خاطره
از برادر: محمد ڪربلایی
درباره
#شهید_مسعود_ملا
فرمانده دسته کربلا
#گروهان_شهید_باهنر
#گردان_عمار
#لشگر_عملیاتی۲۷
▫️هر گردان شامل چند تا گروهانه و هر گروهان شامل چند دسته میشه.. گروهان شهید باهنر و دسته کربلا.. چه اسم با مسمایی.. فرمانده این دسته کسی نبود جز مسعود ملا...جوانی با چهره ای نورانی جذاب و دوست داشتنی که عشق بچه های گردان بود.
▫️مسعود علاوه بر اقتدار، بسیار محبوب بود یه شخصیت کاریزما با کوله باری از تجربه و شرکت در عملیاتهای مختلف.. خط شکن لشگر، #گردان_عمار ،پیشرو گردان, #گروهان_شهید_باهنر و دسته کربلا هم بچه های شجاع و نترس.. مداح دلسوخته گردان خط شکن عمار بود.
▫️يك شب از شبهای عمليات نصر ۷ در ارتفاعات #دوپازا در مرز شهرهاي سردشت ايران و قلعه ديزه عراق، مسعود ملا روضه خواني با صفايي را شروع میکنه و بچه ها در سنگرهاي قرارگاه تاكتيكي پس از استماع روضه و سينه زني با قدرت و صلابت آماده آغاز عمليات شدندو در حين كار عمليات هم به وضوح مشخص بود كه اين روحيه تنها از توسل به امام جواد بود.
▫️مسعود رفیقی صمیمی و به قولی جون جونی داشت بنام علیرضا افتخاری پور که در تاریخ ۱ بهمن ۶۶ در #عملیات_بیت_المقدس۲ به شهادت رسید بعد از #شهید_علیرضا_افتخاری ،مسعود دیگه اون مسعود سابق نبود.. هر لحظه منتظر بود بره پیش علیرضا..
▫️ملا از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی بود برای بچه های #گردان_عمار لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) در وصیتنامه ی سراسر نورش نوشته است:
🌷"پروردگارا هم جراحت هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن و نگذار شرمنده مولایمان سیدالشهدا (ع) بشوم..."
▫️مسعود در #تنگه_ابوقریب #گردان_عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد. نیروهای مسعود ملا محاصره شدند در بین یک تانک و پیامپی توو یه چاله ای، خود مسعود با یک سری از بچه ها مانده بود وسط عراقی ها و نبرد تن به تن..
▫️در میان این درگیری ها و دود آتش یکی از همرزمان مسعود میگه یه لحظه دیدم مسعود رفت سمت دشت و دیگه کسی از مسعود خبری نداشت.. تا اینکه بعد از چند ماه پیکرش رو توو تبادل آوردند.. پیکری که سر در بدن نداشت..
▫️سلام بر لبان تشنه و سرهای از تن جدا..
@nmotahari7