#زندگینامه امیر ارتش اسلام، سرتیپ شهید #محمدجعفر_نصر_اصفهانی
فرمانده تیپ ۱ لشکر ۷۷ پیاده ثامن الائمه (علیه السلام)
شهید محمدجعفر نصر اصفهانی در روز دهم شهریورماه 1339 در محله منارجنبان در اصفهان به دنیا آمد.
در بهمن ماه 1357 و اوج گیری قیامهای مردمی در دبیرستان تحصیل مینمود و در مبارزه علیه رژیم حاکم با فعالیتهایی از قبیل پخش اعلامیه های حضرت امام به همراه دوستانش شرکت میکرد.
پس از اخذ دیپلم متوسطه در سال 1358 به خدمت سربازی اعزام و پس از طی دوره آموزشی اولیه در مرکز آموزشی بیرجند به گروه 44 اصفهان منتقل شد.
با توجه به روحیه مذهبی و انقلابی که داشت در فعالیتهای انجمن اسلامی مرکز آموزش توپخانه شرکت می کرد و در این فعالیت ها با امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی 🌷 آشنایی پیدا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 در همان ماههای اول به اتفاق چند نفر دیگر داوطلبانه تقاضای اعزام به جبهه نمود و در روزهای اول حضور در منطقه عملیاتی سوسنگرد مجروح و به بیمارستان منتقل شد.
در مهرماه سال 1360 با انتصاب شهید صیاد شیرازی به فرماندهی نزاجا، در دفتر ایشان خدمت خود را ادامه داد.
در تاریخ 1360/11/15 خدمت وی به پایان رسید، اما همچنان داوطلبانه به خدمت خود در دفتر فرماندهی نزاجا ادامه داد. به توصیه شهید صیاد شیرازی و همکاران نزدیک ایشان، خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم خود انتخاب و در سال 1361 وارد دانشکده افسری شد.
در زمان جنگ تحمیلی با اینکه مرکز توپخانه در اصفهان بود، اما وی دسته پیاده را برگزید و دوره مقدماتی را در لشکر 28 پیاده سنندج که در دو جبهه و از پرمخاطرهترین یگانها بود را انتخاب کرد و به آن یگان منتقل شد و به عنوان فرمانده گروهان پیاده در خط مقدم جبهه مشغول به خدمت شد.
در سال 1367 در یک عملیات رزمی در منطقه مریوان و پنجوین عراق به شدت مجروح و به پشت جبهه منتقل شد و در همین زمان به واسطه تک شیمیایی دشمن بعثی، آلودگی شیمیایی نیز پیدا نمود.
ایشان از سال 67 تا 73 در مشاغل زیر خدمت نمود:
بازرسی لشکر 28 سنندج، دوره عالی پیاده در شیراز، فرمانده گروهان دانشجویان در دانشکده افسری، قرارگاه شمال غرب نزاجا، بازرسی نزاجا، معاون و فرمانده گردان تکاور تیپ 45 تکاور،
سال 1373 فرمانده تیپ 1 لشکر 23، سال 1374 فرمانده تیپ 1 لشکر 77 پیاده ثامن الائمه (علیه السلام).
سرانجام در سال 1375 حال عمومی وی به واسطه مجروحیت و آلودگی شیمیایی، مجدداً رو به وخامت گذاشت و در روز 19 آبان ماه سال 1375 روح ملکوتیاش به لقاءالله پیوست.
خاطرهای از شهید
خطبه عقد را که خواندند، برای اولین بار میخواست همسرش را از تهران به اصفهان ببرد. به جای بردن او به جاهای دیدنی، یک راست رفتند به گلزار شهدا، سر مزار دوستان شهیدش، و وقتی با اعتراض خواهرش روبهرو شد که «این کار تو بر روحیهاش اثر منفی دارد» گفت:
«من از بردنش به گلزار شهدا هدفی داشتم. او همسر یک رزمنده است و باید بداند، راهی که من انتخاب کردهام به کجا میرسد، راه من راه شهادت است. گلزار شهدا را به او نشان دادم که به او بگویم خود را برای چنین لحظهای آماده کند، اگر مرا انتخاب کرده است، باید در این راه مرا یاری کند.»