💢 گوزنی 🦌 بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد، اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
🌀 در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن 🦌 به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند. اما وقتی به جنگل🌳🌲 رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
💢 گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ... پاهایم که از آنها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آنها می بالیدم گرفتارم کردند‼️
👌چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد.
#کوتاه_اما_آموزنده
┏⊰✾🌺✾⊱━━━━━┓