eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
58 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترک تاب نیـــــــــاورد ، جلو آمد و گفت: "می شود شمر! که امسال سرش را نبری؟"
نیَّت
دخترک تاب نیـــــــــاورد ، جلو آمد و گفت: "می شود شمر! که امسال سرش را نبری؟"
میخواستم عاشورا بزارم یا شب سوم ولی مرگ آنقدر نزدیک به آدم معلوم نیست برسیم... این کلیپ خیلی روضه است فقط همین بگم ن خانم‌ سه ساله که جای حرف زدن نداره مخدرات بویژه خانم زینب التماس میکرد اما شمر این مدلی رفتار نکرد بماند ظهر عاشورا از رو‌مقتل میخونم براتون یاحسین
آهای شمر عبا را کسی ربود برو بیا النگوی مرا بگیر زود برو 💔😭
سلام ی روضه ای میرم هر روز ظهر ها اذان ظهر ی‌روضه خونگی رزق شده برام ی‌ حاج خانم تنهاست رزق ما شده براش بریم روضه بخونیم اگر کسی دوس‌داره بیاد مجلس این بنده خدا منم ایشون و صاحب روضه امروز گریه میکرد می‌گفت مجلسمون غریبه شهرک مخابرات مجتمع الهیه بلوک ۱ واحد ۱ منزل قاسمپور
🏴بسمِ ربِّ الحُسَیــــن.. به اذن "حضـرتِ مادر"🖤 مجلس روضه بیرق معظم خانم ام البنین سلام الله علیها اولین روز محرم چهارشنبه بیت شهیدان دباغ زاده ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ لوکیشن بیت شهیدان دباغ زاده 👇
لوکیشن شهیدان دباغ زاده
نیَّت
روز اول بیت شهیدان دباغ زاده همراه با سفره اطعام خانم ام البنین امروز ساعت ۱۶
~๑• ◍⃟🕯🏴•๑~ •|وقایع‌روزاول‌محرم‌سال‌۶۱هجرۍ ❇️طبق‌منابع‌موجود‌،در‌چنین‌روزۍ‌اما‌م‌در‌حال‌حرکت به‌سمـت‌کربلا‌بودند. امام‌فرمود:چه‌میبینید؟ عده‌ای‌گفتند‌نخلستانۍ‌دیده‌می‌شود. عده‌ای‌دیگر‌گفتند:نه‌نخلستان‌نیست! گوش‌های‌اسب‌ها‌چنین‌است‌که‌تصورمیشود‌نخلستان‌ است. سپاه‌حربن‌یزید‌ریاحۍ‌بود‌که‌با‌هزارسواره‌به‌سمت‌ امام‌مۍ‌آمد. حر‌با‌امام‌صحبت‌کرد‌تا‌امام‌تسلیــم‌وی‌شود‌وهمراه‌او‌به‌ کوفه‌برود. ولی‌امام‌از‌این‌خواسته‌حر،امتناع‌کرد. وبه‌راه‌خود‌ادامه‌داد. ❇️درچنین‌روزی‌امام‌به‌منزلگاه‌قصر‌بنی‌مقاتل‌رسیدند. وبا‌«عبیدالله‌بن‌حر‌جعفی‌»و‌ «عمرو‌بن‌قیس‌مشرقی»ملاقات‌کردندو ایشان‌را‌به‌یاری‌طلبیدند‌اما‌هردو‌ازیاری‌امام‌ سر‌باز‌زدند. ❇️انس‌ابن‌حارث‌کاهلۍ،ازکوفه‌به‌خدمت‌امام آمد‌و‌به‌امام‌ملحق‌شد. ❇️دربین‌راه‌امام‌لحظه‌ای‌به‌خواب‌رفتند. ازخواب‌برخواستند‌وفرمودند: [انا‌لله‌وانا‌الیه‌راجعوݩ‌و‌الحمد‌لله‌رب‌العالمین] در‌این‌هنگام‌فرزندش‌علی‌اکبر‌ع‌،از‌پدر‌علت‌را‌پرسید امام‌گفت: درعالم‌رویا‌سواری‌رادیدم‌که‌میگوید‌مرگ‌به‌سوی کاروان‌در‌حال‌حرکت‌است‌‌واهل‌کاروان‌به‌سوی مرگ‌‌شتاب‌میکنند. علی‌اکبرسئوال‌کرد:ای‌پدرآیامابرحق‌نیستیم. امام‌‌فرمود:‌فرزندم‌ما‌برحقیم‌‌وبازگشت‌بندگان‌به سوی‌خداوند‌است. علی‌اکبر‌عرضه‌داشت:ای پدرمهربانم! چه‌باکی‌ازمرگ‌داریم‌امام‌ازکلام‌علی‌خوشحال‌شدو‌ دعایش‌کرد. 🔸منابع:↓ -شیخ مفید،‌الارشاد،چاپ‌اول. -شیخ‌عباس‌قمی،‌وقایع الایام. @niyat135
🌷مراسم بزرگداشت شهدا در اولین روز محرم در منزل خانواده معظم شهیدان دباغ زاده🌷
نیَّت
روز دوم محرم الحرام ساعت ۱۶ بیت شهید محمد مقصودی محله
زینتِ پدرم، وارثِ چادرِ مادرم، امیدِ دلِ حسن، و امانت دارِ حسین هستم... من همان شیرزنی هستم که در مقابله با کفر و ظلم و ستم، شجاعانه ایستاد و با نوای کوبنده‌ی خود، باطل را به دنیا شناساند. من، دخترِ زهرای مرضیه‌ام، که شان و منزلت و قدرت زن را به رخِ زن ستیزان کشاند. تا آخرین نفس، کنار مولایم می‌مانم؛ زینب، هراسی از سیلی و نعره و فریاد ندارد. زینتِ علی، هراسی از کفر ندارد. و حالا دنیا بهراسد از زنِ حامیِ ولایت @niyat135
حکایت زمستان از بهترین کتابهای دفاع مقدس و بنظرم واجبه خوندنش برای همه کسانی که دوس‌دارند راه شهداء برند
زمستان 🌷حکایت اول🌷 وسط میدان یک مجسمه بود آرام دست پدر را کشیدم به مجسمه گفتم بابا اون کیه که عکسشم همه جا هست اخم‌هایش رفت توی هم ناراحت گفت اون یه آدمیه که فقط باید لعنتش کرد. آن وقت‌ها پنج یا شش ساله بودم می‌خواستم بعضی چیزها را پیش خودم حلاجی کنم پدرم خیلی به تربیت ما اهمیت می‌داد. از سن دو الی سه سالگی بهمان یاد می‌داد چطور باید وضو بگیرم و چطور باید نماز بخوانیم .خیلی وقتا می‌بردمان مسجد خانه هم که بودیم خودش می‌شد امام جماعت و باز نماز را به جماعت می‌خواندیم. همه ی کارهای خوب بود را همین گونه یادمان میداد . خاطرم هست هیچ وقت نمی‌گذاشت غیبت بکنیم .مثلاً اگر برادرم کار بدی میکرد. و می‌خواستم به او بگویم نمیگذاشت. می‌گفت این چیزی که تو الان می‌خوای بگی اسمش غیبته، خدا دوست نداره کسی غیبت کنه. اونوقت برادرم را صدا زد و گفت حالا جلوی خودش بگو ببینم چکار کرده ؟ آن روز وقتی پدرم برای صاحب مجسمه ،آن حرف را زد با خودم گفتم پس اون باید آدم خیلی بدی باشه. پدرم حتی دوست نداشت اسم او را به زبان بیاورد. آن روز وقتی دید من خیره شدم به مجسمه گفت نگاه نکن که نگاه کردن به این ملعون کفاره داره مدتی بعد وقتی وارد دبستان شدم، فهمیدم که به آن آدم ملعون می‌گویند محمدرضا شاه. ادامه دارد ...
2.91M
284K
402.6K
شهید محمد مقصودی