هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
#پیکر_مجروح
#راوی_برادر_گرامی
#شهید_امنیت
#احمد_احمدی
پدر و مادرمان وقتی برای عیادت احمد به مشهد رفته بودند آنجا متوجه می شوند که احمد به شهادت رسیده است. از پرسنل بیمارستان خواسته بودند اجازه بدهند تا پیکر احمد را ببینند. وقتی با جسم بی جان احمد روبرو می شوند فکر می کنند فقط دست احمد شکسته است اما می بیند که احمد را غسل و کفن کرده اند و دستش داخل کفن است و جای شکستگی دستش را نمی بینند. فقط وقتی بالای کفن را باز کرده بودند سر و سینه ی احمد را می بینند که گویا سینه احمد کبود بوده است و پشت سرش هم باند چسبانده بودند. و بعدا شنیدیم که پشت پایش هم کبود شده بود. وقتی پیکرش را به دستجرد آوردند درب تابوت را که باز کردند دور تا دور گردنش را پنبه گذاشته بودند که اصلا چیزی مشخص نباشد. (من یک شب خواب احمد را دیدم که می گفت من در درگیری با اشرار شهید شدم) احمد هر وقت به مرخصی می آمد می گفت: خیلی اشرار در آن منطقه مردم را اذیت می کنند؛ می آیند بچه های مردم را می دزدند بعد پیغام می فرستند فلان مبلغ را بدهید تا آزادشان کنیم. به همین دلایل کشاورزان آن منطقه هر شب آب را در صحراهایشان رها می کنند که اشرار شبها نتوانند نزدیک خانه هایشان شوند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398