eitaa logo
نیم پلاک
440 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
318 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از محمد ناظرملک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چطوری تذکر یه پسر اصفهانی به فرح پهلوی، شهر رو از میزبانی بزرگترین مانور ثروت و فحشای طاغوت(جشن های ۲۵۰۰ساله) نجات داد؟ 👌گاهی یک تذکر و یا یک مطالبه گری شما از مسئولین، میتواند منشأ برکات زیادی برای جامعه اسلامی باشد. اصفهان اولین شهری بود که فریاد «مرگ بر شاه» در سراسر آن طنین افکن شد و همچنین اولین جایی بود که حکومت نظامی در آن بخاطر پیشرانی در مبارزه با طاغوت إعمال شد. چه بسا اگر این جشن هنر که بدترین رویداد ضد اخلاقی در قبل انقلاب بود در اصفهان برگزار می شد، این شهر برکات پیشرانی مبارزه را از دست میداد و پیروزی انقلاب با از دست دادن چنین ظرفیت عظیم، با چالش اساسی روبرو می‌شد. 🌀حتما ببینید و برای دیگران نیز ارسال کنید 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇮🇷 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گوشه‌ای از نمایش بازسازی عملیات بیت المقدس در سال گذشته در محل نینوای شهدای زواره 🌷به یاد شهید مهدی عظیمیان وی پس از شهادت دوستان خود در عملیات فتح المبین در گلزار متبرک شهدای زواره حاضر میشود و بین قبور مطهر شهیدان لباف ، دراز می کشد و اعلام می نماید که اگر شهید شدم مرا در این محل دفن کنید. این دو سید از رفقای من هستند و دلتنگ آنان شده ام. 🔹 بعد از شهادت مهدی عظیمیان بنا بر وصیت، بین مزار شهید سید محمد لباف و سید علی لباف دفن می گردد. شادی روحش صلوات 🌱امسال به مدد شهدا در هفته دفاع مقدس بازسازی عملیات فتح المبین🌱 @hodhod_bsj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈🏻تازه می خواست ازدواج کنه؛ به شوخی بهش گفتم:«خیلی دیر جنبیدی! تا بخوای ازدواج کنی و ان‌شاالله بچه‌دار بشی و بعد بچه بعدی، دیگه سنت خیلی میره بالا!» یه نگاهی بهم کرد و دوباره مثل همیشه یه حرفی زد که کلی رفتم تو فکر؛ گفت:«سید، خدا جبران کننده‌س.» گفتم:«یعنی چی؟!» گفت:«فکر می‌کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟! سیدجان، اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کننده‌س.» وقتی خدا بهش دوقلو عنایت کرد تازه فهمیدم چی میگه..... ✍🏻به روایت یکی از دوستان شهید مدافع حرم محمد پورهنگ🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نیم پلاک
🌴🌷﷽🌹🌴 🥀 تصویر جنایت حزب بعث و جسارت به حرمین شریفین با تانک عراق در مقابل حرم حضرت ابالفضل عباس(ع) در خلال سرکوب قیام (انتفاضه شبانه) مردم عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی... 👌 ویرانی حرم حضرت اباعبدالله الحسین(صدام در سال ۱۳۷۰ در قیام شیعیان کربلا، به حسین کامل دستور داد: «به حرم حضرت حمله‌ور شوید و همه کسانی را که آنجا هستند تکه تکه کنید.»🔥 در آستانه ورود به ایستاد، به رجزخوانی پرداخت و با غرور و جسارت گفت: «من حسین هستم و تو هم حسین هستی. ببینیم کی زودتر دیگری را از بین می‌برد!» و با گلوله گنبد حرم امام حسین (ع) را مورد هدف قرار داد.⚡️ ( رجزخوانی «حسین کامل» بعدا ذلیلش کرد) 📌 ┄•❁ ❁•┄ @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴👌💥👌🌴
هدایت شده از نیم پلاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 دنیا را هوای نفس دارد از بین می‌برد 🔷امام خمینی (ره): ✍گر همین کشورهای خلیج و منطقه ده روز جلوی نفت‌شان را بگیرند، دنیا به صدا درمی‌آید، دنیا تسلیم‌شان می‌شود. 🖌لکن اینها نفت‌شان را تقدیم می‌کنند، آبرویشان را تقدیم می‌کنند، کشورشان را تقدیم می‌کنند، ملت‌شان را تقدیم می‌کنند، برای چه؟ برای یک هوای نفس باطل. دنیا را این هوای نفس دارد از بین می‌برد. هوای نفس است که وادار می‌کند که اینها برای خاطر اینکه چهار روز زندگی مرفه به خیال خودشان بکنند، ملت‌های خودشان را این‌طور تحت ستم قرار می‌دهند. 📚صحیفه امام؛ ج18؛ ص238 جماران؛ 16 آذر 1362 🌸🌴🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌺فدایی عشق در دمشق 🌷شهید مدافع حرم محمد شالیکار از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که گمشده خود را در جبهه مقاومت و خط مقدم دفاع از حرم یافت. وی سال 1364 به جبهه پیوسته بود و به عنوان قایقران خدمت می‌کرد و به مقام جانبازی 50 درصد دست یافته بود. از سال 1366 به طور رسمی به سپاه پاسداران پیوست و به بازنشستگی رسید. با این حال، با آغاز فتنه تکفیری‌ها در منطقه، به طور داوطلبانه به مدافعان حرم پیوست. شهید شالیکار پس از مجروحیت در مبارزه با تروریست‌های تکفیری در حلب، به یکی از بیمارستان‌های دمشق منتقل شد 🌹سرانجام در تاریخ 24 آذر 1394 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🎋شهید مدافع حرم محمد شالیکار در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: 🖌 «موقعیتی پیش آمد تا جان خود را فدای آن معشوق که همان خدای تبارک و تعالی هست تقدیم نمایم. چون دیدم با هیچ چیز نمی‌توانم جواب لطف و کرم او را بدهم جز جان خود را فدای عشقم کنم و از تمام دنیا، از زن و فرزند و مادر و برادر و خواهر و بستگان و دوستان و همسایگان و مال و ثروت دست کشیده و به دیار دوست بشتابم. حال به دوستان و بستگان می‌گوییم جای شما خالی، در شب عملیات چه حالی دارد، وقتی نزدیک می‌شوی به دیار دوست و پروردگار خود چه لذتی دارد و چه عشقی و حالی هست آن شب که هر لحظه خود را آماده پرواز می‌بینی.» 🌸🌹🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برادر و خواهرِ دلسوز و انقلابی‌ام که این‌روزها از کورانِ حوادث دلگیری و با شنیدن اخبار برخی انتصابها و اظهارنظرها و حتی طعن‌ها و نگاهها، قلبت محزون می‌شود و شاید حتی چشمانت به اشک می‌نشیند؛ بیا با هم قرار بگذاریم که اگر خواستیم خسته شویم به یاد آبهای سرد اروند بیفتیم، به یاد کربلای چهار، به یاد شهدای غواص و اینکه مگر ما چقدر از بدهی‌مان به شهدا را تسویه کرده‌ایم که اجازه داشته باشیم کم بیاوریم و یا عقب بنشینیم؟ 🌷پس به پیش دلاور یاعلی ✍ مریم اشرفی گودرزی ☑️ به وارد شوید. @PastoyeFarhangVaSiyasat
📷شهيد ۲۳ ساله حزب الله که امروز به شهادت رسید سه روز دیگر جشن ازدواجش بود💔 💠@raefipourfans
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱¦ روایت زندگے زهرا همایونے مادر شهیدان امیر و علے شاه آبادے((: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تازه فهمید چہ کلاهے سرش رفتہ: «آهان! اینو بگو! علی رفتہ جبهہ و از من مخفے مےکنے؟! زهرا! زهرا! زهرا باباے منو از تو گور درآوردے با این کارات!» حالا وقت این بود دهانم را ببندم. بلند شد، دست انداخت و کمربند شلوارش را باز کرد. سرم را میان دستانم گرفتم و رفتم کنج دیوار. در این سال‌ها آن‌قدر کتک خورده بودم کہ مےدانستم چہ باید کنم تا کمتر آسیب ببینم. چشمم را بستم و با هر ضربہ مےگفتم: «یا زهرا!» تازه دست و پاے کبودم داشت خوب مےشد کہ دوباره بساط دعواهاے شبانہ پهن شد. شب و روزم را بہ هم دوختہ بود. همسایہ‌ے طبقہ پایینمان پاسدار بود. دور از چشم رجب بہ من گفت: «حاج خانوم! مثل اینکہ خیلے بهت سخت مےگذره. من مےدونم علے با کدوم گردان اعزام شده و الان کجاست. مےخواے هماهنگ کنم برش گردونن؟!» محکم گفتم: «اولاً اگہ سروصداے ما شما رو اذیت مےکنہ بہ بزرگے خودت ببخش. دوماً نہ، این کار رو اصلا انجام نده، بہ حاجے هم چیزے نگو. علے بہ راه غلط نرفتہ کہ بخوام سد راه کنم و برش گردونم.» _خب حاج خانوم شما مثل مادرمے. من دارم مےبینم چقدر بهت سخت مےگذره! _عیب نداره پسر جان. علے تو جبهہ مےجنگہ، منم تو خونہ! ان‌شاءاللّٰہ هر دو پیش خدا سربلند باشیم… ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📖تعداد صفحات: ۱۹۰ ✒️نویسنده: مرتضے اسدے 📚کُتب جهادے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا