هدایت شده از 🌷مهمانی شهدا 🌷
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
«تربیت صحیح»
راوی :علی تورجی زاده
▪️سواد پدر ما زیاد نبود. حدود چهار کلاس قدیم. اما بیشتر علم و معرفتش را پای
منبرها کسب کرده بود.
کارها و رفتارهای حاج حسن صحیح و آموزنده بود. اکنون بعد از سالها و
بعد از تحصیلات دانشگاهی و مطالعه و... به این نتیجه رسیدم که شیوه تربیت
پدرکاملترین روش بود. آن هم در آن زمان.
ً طوری رفتار میکرد تا
هیچگاه در برخوردهايش امر و نهی نمیکرد. معمولا
طرف مقابل به روش درست پی ببرد.
با فرزندانش رفیق بود. اگر میخواست چیزی بخرد حتمًا از ما نظر خواهی
میکرد. برای نظر ما احترام قائل بود.
برای نمازخواندن فرزندان آنها را تشویق میکرد. از محبت خدا میگفت.
از اینکه چرا باید نماز بخوانیم. او با صحبتها و نقل داستانها کاری میکرد که
بچه ها خودشان به نماز اهمیت بدهند. پدر همیشه نمازش را اول وقت میخواند. او
غیر مستقیم فرزندانش را به نماز ترغیب میکرد.
از بیکاری ما خوشش نمیآمد. از همان دوران نوجوانی هر زمان بیکار بودیم
ما را به نانوایی می برد
به کسب علم و معرفت ما خیلی اهمیت میداد. هر جا سخنرانی بود ما را خودش می برد . تلاش میکرد تا ما خوب مطالب ديني را یاد بگیریم و
فراموش نکنیم. تابستانها با محمدرضا میرفتیم نانوایی پدر. بارها در وسط
کار ما را راهی مسجد میکرد! میگفت: الآن در مسجد جلسه قرآن است. بروید
آنجا! حتی وقتی شنید در مسجد گروه سرود تشکیل شده ما را برای سرود میفرستاد مسجد ، از اینکه به كار مغازه لطمه بخورد ناراحت نبود. اما دوست داشت فرزندانش
با مسجد ارتباط داشته باشند.
برخورد صحیح پدر فقط برای فرزندانش نبود. حاج حسن به شاگردانش هم امر
و نهی نمیکرد. بلکه غیرمستقیم حرفش را میزد. در تربیت آنها نیز نهایت تلاش
خودش را انجام میداد.
يادم هست در آن روزها با محمد به مسجد ميرفتيم. به من ميگفت: دادا، بيا
مسابقه، ببينيم كدام ما نمازش طولانی تر ميشه.
٭٭٭
پدر فرزندانش را تنبیه نمیکرد. همیشه با نگاهش حرفش را میزد. آنقدر جذبه
داشت که از او حساب میبردیم. اما یکبار به خاطر مسائل تربیتی محمدرضا را
تنبیه کرد!
پسری بود در همسایگی مغازه نانوایی. اخلاق خوبی نداشت. پدر بارها به ما
توصیه میکرد که با او دوست نشوید. یکبار محمد دیر به مغازه آمد. پدر باتعجب
از او پرسید: تا حاال کجا بودی؟!
پدر وقتی فهمید که محمد با آن پسر بوده، برای اولین و آخرین بار او را تنبیه
کرد. آن هم دور از چشم دیگران و فقط به خاطر مسئله تربیت.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
#با_ولایت_تا_شهادت
#من_ماسک_میزنم
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha
هدایت شده از 🌷مهمانی شهدا 🌷
#سیره_شهدا. 🕋🕋🕋
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴ادامه مطالب.......🏴
« اعزام »
راوی : مادر شهید
چندین بار به محل ثبت نام و اعزام سپاه رفت. خیلی پیگیری کرد. اما
بی فایده بود.
میگفتند: باید اجازه کتبی از پدرت داشته باشی. پدر هم میگفت: سن تو کم
است. صبرکن دیپلم را بگیری بعد برو جبهه.
سال 1360 ،چند بار جداگانه با پدر صحبت کرد. پدر میگفت: تو امسال سال آخر هستی چند ماه دیگر صبرکن دیپلم که گرفتی برو.
سوم خرداد شصت ویک خرمشهر آزاد شد. همه خوشحال بودند. محمد همراه
بچه های مسجد مشغول پخش شیرینی و شربت بود.
چند روز گذشت. قبل از ظهر بود که آمد خانه. شروع کرد به جمع آوری
وسایل. جلو رفتم. باتعجب گفتم: جایی میخوای بری!؟
کمی مکث کرد وگفت: حضرت امام پیام دادند. ایشان گفتند: برای جبهه رفتن
کسب اجازه از پدر شرط نیست. من اگر تا حاال صبر کردم به احترام شما بوده. اما دیگر جای صبر نیست.
ظهر با پدرش هم خداحافظی کرد. آنقدر برای ما حرف زد و دلیل آورد تا
رضایت خاطر ما را هم کسب کند.
محمد آن روز اعزام شد. در حالی که فقط چند امتحان سال آخر دبیرستان او
مانده بود. او احساس تکلیف میکرد. محمد معطل امتحان دنیایی نشد. امتحان بزرگتری در راه بود.
میگویند جهاد امتحان بزرگ خداست. فقط برگزیدگان درگاه حق از این
آزمایش سربلند بیرون میآیند
٭٭٭
برای آموزش به پادگان غدیر اصفهان رفت. چند تن از دوستان مدرسه
همراهش بودند.
دوره آموزشی آنها دو ماه بعد به پایان رسید. بعد از پایان دوره آموزشی به
منطقه جنوب اعزام شد.
عملیات رمضان تازه به پایان رسیده بود. بچه های بسیجی استان اصفهان بیشتر به لشكر 14 امام حسین (ع) میرفتند.
فرمانده این لشكر حاج حسین خرازی بود. دلاورمردی که عراقیها از اسم او و
بسیجیان لشكرش وحشت داشتند.
لشكر 8 نجف نیز برای بسیجیان استان بود. فرمانده دلاور این لشكر حاج احمد
کاظمی بود.
بعد از عملیات بیشتر گردانها احتیاج به نیرو داشتند. محمد و دوستانش به
لشكر 8 نجف رفتند.
ادامه دارد...........
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#محرم_99
#محمد_رضا_تورجی_زاده
💐کانال مهمانی ستاره ها
🆔 @m_setarehha