقاومت كرد ...
هدایت شده از مسعود ناجی
ص 3
اما وقتي همسرم در جلسه خواستگاري شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفي نزد و موافقت كرد و شب خواستگاري قباله من را گرفت. پدر بدون هيچ تحقيقي رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.
وقتي براي اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابي كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟
در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايي رد و بدل شد؟
همان شب خواستگاري قرار شد با عبدالمهدي صحبت كنم. وقتي چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتي ترسيدم! طوري كه يادم رفت سلام بدهم.
ياد خوابم افتادم. او همان جواني بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتي با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقي افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام. خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدي شروع كرد به گريه كردن. گفتم چرا گريه ميكنيد؟
در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار براي پيدا كردن همسري مؤمن و متدين برايم گفت.
همسرم تعريف كرد: من و تعدادي از برادران بسيجي با هم به ساري رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهاي شد تا سر مزار ايشان برويم.
با بچهها قرار گذاشتيم سري هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتي به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند. تعدادي از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي 10 دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم.
هدایت شده از مسعود ناجی
رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقيقهاي مهمان خانه شوند. مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم. سيد مجتبي به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد. عدهاي ميخواهند به منزل ما بيايند. مادر شهيد استقبال گرمي از همسرم و دوستانش كرده بود. با گريه گفته بود شماها خيلي برايمان عزيزيد. شما مهمانهاي سيد مجتبي هستيد. در همان جلسه خواستگاري و بعد از آن همسرم خيلي از معجزههاي اين شهيد برايم تعريف كرد. ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهاي از فرزند شهيدش روايت كرد. مادر شهيد علمدار گفته بود: من از سيد مجتبي گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكي بگو يك علامتي، چيزي كه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبي در خواب مادرش گفته بود مادر جان! من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتري به دست مادرگذاشته بود. وقتي مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايي شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود. مادر شهيد انگشتري را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسري خوب ميخواهند و كمي بعد هم به خواستگاري من ميآيند.
زمان ازدواج، شغل همسرتان چه بود؟
همسرم آن زمان درس طلبگي ميخواند و ميگفت: من طلبه هستم و مالي از دنيا ندارم. داراييام همين كاپشني است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد. من اينطوري هستم اگر ميتوانيد قبول كنيد. ميدانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است. ان شاءالله بعدها اگر توانستم جبران ميكنم
هدایت شده از مسعود ناجی
ص 5
الان من درس ميخوانم و حقوقي ندارم. دوست دارم همسرم سادهزيست باشد. اگر قرار است نان خالي يا غذاي خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگي بالا و پايين دارد، تلخي هست، سختي هست. همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد. براي خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود. دوست داشتم مرد زندگيام مؤمن و استاد اخلاق من باشد. آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد. واقعاً هم عبدالمهدي در مدت زندگي براي من مثل استاد اخلاق بود. امروز كه ميبينم عبدالمهدي در كنارم نيست گويي از بهشت بيرون آمده باشم. من هر چه دارم را مديون و مرهون شهيدم ميدانم.
در زندگي پيش آمده بود حرفي از شهادت پيش بكشد؟
اتفاقا عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكي از علماي اصفهان و خواب را تعريف كرد. آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با آيت الله بهجت ديدار كني. همسرم به محضرآيتالله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و ميگويند جوان شغل شما چيست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. آيتالله بهجت فرموده بودند: شما در تاجگذاري امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع ميكنيد.
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
سلام علیکم
#دوره_روایت_دریا ( روایت عملیاتهای آبی - خاکی؛ خیبر، بدر و والفجر هشت)
از #تاریخ ۷ الی ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۳ در یادمان اروند توسط نیروی دریایی برگزار می گردد
به همراه اجرای برنامه های جذاب دریایی و دریانوردی و بازدید از اسکله العمیه و البکر
🌻
نام و نام خانوادگی
کد ملی
شماره همراه
تاریخ تولد
بازه سنی راویان ۲۵ تا ۵۵ سال
🌴🌷💥🌹🌴
هدایت شده از نیم پلاک
📣 اصفهان همدل مقاومت
🚩 اجتماع حامیان جبهه مقاومت
🔹به همراه جمع آوری کمکهای نقدی، طلا و زیورآلات اهدایی بانوان اصفهانی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان
🎙با حضور حاج حسین یکتا
▪️با نوای حاج سیدرضا نریمانی
📆 چهارشنبه ۹ آبان ماه ۱۴۰۳
🕰 از ساعت ۱۹
📍 اصفهان، سالن گلستان شهدا
May 11
هدایت شده از کنگره ملی بزرگداشت ۲۴هزار شهید استان اصفهان
#اجلاسیه |۲۴هزار وَ مَن...|
روایت یک دختر اصفهانی از قهرمانانی که ادامه دارند...
✅ ۲۴هزار وَ مَن، یک دیدار است. قهرمانان اصفهان از میان تاریخ آمدهاند تا با تو دیدار کنند.
🔸 وعده دیدار ۶ تا ۸ آذرماه، ساعت ۱۸
🔹 اصفهان، مصلی نمازجمعه امام خمینی(ره)
📍جهت اطلاع از نحوه دریافت کارت ورود، در شهر اصفهان با ۱۳۷ تماس بگیرید.
#اصفهان_آماده_میزبانی_است
#اجلاسیه_نهایی
🇮🇷 شهیدان مظهر عزت ایران 🇮🇷
🔰کنگره ملی ۲۴۰۰۰ شهید استان اصفهان🔰
| ایتا | اینستاگرام | آپارات |
هدایت شده از کنگره ملی بزرگداشت ۲۴هزار شهید استان اصفهان
لیست مراکز منتخب جهت ارائه بلیط کنگره شهدای اصفهان 1403.pdf
128.4K
#اجلاسیه |کاربرگ مراکز منتخب دریافت کارت ورود|
جهت اطلاع از مراکز دریافت کارت ورود مراسم اجلاسیه نهایی کنگره ملی ۲۴هزار شهید استان اصفهان با عنوان «۲۴هزار وَ مَن»
#اصفهان_آماده_میزبانی_است
#اجلاسیه_نهایی
🇮🇷 شهیدان مظهر عزت ایران 🇮🇷
🔰کنگره ملی ۲۴۰۰۰ شهید استان اصفهان🔰
| ایتا | اینستاگرام | آپارات |
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تداوم قتلعام شیعیان مظلوم پاراچنار/ حضرتآیتالله سیستانی خواستار تأمین امنیت شیعیان پاکستان شد/ پزشکیان تسلیت گفت
حمله تروریستی به چند خودروی مسافری شیعیان پاراچنار در مسیر پیشاور، بیش از ٨٠ شهید برجا گذاشت. بهنوشته صابریننیوز، در بین شهدا ١۱ زن، ٧ شیرخوار و ۶ مادر باردار حضور داشتهاند که براساس اعلام منابع بیمارستانی، شهدای نوزاد بر اثر شلیک گلوله به دهانشان شهید شدهاند.
در پی این جنایت خونین، حضرتآیتالله سیّدعلی سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان عراق ضمن محکومیت حمله تروریستهای تکفیری به گروهی از شیعیان پاراچِنار، از دولت پاکستان خواست اقدامات لازم برای حمایت از مردم مظلوم این کشور در برابر جنایات گروههای تروریستی را انجام دهد.
همچنین مسعود پزشکیان، ریاست جمهوری اسلامی ایران با صدور پیامی این حادثه را به دولت و مردم پاکستان تسلیت گفت.
گفتنی است؛ روز جمعه شهرهای مختلف پاکستان ازجمله اسلامآباد پایتخت این کشور شاهد تجمعات و راهپیماییها نسبت به تداوم حملات تروریستی علیه شیعیان پاراچِنار بود.
@BisimchiMedia
هدایت شده از شهدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سیدهاشم الحیدری: شمشیر سیدعلی بر شمشیر آمریکا و اسرائیل قطعاً پیروز خواهد شد
دبیرکل جنبش عهدالله عراق:
🔹️باید صدای واحد از نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران و منبریها و مداحها و از کل جبهه مقاومت بلند شود.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹امام روح الله(قدس الله نفسه الزکیه):
🔹کاری نکنیم که نامه اعمال ما موجب شرمندگی امام زمان(عج) شود
«نامه اعمال ما میرود پیش امام زمان (سلام الله علیه) هفتهای دو دفعه به حسب روایت. من خوف این را دارم که کاری، ما بکنیم که امام زمان (سلام الله علیه) پیش خدا شرمنده بشود، اینها شیعههای تو هستند دارند این کار را میکنند. نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان ما و سایر دوستان امام زمان (سلام الله علیه) یک وقت چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان (سلام الله علیه) بشود.»
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدر به موقع بود..
حتما ببینید.بفرست برای دوستانت تا اونا هم دلشون حال بیاد...
هدایت شده از Hamid Reza
روایتی از سردار شهید غلامی درباره تفحص شهدایی که دنبالش بودند
سردار شهید علیرضا غلامی در روایتی از تفحص شهدا میگوید: دوستان تماس گرفتند و گفتند دنبال چند شهید میگشتند که نشانی تقریبی محـل شهـادتشان را داشتند. چنـد بـار به آنجـا رفته بودند؛ اما دست خـالی برگشته بودند.
به من گفتند: «شما هم باما بیا؛ شاید قدمت خیر باشد.»
🔹️منطـقه کاملاً رملی بود؛ کمی گشتیم امـا چیزی پیدا نکردیم.
باد ملایمی میوزید؛ کم کم وزش باد شدت گرفت؛ خودمان را به درختی که نزدیکمان بود رساندیم تا در امـان باشیم.
🔹️وزش بـاد که کم شد بلند شدیم و به اطـراف نگاه کردیم؛ چیزی که پیش از وزش باد، زیر رملها مدفـون بود نظـرمان را به خـود جلب کرد.
به طرفش دویدیم ، پیکـر مطهـر همان شهـدایی بـود کــه در جسـتجوی شـان بـودیـم.
🔹️سردار شهید علیرضا غلامی در سال ۱۳۴۳ در شهر مهاباد از توابع شهرستان اردستان متولد شدند.
🔹️این شهید بزرگوار به عنوان فرمانده گروه تفحص لشکر۱۴ امام حسین(ع) نیروی زمینی سپاه صاحب الزمان(عج) استان اصفهان در ۲۸ خردادماه ۱۳۷۶ در محل کربلای فکه در حین تفحص شهدای ۸ سال دفاع مقدس به فیض عظمای شهادت نائل و به یاران شهیدش پیوست.
شهید علیرضا غلامی
شادی روحش صلوات🌹
گنجینه شهدای شهر و روستای اردستان👇👇
https://eitaa.com/gangineard